ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

علی حسنی پژو ؛ رفت

  /شادروان-علی-حسنی-پژو



در غروب بارانی و هوای سرد رشت در محل کارم مشغول کار بودم که با صدای هشدار پیامک توجهم به گوشی همراهم جلب شد. چند ثانیه ای نگذشته بود که صدای هشدار پیامکی دیگر سرعت عمل در خواندن پیامک را افزود.

اولین پیامک مربوط به دوست خوبم مهندس حمید رضا جلایر از شیراز بود با این عنوان کوتاه : حسنی پژو ؛ رفت !

متعجب و متحیر پیامک دوم را گشودم . مهندس محمد حسین آذری از ساری پیامکی با همان محتوی بدین مضمون برایم ارسال کرده بود : مهندس علی حسنی پژو به ملکوت اعلی پیوست. برای شادی روحش صلوات.

به شدت متاثر شدم ، نای حرف و حرکت برایم نماند . در جلوی چشمانم هم خوابگاهی بودن با ایشان در طول دوران تحصیل رژه رفت.

« چند هفته ای بود که همه ی بچه های دانشکده ی صنعت آب و برق شهید عباسپور  ورودی 71 به علت عدم تخصیص خوابگاه ، در نمازخانه می خوابیدند. بعد از هفته ی دوم اولویت بندی کردند و به ترتیب دانشجوها در دسته های شش تائی هرکدام گروهی تشکیل داده و مشخص شدند.

 با احتساب همه ی جوانب با آن که اولویت اول دریافت خوابگاه شده بودم صبر کردم تا برخی دوستان و همشهری هایم نوبت اولویتشان شود تا با هم ؛ هم خوابگاه شویم.

گروه ما متشکل از رضا جعفر نژاد سیاهکلرودی ( از رامسر ) ، محمد کریمی ( از رامسر ) ، کاظم رجبی ( از تنکابن ) و ابراهیم خشنود لیمنجوبی ( از کلاچای ) برای تکمیل شدن به یک نفر دیگر نیاز داشت. پنج نفر گروه گیلک  بودیم و بطور طبیعی به دنبال یک گیلک دیگر می گشتیم. در انتهای اولویت بندی ؛ پسر موبور ، عینکی و قد بلندی توجهمان را جلب کرد. مظلومانه گوشه ای ایستاده بود و حرفی نمی زد و در هیچ گروهی هم وارد نشده بود. وقتی او را دعوت به گروه کردیم بسیار خوشحال شد و پذیرفت.

گام آشنائی اتاق 109 خوابگاه یک با « علی حسنی پژو ( از رزن همدان  ) شکل گرفت.

این گروه تنها گروهی بود که تا انتهای دوران تحصیل هم اتاقی هایشان بدون تغییر ماند و مورد توجه خیلی ها شده بود...»

علی کاملا با زبان گیلکی آشنا شده بود و هر از گاهی با کلمات گیلی  اصیل ما را همراهی می کرد.

حضور دوستان در منازل هم امتداد یافت . علی به رامسر و جواهرده آمد. ما نیز به همدان رفتیم. علی پس از ازدواج نیز با همسر محجوبش به رامسر آمد و ما پس از تشکیل خانواده نیز به همدان رفتیم.

تماس های تلفنی مکرر و ارتباط دوستانه ، ماحصل چند سال زندگی جمعی ما شده بود.

ایمان ، اخلاص ، محبت و صمیمتش در دل ها اثر گذار بود.

آخرین باری که به همدان رفته بودم و با او تماس گرفتم تابستان 91 بود. با همان لبخند همیشگی اش گفت : حاج مهدی کوجا دره ؟

وقتی گفتم همدان هستم با تاسف گفت متاسفانه من همدان نیستم.

گفتم کجائی . گفت: بصره.

گفتم: اونجا چه کار می کنی؟

گفت : شما عراق رو منهدم کردین ما اومدیم بسازیمش!...


علی عاشق مناجات شعبانیه بود. خصوصا فرازی که در آن گفته می شود : « من جوانیم را در مستی و غرور طی کردم و... » وقتی که با او تلفنی صحبت می کردم اولین جمله ام همان بود که او دوست می داشت. و او با با همان لهجه ی ترکی گیلکی اش می گفت :  به .حاج مهدی !!


علی حسنی پژو  روز یک شنبه دهم دی ماه به رحمت واسعه ی الهی ملحق شد و دیر یا زود ما نیز چون او به دیار باقی خواهیم شتافت. این وعده ی محتوم الهی است و گریزی از آن نیست.

برای آن مرحوم غفران الهی و برای همسر و فرزندانش صبر و اجر از ایزد منان طلب می نمایم.


برای شادی روحش صلوات و قرائت فاتحه ای هدیه نمائید.


************


آقای باوند حسنی پسر دائی آن شادروان در بخش تماس با ما وبلاگ اعلام کردند: شنبه 16 دی مراسم هفتمین روز درگذشت ایشان  در مسجد امامزاده عبدالله همدان برگزار می گردد.


در مورد علی بیشتر بخوانید


مراسم اربعین


اربعین شادروان علی حسنی پژو در روز پنج شنبه 19 بهمن ماه 1391 از ساعت 10 صبح تا 14 عصر در روستای کهریز بغازی واقع شهر دمق در شهرستان رزن استان همدان ( زادگاه آن مرحوم ) برگزار می شود.

از دوستان علاقه مند جهت شرکت در مراسم دعوت به عمل آمده است.


آدرس محل برگزاری مراسم در لینک زیر قرار داده شده است: 


http://iseee.ir/news/63-chehelom.html 


مردی محجوب

برای خرید وسیله ای از میدان صادقیه با مترو به میدان امام خمینی ( رحمه الله علیه ) می رفتم . چون از ابتدای خط سوار شده بودم ؛ صندلی خالی زیاد بود ؛روی صندلی نشستم و اندکی بعد تمام صندلی ها پرشدند از مسافرانی که هرکدام سر در گریبان کار خود بودند. 

طبیعی بود که جای خالی نشستن برای افرادی که در ایستگاه های بعدی سوار می شدند ؛  وجود ندارد. 

ایستگاه سوم دو نفر مسن وارد واگن ما شدند. یکی از این ها دور گردنش وسیله ی درمانی آرتروز بود و دیگری نیز آرام و با وقار کنارش ایستاده بود. یکی از جوان هایی که کنارم نشسته بود به احترام مرد مسنی که گردنبند درمانی بسته بود ؛ ایستاد و تعارف کرد او بنشیند.  

مرد بیمار نیز تعارف به بغل دستی اش زدو اندکی بعد با گفتن این جمله به آرامی نشست : « پیرمرد بودن بعضی جا ها هم خیلی بد نیست و از جوان تشکر کرد » . 

اندکی همراهش را نگریستم. چهره ی آشنا و بشاشی داشت. هرچه فکر کردم که کجا او را دیده ام به نتیجه ای نرسیدم.  

 

 

مردی با پیشانی بلند ؛ چشمانی نافذ و درشت ؛ محاسنی رو به سپیدی کامل و قدی کوتاه. با کاپشن سرمه ای رنگی که بیشتر به آشنا بودنش کمک می کرد. 

در ایستگاه بعد یکی از نشستگان ردیف روبرو برخاست و پیاده شد و همراه بغل دستی ام آرام در آن صندلی جای گرفت. 

وقتی نشست چهره ش برایم آشناتر شد به بغل دستی ام گفتم : ایشون آقای محجوب نیستند؟  

گفت : بله 

با خود می اندیشیدم که چرا جامعه ی ما از جمله خودم ؛ فردی که در سندیکای کارگری شخص با نفوذی است و چندین بار از طرف خانه ی کارگر نماینده ی مجلس شده را نمی شناسد.  

به بغل دستی ام گفتم : متاسفم که ایشان از هنرپیشه های دست چندم کمتر شناخته می شوند.  

او به آرامی گفت : حتی از فوتبالیست های تیم های آخر لیگ هم 

به ایستگاه مقصد رسیدم ؛ بغل دستی ام و علیرضا محجوب نیز برخاستند. در هنگام خروج از واگن به آرامی به ایشان گفتم: حق است از تلاش های شما در عرصه ی کار و کارگر تشکر کنم و متاسفم که کمی دیر شناختمتان. 

لبخندی زد و با دست راستش به پشت شانه ام زد و گفت : موفق باشید. 

آری او علیرضا محجوب ؛ مردی محجوب با سابقه ی چندین بار نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی بود. 

از اینکه هنوز مردان بی ادعا و بی تکلفی در عرصه ی سیاست گذاری کشور وجود دارند سخت مشعوف شدم و از نمایندگان تازه به دوران رسیده ای که برای معروف شدن از هر ابزاری حتی به لجن کشیدن شخصیت های موثر نظام ؛ بهره می برند ؛ سخت متنفر. 

خداوند به برکت ماه مبارک رمضان و شب های قدرش که امروز اولین شبش را پشت سر گذاشتیم؛ خدمتکاران صدیق مردم را موفق و موید بدارد و دروغ ورزان و متظاهرانی که از  اعتبار کاری اشان برای بدست آوردن نان بیشتر و نام برتر ؛ سرمایه های ملی را به نابودی می کشانند ؛ اگر قابل هدایند ؛ هدایت و گرنه از مصدر امور به زیرشان آورد.

 

تودیع و معارفه ی مدیر عامل شرکت فرهنگی ورزشی سایپا

سه شنبه ۱۹ آبان ۸۸ مراسم تودیع و معارفه ی مدیر عامل شرکت فرهنگی ورزشی سایپا بود و با هماهنگی تلفنی یکی از دوستان برای شرکت در آن مهیا شدم. 

برای کسی چون بنده که فوتبال را بصورت حرفه ای دنبال نمی کند رفتن به معارفه ی رئیس باشگاه سایپا کمی تعجب برانگیز است. اما موضوع کمی متفاوت از فوتبال و ورزش بود. 

قرار بود یکی از شهروندان رامسری و یکی از دوستان موثر « کانون دوستی رامسری های مقیم استان تهران » معارفه شود. 

مراسم در کیلومتر ۵ جاده مخصوص کرج و در دفتر باشگاه برگزار شد. اما نکته ی مهم و حائز اهمیت این مراسم شرکت گسترده ی دوستان رامسری در این همایش بود. برای بنده و دوستان مایه ی مباهات بود که چنین اتفاق میمونی رخ داده بود.  

  

 

در مراسم تودیع و معارفه ی بسیاری شرکت کرده بودم اما این مراسم ویژگی زیبای همدلی شهروندان رامسری را به دنبال داشت. 

برخی دوستان به شوخی می گفتند که اسم این مراسم را همایش کانون دوستی می گذاشتید بهتر بود. 

شرکت برخی از رامسری ها نیز که از شهرستان این مسافت را طی نمودند تا به مراسم برسند جای تقدیر داشت. پیام تبریک مشترک شهردار و شورای شهر رامسر که سخنگوی شورا به نمایندگی از آنان در مجلس حضور داشت نیز قرائت شد.  

آرش کوشا ایجاد محیط فرهنگی و اخلاقی در ورزش و توسعه و تنوع رشته‌های ورزشی را در رئوس کار خود قرار داد و گفت: سایپا، سایپای کرج خواهد شد؛ کلان‌شهری که بزودی تبدیل به استان می‌شود.

در اینجا نیز انتصاب آرش کوشا را به مدیر عاملی  شرکت فرهنگی ورزشی سایپا تبریک گفته و برای ایشان آرزوی توفیق می نمایم. 

 

(‌آخرین بازدید ۶۰۰۹۵  )

نوزدهم ماه مبارک رمضان ٬ اولین شب قدر ۸۸

مقدمه :  

طبق روال هرسال با یکی از هم دانشگاهی ها به مراسم شب قدر رفتم. معمولا در سال های قبل با دوست خوبم در شب های قدر به یکی از مکان های زیر و یا گاهی در یک شب به دو یا سه مکان تعیین شده می رفتم:  

حرم حضرت معصومه ( علیه السلام ) قم - حرم امام خمینی ( رحمه الله علیه  ) - امامزاده صالح ( علیه السلام ) ـ مصلی بزرگ تهران ـ دانشگاه امام صادق ( علیه السلام ) - مسجد کوی دانشگاه تهران - مسجد دانشگاه شریف   

شب نوزدهم ماه مبارک امسال  ( بامداد امروز ) به مسجد دانشگاه امام صادق (علیه السلام) رفتم. پس از دعای جوشن کبیر و دعای ابوحمزه سخنران جوانی به سخنرانی پرداخت. 

ذکر مصیبت حضرت علی ( علیه السلام ) را نقل می کرد تا بدین جا رسید که امیرالمومنین ( علیه السلام ) به امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) فرمودند : جلوی مردم را بگیر تا به ابن ملجم آسیبی نرسانند. اگر زنده ماندم که خود می دانم با او چه کنم و اگر شهید شدم ٬ او یک ضربه زد٬ شما هم حق دارید یک ضربه بزنید... ساعت یک و سی دقیقه بامداد بود و ناگهان زنگ هشدار پیامک تلفن همراهم به صدا در آمد . متن را خواند و به تلفنش را به من داد. از بین مطلب سخنران و متن پیامک  متحیر شدم :  

 

علیرضا بهشتی مشاور ارشد میرحسین موسوی و نماینده ی او در کمیته ی پیگیری مسائل بازداشت شدگان ٬ فرزند شهید مظلوم  محمد حسینی بهشتی اولین رئیس دستگاه قضائی انقلاب ٬ دستگیر شد.   

  

  این روند تاکی و تا کجا پیش خواهد رفت ؟  نظر شما چیست ؟ 

مراسم با سخنرانی و برگزاری مراسم ویژه ی شبهای قدر توسط مهدوی کنی ساعت سه و سی دقیقه پایان یافت.  

 

پی نوشت : 

علی لاریجانی :در شرایط کنونی کشور از جهات مختلف با پیچیدگی‌هایی مواجه شده است که همه حقایق به صورت آراسته رخ نمی‌نمایند و حق و باطل بایکدیگر مخلوط شده‌اند. شرایط به گونه‌ای شده است که افراد همه حقیقت را در سخنان خود بیان نمی‌کنند. 

 وقتی او اینجوری می گوید ما باید چه بگوئیم ؟

 

یک خاطره از دیدار با رهبری

 مقدمه ی علت نوشتن این مطلب پس از یازده سال :

ترکیب مدعوین و سخنرانان دیدارهای آیت‌الله خامنه‌ای با دانشجویان و اساتید دانشگاه، موجب اعلام انتقاد ایشان از روند برگزاری این دو مراسم مهم شده است.

به گزارش «تابناک»، مقام معظم رهبری چهارشنبه چهارم و یکشنبه هشتم شهریور ماه به روال برنامه‌ دیدارهای ماه مبارک رمضان با دانشجویان دانشگاه‌های گوناگون، نخبگان علمی ـ فرهنگی دانشگاه‌ها و اعضا و نمایندگان تشکل‌های مختلف دانشجویی و جمعی از اساتید و اعضای هیأت علمی، نخبگان، و رؤسای دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی به صورت جداگانه دیدار کردند.

بنا بر این گزارش، رهبر انقلاب اسلامی از سخنان مطرح در جلسه دیدار دانشجویان و یکدست بودن جمع سخنرانان راضی نبودند و انتظار ایشان از برگزارکنندگان این مراسم این بوده است که همه طیف‌ها و عقاید سیاسی در جلسه سخن بگویند.
ایشان در این باره در آغاز سخنان خود، خطاب به حاضران در دیدار دانشجویی تأکید کردند:
شما همه‏ دانشجویان کشور نیستید و شاید نماینده همه‏ تفکرات و سلایق گوناگون دانشجویى هم نباشید؛ لیکن شکى نیست که یک مجموعه‏ عظیمى از دانشجویان، آنچنان مى‏اندیشند که شما اینجا بیان کردید؛ با اختلاف نظرهایى که احیاناً در اظهارات شما بود.
بر این اساس، رهبری همچنین در آغاز دیدار با اساتید دانشگاه و پس از سخنان آنان نیز فرمودند: نظرات دوستان و آقایان مورد احترام هست. البته هم امسال، هم سال‌هاى گذشته، در زمینه‏ مسائل جارى کشور ـ چه مسائل سیاسى، چه اجتماعى ـ نیز مطالبى گفته شد. البته متأسفانه وقت کم بود. یقیناً آنچه را دوستان راجع به مسائل جارى گفتند، همه‏ آن چیزى که در ذهن این مجموعه وجود دارد، نیست؛ همچنانگه همه‏ آنچه هم که باید گفت، نیست.
یادآوری می‌شود، دعوت از مدعوین و برنامه‌ریزی اداره جلسه و چگونگی طرح مباحث و پرسش‌ها در این نوع جلسات از سوی نهادهای دانشگاهی، از جمله نهاد نمایندگی در دانشگاه‌ها صورت می‌پذیرد. 

  

اما ذکر خاطره :

یادم آمد ۲۴ دی ماه سال ۷۷ یعنی دقیقا یازده سال پیش ٬ آخرین سال حضورم در دانشگاه ٬ مسوول دفتر نهاد رهبری در دانشگاه شهید عباسپور  از میان آن همه تشکل های موجود و فعال بنده را انتخاب کرد که مدعوین افطاری حسینیه ی امام خمینی ( رحمه الله علیه ) را برگزینم. 

از میان آن همه دانشجو انتخاب ده نفر خیلی سخت بود. اما تصمیمی اتخاذ کردم که برخی دانشجویان دانشگاه را خیلی عصبانی کرد. 

تصمیم گرفتم که  ازمیان دانشجویان سه نفر چپی ٬ سه نفر راستی و سه نفر دیگر ازمیان آن هائی که خنثی بودند و در فعالیت های دانشگاهی کمتر فعال بودند را انتخاب کنم. 

و این گونه بود که برخی به شدت از اینکه سه نفر چپی  و سه نفر خنثی در بیت رهبری باشند عصبانی شدند و حق خود می دانستند مراسم را از دست ندهند. البته استدلالم این بود که این دانشجویان نیز در مراسمی اینچنینی حضور یابند و با جو  آن آشنا شوند. 

دفتر نهاد ترکیب انتخابی مرا برگزید و آنها به مجلس دعوت شدند. کارت مخصوص شرکت در مراسم و توصیه های لازم از جمله نداشتن دسته کلید ٬ سکه ٬ انگشتر ٬ وسایل فلزی ٬ تلفن همراه و ... به اطلاع آنها رسانده شد و درساعت مقرر حرکت کرده و به حسینیه ی امام واقع در خیابان پاستور رفتیم. 

از مراسم و جزئیات آن می گذرم و نکته ی جالب توجه آن را شرح می دهم.  

سال ۷۷ سال دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و شور و هیجان خاصی در طیف دوم خردادی ها وجود داشت. سه نفر چپی دانشگاه ما با حدود سی نفر دیگر از چپی های دانشگاه های دیگر تهران یک حلقه ای تشکیل دادند تا در متن مراسم از خاتمی حمایت نمایند. 

در ابتدای سخنرانی رهبر انقلاب ٬ جمعیت برخواست و شعارهائی را بلند فریاد می زد. پس از فروکش کردن شعار حامیان ٬ چپی های اندک برخواستند و فریاد  زدند: 

خامنه ای زنده باد خاتمی پاینده باد 

جمعیت راستی ها دوباره برخواستند و با شدت هرچه بیشتر فریاد زدند : 

حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی  

در شدت صدای راستی ها ٬ صدای چپی ها گم و ناپدید شد. 

با شروع سخنرانی رهبر انقلاب جمعیت آرام شد. اما این پایان ماجرا نبود. در انتهای سخنرانی رهبر انقلاب ٬ طبق معمول جمعیت برخواست تا شعارهائی در حمایت از ایشان سردهند. 

ما همه سرباز توئیم...گوش به فرمان توئیم  

ابوالفضل علمدار...

اما آنسو تر دانشجویان چپی همان شعار قبلی را تکرار می کردند و البته در ازدحام شعار راستی ها گم و ناپیدا بود. تا اینکه جمعیت راستی ها شروع به آرام شدن کردند و تازه شعارهای چپی ها را شنیدند.  

صحنه ی به وجود آمده غیر قابل درک است. راستی ها با مشتهای گره کرده و عصبانیت تمام به سمت چپی ها آمدند و محک فریاد می زدند: 

حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی  

هجوم راستی ها و محصور کردن چپی ها و شعارهای محکم و همرا با عصبیت آن ها غیر قابل تصور بود. یک لحظه به شدت ترسیدم و احساس کردم الان است که چپی ها زیر دست و پای راستی ها ٬ له شوند.به هر تقدیری بود جمعیت را آرام کردند و از مجلس خارجشان کردند. 

این مراسم در روز چهار شنبه برگزار شد . اما به دلیل برخوردهائی که صورت گرفته بود خبر برگزاری آن در شب پخش نشد. و حتی سخنرانی و حضور دانشجویان نیز منعکس نشد. سه روز بعد یعنی شنبه اخبار شبانگاهی سیما با خبری کوتاه دیدار دانشجویان  با رهبری را منتشر کرد و  آن ماجرا خاتمه یافت. 

اما خبرگزاری های بی بی سی و آمریکا همان شب چهارشنبه دیدار در حسینیه ی امام و درگیری های مرتبط را منعکس کردند. 

 

اکنون یازده سال از آن ماجرا گذشته و گلایه ی رهبر انقلاب از ترکیب شرکت کنندگان و اطلاع رسانی های اخیر صدا و سیما مرا به خاطرات آن زمان سوق داد. 

هنوز هم عده ای هستند که نمی خواهند حضور و نظر دیگران را منعکس نمایند و خود و دیگران را به شنیدن صداهای مورد پسند خود مجبور می نمایند. اتفاقی که به یقین نه تنها کمکی به آرامش در جامعه نمی نماید ٬ بلکه باعث زیر زمینی شدن نظرات ناگفته و انفجار آن در لحظه ی یافتن روزنه خواهد شد. 

اتفاقی که باعث می شود  اعتماد مردم از رسانه های دیداری و شنیداری وطن حذف و گرایش به خبرگزاری های غریبه و اعتماد به آن ها را تقویت نماید. 

این مهم پس از انتخابات دوره ی دهم ریاست جمهوری به شدت در صدا و سیما اجرا و نتیجه ی متعارف آن برکسی پوشیده نیست.  

 

(آخرین بازدید۵۴۵۹۱)

 

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت چهارم ( آخر )

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت چهارم ( آخر )

فعالیت در اسلامشهر با یک واقعه ی جالب روبروشد. همکلاسی خوبم حسن جعفری که تجارت چوب روسی ( نراد ) دارد با بعضی از شهروندان اسلامشهر داد و ستد تجاری داشت ؛ قرار شد که با یکی از سرشناس ترین آنها ارتباط گرفته تا با وضعیت مناسبتری در جامعه ی اسلامشهر حضور یابیم. مهندس ناصر عبدی آذر اولین گزینه ی ایشان بود ؛ پس از تماس تلفنی با ایشان خبر جالبی منعکس شد که برایم بسیار ارزشمند بود ؛ مهندس عبدی آذر خود یکی از کاندیداهای شورای شهر اسلامشهر بود و این یعنی راه همواری برایم و حضور حداکثری در جلسات ؛ محافل و مساجد اسلامشهر.

اولین جلسه ی معارفه ی ما ساعت ۲ بامداد تعیین شد ؛ بهمراه حسن جعفری به منزل ایشان رفتیم . پس از آشنائی اولیه ایشان با رویی گشاده از بنده استقبال کرد و دعوت کرد در محافل و میهمانی های آنان حضور یابم. اسلامشهر از طیف های مختلف اجتماعی تشکیل شده است و یکی از طایفه های بزرگ حاضر در آن هشترودی های مقیم اسلامشهر هستند.بافت جمعیتی بسیار بزرگی که تعداد کاندیداهای هشترودی آنها از تعداد نمایندگان شورای شهر بیشتر بود. بدین لحاظ پس از بررسی هشترودی ها هفت نفر به عنوان کاندیدای ویژه ی هشترودی ها فعالیت رسمی خود را آغاز نمودند و مهندس عبدی آذر یکی از آنها بود.

کاندیداهای شورای شهر به شدت مشغول فعالیت بودند و میهمانی های خانگی و پرشور بود. همراهی بنده و مهندس عبدی آذر با هم و شرکت در جلسات هفت نفره ی هشترودی ها باعث شد در بین مردم منطقه بهتر جا بیفتم.

پس از شروع زمان رسمی تبلیغات انتخابات با صحنه های بسیار جالبی برخورد کردم که نظیرش را در هیچ دوره ی انتخابات ندیده بودم. اندکی پس از آغاز زمان رسمی انتخابات اسلامشهر تبدیل به شهری با پوشش کاغذ شد هر مکان قابل الصاق عکس ؛ پوستری را نمایان می کرد و زمین و خیابان مملو از عکس های مختلف کاندیداها بود. این موضوع تا آخرین لحظه ی زمان رسمی تبلیغات انتخابات ادامه داشت.

ستاد مهندس عبدی آذر در مرکز اصلی و تجاری شهر و کلیه ی واحدهای یک ساختمان چهارطبقه ی تجاری - اداری را شامل می شد.حضور خیل کثیر طرفداران و هماهنگی موزون ستاد و حامیان و نحوه ی تعامل این دو باهم برایم تجربه ی ارزشمندی را به یادگار گذاشت. هرچند هزینه ی بالای این نوع حرکت برایم غیرقابل تصور بود. در ستاد ایشان چند بار سخنرانی کرده و در چندین مسجد نیز قبل و بعد از ایشان سخنرانی کردم . در بعضی از مساجد نیز بر حسب ضرورت و به پیشنهاد ایشان خود ایشان در حمایت از بنده و برنامه هایم سخن می گفت.

حسن جعفری ؛ محمد علی جهانبخش ؛ ستاد مهندس عبدی آذر و یکی از شهروندان منطقه برای شناساندنم سنگ تمام گذاشتند که انصافا زبان از بیان و  جبران زحماتشان قاصر است.

بجز اسلامشهر در هیچ جای تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و مناطق ۲۲ گانه ی تهران فرصت معرفی و سخنرانی مهیا نشد. و بدین سان زمان تبلیغات انتخابات پایان پذیرفت.

مدد جویی از الطاف الهی و توسل به معصومین علیهم السلام نیز بخش اعظم دیگری از تلاش هایم در راستای انتخابات بود و از لحظه ی ثبت نام تا پایان انتخابات مداومت داشت  که با اشاره به شخصی بودن این بخش نیاز به بازگوئی آن نمی بینم.

پس از شمارش آرا و اعلام نتایج در وبلاگ انتخاباتی خود پیام تشکری نوشتم که متن کامل آن در ذیل می آید:

سلام
به شکرانه ی ایزد منان ۸۲۷۲ رای مردم به بنده داده اند و نفر ۴۵ از ۹۵ کاندیدای تهران شده ام.

در زمان انتخابات عده ای کمک مالی کردند ؛ جمعی از وقت و انرژی خود مایه گذاشتند ؛ برخی دیگران را تشویق به حضور در انتخابات و رای به بنده تلاش کردند ؛  وعده ای نیز فقط به خاطر رای به من پای صندوق های رای رفتند.


از همه ی کسانی که به بنده کمک کردند رای دادند و دیگران را تشویق به رای دادن کردند ودلشان می خواست به بنده رای دهند و به هر دلیلی نتوانستند  پای صندوق های رای تهران حضور یابند صمیمانه سپاسگزارم.

تلاشم در مدت اندکی که از تصمیمم برای حضور در عرصه ی سیاسی می گذشت برایم ثابت کرد که با توکل به خدا ؛ تلاش سخت کوشانه و همت و همکاری جانانه ی برخی از دوستان ؛ راه دشوار جلب نظر و آرای شهروندان کار سخت و دشواری نیست. 

البته نباید فراموش کرد که گفتار عاقلانه و رفتار صادقانه نیز بی تاثیر نبود. 

در این لحظه و در همه ی لحظات خدا را سپاسگزارم و دور از انصاف است که از زحمات ویژه ی عزیزان نامبرده ی زیر تشکر نکنم: 

آقایان و خانم ها:  

ربابه حلاجیان ( همسر مهربانم ) ؛ مجتبی حلا جیان ؛ محمد حلاجیان ؛ رقیه حلاجیان ؛ مسیح جواهردهی ؛ بهمن برزگر ؛ قاسم مهاجر ؛ حسن جعفری ؛ ناصر عبدی آذر و همه ی اعضای ستاد دوستان و بستگانش؛ سپیده رضی کاظمی ؛ محمد علی جهانبخش ؛ محسن سپهری و دوست خوبش آقا مهدی و پدرش ؛ ........ و همه ی عزیزان دیگری که تلاش کردند ونامشان در اینجا ثبت نشد . 

دوستان از همه ی شما متشکرم.

این پایان انتخابات  دومین میان دوره ای هفتمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود ۲۴ آذر ۸۵ بود و آغاز حرکت بسوی انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی .

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت سوم

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت سوم

برای کسب موفقیت بیشتر در انتخابات لازم بود که با حوزه ی انتخابیه بیشتر مانوس شده و مشکلات آن را کاملا لمس نمایم.

بدین منظور و به ویژه در منطقه ی اسلاشهر و شهرری نگاه ویژه ای را باید رقم می زدم. لذا از دوستان همکار ساکن آن مناطق بهره گرفتم و مشکلات اساسی آن را دسته بندی نمودم. این دو منطقه برخی دردهای مشترک و چند مشکل اختصاصی به خود داشتند.آن ها را فهرست کردم تا در موقعیت مناسب زمان تبلیغات انتخابات در سخنرانی ها از آن ها بهره بگیرم.

همانطور که در قسمت اول یاد آور شدم ؛ به منطقه ی اسلامشهر نگاه ویژه ای داشتم ؛ چرا که این منطقه در انتخابات مجلس با شهر تهران مشترک ولی از نظر شورای شهر ؛ دارای نمایندگان مستقلی بود. این ویژگی را شهر ری نداشت. با شرایط یاد شده تمرکز تبلیغات شورای شهر تهران از اسلامشهر حذف و در عوض میدان پاک و تمیزی برای کاندیداهای مجلس فراهم می شد.نکته ی دیگر این بود که به عنوان پایه ای مستقل و نمونه می شد کارهای حوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسر را در آن شبیه سازی کرد.

البته اسلامشهر و شهر ری مثل شهر تهران و شمیرانات مشکل وسعت و جمعیت را برای کاندیداها داشتند. اسلامشهر جمعیتی بالغ بر ۸۰۰ هزار نفر دارد؛ این جمعیت حدودا سه برابر جمعیت تنکابن و رامسر است.

برای شناخت بیشتر اسلامشهر دوست خوبم محمد علی جهانبخش زحمات زیادی را متقبل شد. ایشان کارشناس ارشد علوم اجتماعی و رئیس مدرسان علوم اجتماعی آموزش و پرورش اسلامشهر هستند. به پیشنهاد بنده و با زحمات ایشان مقرر شد از کلیه ی مدرسان علوم اجتماعی اسلامشهر در خصوص مشکلات  اسلامشهر و راه حل های آن ها مطلب تهیه شود. چندین دبیر مجرب این خواسته ام را اجابت کردند ؛ بنابراین برنامه ریزی برای حضور فعال در اسلامشهر برایم خیلی راحت شد.   

 ***

پس از اعلام اسامی نامزدهای تائیدشده ؛ سامانه ی اینترنتی وزارت کشور اسامی را در صفحات وب خود جای داد. برای آشنائی بیشتر با رقبا اسامی را یک به یک مرور کردم.  نام آشنائی مرا به یاد دوران دبیرستان انداخت. جلیل جعفری بنه خلخال ؛ این نام یاد آور دو پسرعمو بود که در کلاس های سوم و چهارم دبیرستان همکلاسم بودند. به یکی از آن ها ؛ حسن جعفری بنه خلخال تلفن کردم؛ در اوج ناباوری گفت که پسرعمویم می باشد و این آغاز ارتباطم با دکتر جلیل جعفری بنه خلخال بود . وی دکترای فیزیک هسته داشت و تا دو روز پس از شروع رسمی زمان انتخابات در فرانسه مشغول گذراندن دوره های ویژه ی تخصصی بود.

با اشاره به اینکه حوزه ی انتخابیه نیاز به دو نماینده داشت و با اطلاعات جامعی که از اسلامشهر و شهرری جمع کرده بودم ؛  با کمک حسن و خانواده ی دکتر بروشوری اختصاصی با ائتلاف دو نفره ویژه ی شهر ری و اسلامشهر چاپ کردیم.

در این بروشورها که بصورت تک رنگ ( سیاه و سفید ) چاپ شد ؛ عکس دونفر در روی برگه ای به ابعاد ۱۷*۱۳ چاپ شد و در پشت این برگه برای اسلامشهر مطلب خاص اسلامشهر و برای شهر ری نیز مطلب خاص شهرری درج شد.

* پشت برگه ی تبلیغاتی اسلامشهر نوشته شد : 

برنامه ها در صورت کسب رای ( با توجه به آشنایی کامل با مشکلات منطقه )

   ۱  - زمینه سازی حضور نمایندگان مختص اسلامشهر در مجلس

     ۲ -  تلاش برای ایجاد ارتباط خط متروی تهران به اسلامشهر

     ۳ -  توجه ویژه برای بهبود وضعیت عمرانی ( خصوصا راه و آب ) و خدمات  فاهی اسلامشهر

     ۴ - برنامه ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و محرومیت زدائی از       اسلامشهر

     ۵ - تلاش برای افزایش بودجه ی اختصاصی به اسلامشهر و نظارت بر تقسیم ببندی  مصرف آن

    ۶ - تلاش برای بهبود فضاهای آموزشی و رفع مشکلات دانشجویان ؛ دانش آآموزان و فرهنگیان 

    ۷ - تلاش برای بهبود وضعیت امنیت اجتماعی منطقه

    ۸ - حضور مستمر در جمع مردم اسلامشهر

وعده ی ما روز جمعه ۲۴ آذر ؛ پای صندوق های رای

 

   * پشت برگه ی تبلیغاتی اسلامشهر نوشته شد :

 برنامه ها در صورت کسب رای ( با توجه به آشنایی کامل با مشکلات منطقه )

1   ۱ -       زمینه سازی حضور نمایندگان مختص شهر ری در مجلس

2   ۲ -      تلاش برای ایجاد شورای شهر مستقل شهر ری

3   ۳ -     توجه ویژه برای بهبود وضعیت عمرانی و خدمات رفاهی منطقه

 ۴ -   برنامه ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و محرومیت زدایی از شهر ری

5   ۵ -  تلاش برای رفع مشکلات ناشی از عدم تصفیه پساب های بهشت زهرا ( س )

6   ۶ -      تلاش برای ساماندهی و هدایت فاضلاب تهران از سمت شهر ری و زمین های زراعی

7   ۷ -       تلاش برای بهبود فضاهای آموزشی و رفع مشکلات دانشجویان ، دانش آموزان و فرهنگیان

8   ۸ -       تلاش برای بهبود وضعیت امنیت اجتماعی منطقه

9   ۹ -    حضور مستمر در  جمع مردم شهر ری

 

وعده ی ما روزجمعه  ۲۴  آذر ،  پای صندوق های رأی

 

 

 هرچند که ما دو نفر نتوانستیم در انتخابات رای لازم برای ورود به مجلس را کسب کنیم ؛ آشنایی مجدد حسن با خانواده ی دکتر سبب شد تا ایشان پس از پایان انتخابات و در فرصت مقتضی با دختر دکتر ازدواج کنند .

***

پس از تولید اقلام تبلیغاتی مهمترین بخش ؛ مدیریت توزیع آن ها است. شاید سخت ترین بخش کار انتخاباتی این قسمت کار است.یافتن افراد مورد اعتمادی که هزینه های انجام شده را به مقصد از پیش طراحی شده برسانند ؛ کار بسیار سختی است. چه بسا کاندیداهائی که با پرداخت اجرت پخش اقلام تبلیغاتی ؛ عده ای را استخدام می کنند ؛ ولی این افراد اقلام یاد شده را یکجا در سطل زباله می ریزند ؛ یا به عنوان چک نویس به خانه می برند و یا یک جا در رودخانه خالی می کنند و ... البته کارت های کوچک طراحی شده ی تبلیغاتی به درد چک نویس نمی خوردند.

خوشبختانه  بستگان ؛ دوستان خوب رامسری در تهران و دوستان همکار در حد بضاعت خود ؛ در معرفی ام به دیگران با اقلام تبلیغی تولیدی ؛ نهایت محبت را در حقم ادا کردند؛ که جا دارد مجددا از آنها به واسطه ی زحماتشان تقدیر و تشکر نمایم.  

مکان های توزیع اقلام تبلیغی در تهران :

 ورودی فرهنگسرای بهمن ؛ میدان انقلاب ؛ میدان ولی عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ؛ میدان امام حسین علیه السلام ؛ امامزاده صالح ؛ میدان راه آهن ؛ میدان هفت تیر ؛ پارکینگ سرویس های اداری چند اداره ؛ میدان صادقیه ؛ میدان سعادت آباد ؛ میدان پونک و برخی محله های شهر بزرگ تهران.

مکان های توزیع اقلام تبلیغی در شهر ری :

امام زاده شاه عبدلعظیم حسنی  و متروی شهر ری.

توزیع اقلام تبلیغی در اسلام شهر :

بازار اسامشهر ؛ چهار محله ی بزرگ اسلامشهر ؛ هفت مسجدی که در آنها سخنرانی کردم. 

 

 

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت دوم

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت دوم

مهم ترین قسمت شرکت در انتخابات ؛ تبلیغات و شیوه های معرفی خود به دیگران است. البته با اشاره به شرایط محیطی  روش های مختص به منطقه را باید به کار برد.زیر پوشش قراردادن جمعیت ده میلیونی تهران و وسعت  بی حدش کار بس مشکلی بود. همانطور که درقبل یاد آور شدم هدفم کسب تجربه بود و البته نیم نگاهی هم به کسب آرای بیشتر برای استفاده در انتخابات مجلس هشتم در آن لحاظ شده بود. دو مدل تبلیغات را لازم دانستم :

 ۱ - تبلیغات مجازی برای کل حوزه ی انتخابیه

شیوه های تبلیغاتی مجازی انتخاباتی :

اولین شیوه ی تبلیغی ایجاد یک وبلاگ تبلیغاتی و انتخاباتی با نام  تا آذر   http://taazar.blogsky.com/ از مهرماه و ارایه ی ۹ مطلب زیر در اینترنت بود.

  • این شیوه از مقدمه ی کار تا انتهای انتخابات و حضور در عرصه ی فضای مجازی را به دنبال داشت. این وبلاگ بیش از ۴۰۰۰ بیننده و جمعی نظر دهنده داشت. البته کار وبلاگ تا مدتی بعد از انتخابات ادامه داشت و دو مطلب : 

  • آخرین مطالب این وبلاگ بود. ( این وبلاگ هنوز هم قابل رویت است . )

    شیوه ی دوم تبلیغات بنده حضور در وبلاگ های مختلف و قراردادن پیام ( کامنت ) در بخش نظرات وبلاگ ها بود.

    شیوه ی سوم تبلیغات قراردادن نامه های تبلیغی معرفی خودم و وبلاگ در پست های الکترونیک ( ای میل ) برخی از وبلاگ نویسان و یا کسانی که در وبلاگ ها نظر می دادند بود. 

    شیوه ی چهارم فرستادن پیامک ( اس ام اس ) برای دوستان رامسری  و رامسری های مقیم تهران بود.

     ۲ - تبلیغات بصری برای مناطقی از حوزه ی انتخابیه به عنوان کسب تجربه  بدین منظور لازم بود بروشور ؛ پوستر ؛ تراکت و زندگی نامه تهیه شود.

    برای تهیه ی عکسی که بتواند بیننده را به خود جذب کند با دوستانی که گام در مسیرهای تبلیغاتی نهاده بودند مشورت کردم. آنها پیشنهاد حضور در آتلیه  ای با سیستم پرده ی سفید و انتخاب عکس از میان آن را پیشنهاد نمودند. برای این کار لازم بود حداقل صد عکس گرفته شود و در یک حساب سرانگشتی باید مبلغ گزافی کنار گذاشته شود.

    دوست خوبم سید ابراهیم غیاثی مدیرعامل شرکت تبلیغاتی انتشاراتی نیمادسپاهان مرا به اصفهان دعوت کرد تا در آتلیه ی آقای آرش فارسی عکس های مطلوب تهیه شود.

    آتلیه ی پرده ی سفید ؛  عملکردی به مانند پرده ی آبی در سینما و تلویزیون دارد.در این آتلیه پرده ی سفیدی در پس زمینه قرار می گیرد و عکس های گرفته شده به راحتی در سیستم چاپ و گرافیگ کامپیوتری قابلیت طراحی مناسب را دارند.

    برای این که عکس به حالت طبیعی نزدیک باشد ؛ پس از تنظیم نور و مراحل تکنیکی عکاسی ؛ شخصی بصورت مصاحبه سوالاتی پرسید تا حالت گفتگو در چهره بهتر پدیدار شود. پس از چند لحظه و در ادامه ی گفتگوها و در مدت ۵ ساعت ؛ در این آتلیه ۲۵۰ عکس گرفته شد.به لطف دوستان این مرحله به پایان رسید و با تشکر ویژه از آن دو عزیز هزینه ای بابت عکس ها و سی دی مربوطه پرداخت نشد.

    از میان ۲۵۰ عکس ؛ تعداد ۱۵ عکس به انتخابم کنار گذاشته شد تا به طراح پوستر انتخاباتی سپرده شود. ازمیان دوستان و همکاران طراح ؛ خانم رقیه با وفا فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران و رتبه ی سوم مسابقات سراسری طراحی و گرافیک امام رضا علیه السلام ؛ گزینه ای بود که در آغاز حرکتم برای انتخابات مسولیت طراحی پوستر را به عهده گرفت. باتشکر ویژه از ایشان ؛ کارطراحی پوستر آغاز شد و از میان ۱۰ عکس ارسالی ؛ عکسی که همه به عنوان پوستر تبلیغاتی آن را دیده اند و زینت بخش گوشه ی وبلاگ است ؛ به طراحی نهایی رسید.

                                         

    به توصیه ی بنده برای حفظ حرمت پرچم؛ المانی حرکتی از رنگ های نزدیک به پرچم انتخاب شد ؛ به جای رنگ سبز از رنگ فیروزه ای مایل به سبز و به جای رنگ قرمز از رنگ جگری  و کلمه ی جلاله ی الله نیز در این المان حرکتی نمادین پرچم ؛  حذف شد.برای نخستین بار و بر خلاف عرف معمول ؛ پوستری با پس زمینه ی سفید طراحی شد .

    از این پوستر  به صورت رنگی تعداد دوهزار عدد در قطع ۳۵*۲۵ سانتی متر با کاغذ تحریر ۸۰ گرمی و در قطع کارت ویزیت ۴*۶ سانتی متر نیز ۳۵۰ هزار عدد با کاغذ گلاسه ۲۰۰ گرمی چاپ شد  ( تعداد را با وسعت و جمعیت تهران  مقایسه کنید.) . در پشت کارت ویزیت ها نیز ذکر ایام هفته را گنجاندم با المان پرچم و نام خودم ( قطعه ی پائینی پوستر ) و بصورت تک رنگ نیز در کاغذ تحریر ۷۰ گرمی و به ابعاد ۱۰*۷  تعداد ۲۰۰ هزار عدد با پشت نویسی زیر انجام شد:

    مهندس مهدی حلاجیان

    فارغ التحصیل رشته ی مهندسی برق دانشگاه صنعت آب و برق شهید عباسپور

    مدیر پروژه ی احداث ساختمان جدید  صدا و سیمای مرکز گیلان - رشت

    عضو هیات موسس کانون دوستی رامسر

    عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان

  • ادامه در قسمت بعد 

  • انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت اول

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت اول

    دغدغه ی رشد و توسعه ی شهرستان رامسر ؛ عاملی بود که باعث شد در حرکت های توسعه محور اجتماعی وارد شوم ؛ این حوزه ها را می توان پایه گذاری کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران ( رامسر ) و شرکت در هیات موسس کانون دوستی رامسر ؛ رامسری های مقیم تهران را نام برد.

    شرکت در فعالیت های جانبی دیگر ازجمله تلاش برای برگزاری   نمایشگاه فرهنگی ؛ گردشگری ؛ صنایع دستی دررامسر ؛ تلاش برای جذب اعتبارات لازم برای تکمیل سد میجران ؛ تلاش برای برگزاری مسابقات جهانی فول کیک بوکسینگ در رامسر ؛ همکاری با نهادهای فرهنگی رامسر برای برگزاری هرچه بهتر مراسم و مجالس ویژه ی مذهبی و ملی و ... از جمله کارهایم بود.

    اما وضعیت تاسف بار و رقت انگیز رشد و توسعه ی رامسر اصلا رضایت بخش نبود. 

    شهریور ۸۵ بود که زمزمه ی برگزاری انتخابات دوره ی سوم شورای شهر جدی شد. همزمان با اخبار داغ انتخابات شورای شهر در چند شهر کشور انتخابات میان دوره ای مجلس شورای اسلامی نیز برگزار می شد؛ از جمله ی این شهرها می توان حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلام شهر رانام برد.در این حوزه ی انتخابیه دو نماینده می توانستند با کسب آرای مردم وارد مجلس شوند.

     راه برون رفت از مشکلات منطقه را حضور فعال در عرصه ی تصمیم گیری و تصمیم سازی منطقه یافتم با دوستان زیادی مشورت کردم و برای کسب تجربه خود را آماده ی شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی کردم. عده ای از دوستان اعتقاد داشتند برای اینکه شهروندان حوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسر با بنده  بیشتر آشنا شوند ؛ و برای حضور جدی در صحنه ی اجتماعی شهرستان ؛ کاندیدای شورای شهر رامسر شوم.

    پس از بررسی و کنکاش چند عامل زیر باعث شدند که از حضور در فعالیت های شورای شهر رامسر کنار بکشم . ازجمله :

     - حضور افراد تحصیلکرده ؛ صاحب فکر و علاقه مند به توسعه در انتخابات شورای شهر رامسر ( هرچند که این مهم با حضور افراد تحصیلکرده و گذشت یکسال از آن انتخاب ؛ تحقق نیافت. )

     - فرض اینکه در انتخابات شورای شهر رامسر شرکت می کردم تا به عنوان کاندیدای مجلس به مردم معرفی شوم دو عامل منفی را پشت سر داشت :

    ۱ - اگر در انتخابات شرکت می کردم و موفق به اخذ رای می شدم ؛ آنگاه خروج از شورای شهر پشت کردن به مردمی می دانستم که با اشتیاق و رای خود مرا وارد شورا کرده بودند و خروجم از شورا دهن کجی به مردم فهیم منطقه تلقی می شد.طبیعتا رویکرد مثبتی از این امر برایم متصور نبود ؛ چراکه مردم به راحتی بیان می کردند : «  که مهدی حلاجیان جوش خودش رو می زنه و برای رسیدن به قدرت حرفهای قشنگ می زنه. » و این امر با اشاره به تفکر توسعه محور م همخوانی نداشت.

     ۲ - اگر شرکت در انتخابات با شکست مواجه می شد اوضاع بدتر بود چراکه مردم بیان می کردند : « مهدی حلاجیان تو شورای شهر رای نیاورده اونوقت توقع داره در انتخابات مجلس رای بیاره . »

    عده ای دیگر از دوستان معتقد بودند در انتخابات شورای شهر تهران شرکت کنم.پس از بررسی جوانب کار؛ حضور بیش از هزار کاندیدا در تهران طبق آمار انتخابات گذشته و شرایط ویژه ی انتخابات تهران و رای آوردن لیست ها و علاوه بر آن گستردگی بزرگ شهر تهران عاملی بود که اندوختن تجربه ی لازم برای شرکت در انتخابات مجلس تنکابن و رامسر را برایم به دنبال نداشت. اما باشرکت در انتخابات مجلس تهرات با اشاره به تفکیک انتخابات مجلس و شورای شهر تهران در اسلامشهر ؛ این شهر پایه ی مناسبی برای کسب تجربه ی شهرستانی انتخابات ؛  محسوب می شد.

    مجموع این عوامل و جمع بندی نظرات دوستان درنهایت به این سمت سوق داده شدم که به عنوان نمونه و تجربه در انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلامشهر ثبت نام کنم.

    با آنکه مطمئن بودم در انتخابات تهران پیروز میدان نیستم و با اشاره به وسعت غیر قابل پوشش این حوزه ی انتخابیه ؛ برای کاندیدای مستقلی چون بنده ؛ فعالانه و با تلاش و دلگرمی وسیع وارد این عرصه ی خطیر شدم. بعضی از دوستان حرف هایم را باور نمی کردند و برایشان قابل هضم نبود که چرا دست به این اقدام بی حاصل می زنم . عده ای نیز یاس و ناامیدی پس از ناکامی در انتخابات را عاملی برای سرخوردگی در انتخابات آتی می دانستند.

    با اشاره به تفکر مستقل و به منظور کسب حمایت های مالی آنان ؛ با گروه های چپ و راست وارد مذاکره شدم تا بلکه وارد فضای حمایتی آنان شوم. اما در این فضا متوجه حضور غیر قابل باور سرشناسان اعضای حزب ها و گروه ها شدم. تجربه ی برگزاری انتخابات میان دوره ای های گذشته نشان داده بود که احزاب حاضر به سرمایه گذاری سنگین برای ورود دو نماینده به مجلس نیستند. اما این بار وضعیت فرق می کرد حدود صد نفر کاندیدای میان دوره ای هفتم مجلس شدند. حضور چهره های سرشناسی چون حسن غفوری فرد ؛ سهیلاجلودارزاده ؛ اسدالله بادامچیان ؛ سیدعلی اکبرموسوی حسینی ؛ سعید رجائی خراسانی ؛ محمود صابرهمیشگی ؛ محمد طاها عبدخدائی و ... از کسانی که سابقه ی چندبار حضور در انتخابات مجلس و حضور در مجلس ؛ را داشتند ؛ جالب توجه بود .

    در تاریخ ۲۰ مهرماه ۸۵ به همراه محمدولی حلاجیان و سید ابراهیم غیاثی به وزارت کشور رفته و به عنوان داوطلب نمایندگی دومین میان دوره ای هفتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی ثبت نام کردم. در هنگام ثبت نام با ۱۲ ثبت نام کننده ی دیگر آشنا شدم و شماره تماس های آنان را برای ارتباطات بعدی گرفتم. ازمیان این ۱۲ نفر پس از اعلام نظر شورای نگهبان ۵ نفر رد صلاحیت شده بودند.

    در تاریخ ۱۴ آبان ۸۵ با نامه ی محرمانه شماره ی ۱۲۷/۲/م/۷ آقای آقاتقی معاون استاندار و فرماندار تهران ؛ هیات مرکزی نظارت بر انتخابات ؛ نظر هیات اجرائی دائر بر واجد شرایط بودن بنده را مورد تائید قرارداد. در این نامه تاکید شده بود داوطلبان پس از اعلام رسمی شورای نگهبان ( یک هفته قبل از انتخابات ) حق تبلیغ دارند.

    در نهایت تعداد افراد حاضر در رقابت انتخاباتی ۱۰۰ نفر شدند ؛ انتخاباتی که به لحاظ تعداد شرکت کننده در میان دوره ای تهران ؛ شگفت انگیز و بی سابقه بود.

    تاریخچه ی تشکیل کانون دوستی رامسر

    پائیز ۸۳ زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. دوستی رامسری که فقط در یکی از جلسات کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران در رامسر به جلسات ما آمده بود پس از احوالپرسی و با مقدمه ای کوتاه از نقشم در کانون فوق الاشاره از بنده خواست تا در راه اندازی انجمن رامسری های مقیم تهران فعالانه وارد عمل شوم.

    پیشنهاد بسیار خوبی بود می توانستم با اشاره به سوابق و تجربیات کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران سهم بزرگی در را اندازی انجمن جدید داشته باشم.نکته ای که به ذهنم رسید و بلافاصله آن را مطرح کردم این بود: اگر اطمینان دارید که این انجمن دستمایه ی انتخابات ریاست جمهوری نهم که در خرداد ۸۷ برگزار می شود ؛ نیست با کمال میل حاضرم ؛ اما تجربیات بنده نشان داده که عملا قبل از انتخابات ها ایجاد چنین مجامع متشکل می تواند برای کاندیدا مفید باشد. مثل همه ی حزب های خلق الساعه در انتخابات.و ادامه دادم تنها یک روز بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری حاضر به شرکت در راه اندازی این امر پسندیده هستم و خداحافظی کردم.

    در اسفند ۸۳ مجددا این دوست عزیز تماس تلفنی گرفت و ماجرا را با شکل عملی تری بیان کرد . اما پاسخم چون گذشته همان بود.

    اردیبهشت ۸۴ ؛ اینبار ایشان مرا به جلسه ای دعوت کرد که با حضور حدود ۳۰ نفر از رامسری های مقیم تهران در فرهنگسرایی واقع در خیابان ورشو ؛ دعوت راپذیرفتم . بعضی از چهره ها آشنا و برخی را برای بار اول می دیدم. در این جلسه لزوم همدلی شهروندان برای حل مشکلات هم بیان شد. دوباره بنده به این نکته ی اساسی اشاره کردم که لازم است از انتخابات ریاست جمهوری و همه ی انتخابات ها دوری گزینیم تا بتوانیم همه ی مردم را زیر چتر وحدت و همدلی گردهم آوریم. دوستان پذیرفتند. قرارشد ازمیان اسامی « خانه ی رامسر » ؛  « انجمن ( جامعه ی ) رامسری های مقیم تهران » و «  کانون رامسر »  یکی را برگزینیم که پیشنهاد کاملتر  « کانون دوستی رامسر » به تصویب حاضرین رسید. آین جلسه آغاز تشکیل « کانون دوستی رامسر » بود. از کلمات جامعه و انجمن بدین دلیل استفاده نشد که در جناح های عمده ی کشور هرکدام بار معنایی خاص خود را دارند. در این جلسه قرار شد چند نفر به اتفاق بنده مراحل تصویب اساسنامه و مرامنامه را پیگیری کنیم.

    تدوین اساسنامه ی کانون دوستی رامسر با اشاره به موجود بودن اساسنامه ی کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران و تجربیات بنده در وزارت کشور با سرعت و دقت صورت گرفت.

    در مرحله ی اول انتخابات ریاست جمهوری دوستان له یا علیه نامزدی اعلام نظر نکردند ؛ اما در مرحله ی دوم  با عجله علاقه مند شدند که از محمود احمدی نژاد حمایت شود.علاوه بر مخالفت شخصی بنده ؛ قول جلسه ی ورشو از یک طرف و ثبت نبودن کانون در وزارت کشور از طرف دیگر را به عنوان مواردی بیان کردم که ازنظر وجدانی و قانونی زیر سوال می رفتیم . دوستان با یکدلی از این عمل صرف نظر کردند ؛ اما عده ی موافق حمایت با پیشنهاد ارایه شده به این نتیجه رضایت دادند که می توانند با جمع کردن طوماری به عنوان « جمعی از رامسری های مقیم تهران » نامه ی حمایت تهیه کنند و چنین نیز کردند. با این عمل « کانون دوستی رامسر »  در انتخابات حضور نیافت .

    اعتقاد راسخ بنده مبنی بر دخالت نکردن مستقیم کانون در انتخابات ها ؛ بر این نکته تاکید دارد که این امر باعث تاریخ مصرف دار کردن کانون است. اولا با فرض پیروزی شخص  مورد حمایت ۴ یا ۸ سال می تواند ادامه حیات دهد و اگر شخص مورد حمایت انتخاب نشود ؛ پس از برگزاری انتخابات شاهد حذف تدریجی خواهیم بود.                               

       

    پائیز ۸۴ اولین همایش کانون دوستی رامسر و اعلام موجودیت آن در فرهنگسرای امام علی علیه السلام واقع در خیابان ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف - خیابان اسفندیار با حضور حدود ۲۵۰ رامسری تشکیل جلسه داد. این تعداد افراد کسانی بودند که از طریق دفتر تلفن اعضای گردهم آمده ی جلسه ی ورشو و دوستانشان شناسایی شده بودند. در این نشست که اعلام رسمی حضور کانون دوستی رامسر درتهران بود ؛ بنده به عنوان اولین سخنران مراسم ؛بخشی از اساسنامه ی و اهداف و قصد کانون را برای حضار تشریح کرده ؛ و از مردم رامسر خواستم در توسعه و رشد رامسر و ایجاد زمینه های همدلی گام ها را محکمتر بردارند. در این نشست گروه موسیقی نیز دعوت شده بود و آقای آرش کوشا دیگر سخنران این مراسم بود.

    از نکات زیبای این نشست دیدار رامسری هایی بود که سال های پس از تحصیل ازهم فاصله گرفته بودن و با آنکه در تهران زندگی می کردند ؛ هیچوقت نتوانسته بودن همدیگر را از نزدیک ببینند.

    کانون دوستی رامسر در تاریخ ۱۰/۲/۸۵ توانست نام خود را به عنوان یک سازمان مردم نهاد اجتماعی در دبیرخانه ی امور اجتماعی وزارت کشور ثبت نماید.

    کانون دوستی رامسر تا به امروز وابسته به هیچ جناح ؛ حزب و گروهی نیست و در هیچ انتخاباتی اظهار نظر سیاسی نکرده و دوستان رامسری علاقه مند به رشد و توسعه در آن گردهم آمده اند تا آتیه ی رامسر درخشان باشد.

    حضور طیف های مختلف سیاسی ؛ ایدئولوژی در هفت همایش برگزار شده ی کانون و ارتباط سلیقه های متفاوت در این همایش ها ؛ نمونه ی بارز غیر خطی بودن کانون است.

    علیرغم تلاش اعضای هیات موسس کانون برای ساختارمند شدن کانون و حضور فعال با روند تشکیلاتی ؛ متاسفانه به دلیل فقدان مکان مناسب و اختصاصی به عنوان دفتر کار و رجوع همشهریان در آن برای ارتباط بیشتر ؛ فقدان کمک مالی موثر و مستمر برای استخدام فرد مشخص و پاسخگو در همه ی ساعات کاری ؛ ایجاد بانک اطلاعاتی قابل دسترسی ساده و کامل و عدم ثبت نهایی کانون در وزارت کشور ؛ عاملی شده است که اعضای هیات موسس ؛ بصورت هیات امنائی کانون را اداره کنند.

    در این راستا حمایت و پشتیبانی آقای آرش کوشا و ایجاد هماهنگی های لازم برای تخصیص مکان های برگزاری همایش بطور رایگان ؛ و برگزاری جلسات هفتگی در محل کارشان در سه شنبه های هر هفته قابل تقدیر است.پیشتر محل تشکیل جلسات هفتگی در محل کار آقای علیرضا ( پرویز ) عبدلله نعمتی بوده است؛ که از ایشان هم تقدیر ویژه می شود.

    شایعاتی در شهرستان و در بین رامسری های مقیم تهران وجود دارد که کانون را زیر مجموعه ی مهندس اسفندیار رحیم مشائی می خوانند ؛ به ضرص قاطع اعلام می کنم که اعضای هیات موسس کانون دوستی رامسر برای برنامه ریزی های کانون و ... هیچ ارتباطی با ایشان نداشته و در دو همایش از ایشان به عنوان سخنران بهره برده است.شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که اعضای هیات موسس کانون از بدو تشکیل تا نوشتن این مرقومه هیچ گونه جلسه ی اختصاصی با ایشان نداشته اند و اکثریت مطلق آنها هیچگونه ملاقات شخصی و یا مرتبط با کانون ؛ با ایشان نداشته اند.

    برای آشنایی بیشتر با کانون می توانید به وبلاگ سابق کانون دوستی رامسر و یا به سایت جدید آن مراجعه کنید.آدرس های :

    http://www.ramsary.com/

    http://kanon-ramsar.persianblog.ir/

    اعضای هیات موسس کانون دوستی رامسر به ترتیب الفبا :

    مسیح جواهردهی ؛ محمدقاسم حلاجیان ؛ مهدی حلاجیان ؛ بوذرجمهر خلعتبری ؛ سیدمهدی سیداحمدی ؛ بهرام واقفی ؛ سیدفخرالدین نژادموسوی ؛ علیرضا عبدالله نعمتی 

    لازم به ذکر است که آرش کوشا و  حجه الاسلام علی اصغرنیک نهاد از عضویت در هیات موسس کانون دوستی رامسر به علت مشغله ی کاری انصراف دادند. 

     

    تشکیل و معلق ماندن فعالیت کانون دانشجویان و دانش آموختگان رامسر

    کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران

    زمان دانشجویی در انجمن اسلامی دانشجویان و دفتر نهاد مقام معظم رهبری و... فعالیت های گسترده ای داشتم ( برای آشنایی کامل می توانید در وبلاگ ۲۴ آذر همه را مطالعه نمائید ) درجلساتی که برای میهمانان مراسم های دانشگاه برگزار می شد و در مباحث دانشجویی یک نکته ی اساسی دغدغه ی همه بود ؛ فقدان رشد و توسعه ی مناسب کشور در خیلی از زمینه ها . هرچند زحمات مسولین گذشته را نمی توان از یاد برد اما آنچه مهمتر بود این بود که توقعات قشر تحصیلکرده برای پیشرفت کشور برآورده نشده است.

    این امر زمینه ساز تشکیل کانون دانشجویان و دانش آموختگان  مازندران شد.

    سال ۷۴ به اتفاق چند تن از دوستان رامسری تصمیم به ایجاد تشکلی دانشجویی مانند انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ها گرفته شد. در ادامه ی بحث ها و برای گسترده تر شدن دامنه ی آن جمع به این نظر رسید که ؛ مجمع دانشجویان و فارغ التحصیلان  پایه گذاری شود.

    اولین جلسه ی این گروه در منزل ما واقع در لپاسر رامسر در ۱۲ فروردین ۱۳۷۵ با حضور هشت نفر از دوستان رامسری دانشگاه های مختلف سراسر کشور تشکیل شد.

    در نهایت و پس از جلسات مکرر نام « کانون دانشجویان و دانش آموختگان رامسر »  برگزیده شد. وزارت کشور با این نام موافقت ننمود ؛ دوستان بجای رامسر کلمه ی « غرب مازندران - مرکزیت رامسر » را انتخاب کردند ؛ این نام هم تایید نشد و سرانجام نام تشکل با کسب مجوز وزارت کشور در ۱۹/۶/۷۹ به اسم « کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران » تثبیت شد.

     کلیه ی هزینه های کانون توسط دوستان هیات موسس پرداخت شده و کانون هیچگونه درآمد اقتصادی نداشته است.

    برنامه ریزی برای رشد و توسعه ی غرب مازندران بویژه رامسر و تنکابن در اولویت کاری دوستان قرار گرفت. در این جلسات که در مساجد بازار رامسر ۲۳/۳/۷۸  ؛ لپاسر ؛ نارنجبن ؛  آقاپلاسید سادات شهر ۱۵/۵/۷۸ و جامع کتالم  و منازل دانشجویان هیات موسس برگزار می شد ؛ نقصان رشد و نیاز به حرکت اصولی بیشتر حس می شد. کانون از بهار سال ۷۴ شروع به شناسایی دوستان و تشکیل اساسنامه و حفظ ارتباطات موثر با مسولین ادارات شهرستان رامسر نمود و سرانجام پس از پیگیری های سرسختانه توانست در جلسه ی تاریخ ۱۹/۶/۷۹ کمسیون ماده ی ۱۰ احزاب وزارت کشور مجوز فعالیت بگیرد. 

    در اولین دوره ی شوراهای اسلامی شهر و روستا یکی از اعضای هیات موسس کانون علیرغم موافقت سایرین کاندیدا شد و با اشاره به فقدان برنامه ریزی منظم نتوانست وارد شورای شهر شود.

     این پایان ماجرا نبود در ششمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی که در تاریخ ۲۲۹/۱۱/۷۸ برگزارشد دو تن از کاندیداهای سرشناس با اشاره به نفوذ کانون علاقه مند شدند از نفوذ کانون به نفع خود بهره ببرند.پیشنهاد واگذاری چند مسولیت مهم در شهرستان به انتخاب کانون ؛ حمایت مالی ویژه ؛ در اختیار قرار دادن مکان برای دفتر کانون و ..ازجمله پیشنهادت اغوا کننده ی آنان بود. در جلسات مکرر هیات موسس با این موضوع مخالفت شدو این امر باعث شد هر دو کاندیدای مورد نظر تمام همت خویش را به کارگیرند تا این کانون پابرجا نماند. سنگ اندازی های مسولین شهر شروع شد و کارشکنی طاقت فرسا . دوستان کانون علیرغم اخذ مجوز فعالیت سیاسی از وزارت کشور تصمیم به معلق قراردادن فعالیت های کانون شدند.

    مروری بر فعالیت های انجام شده ی کانون

     الف :تشکیل جلسات مقدماتی ( بر اساس صورت جلسات موجود )

    سال۷۵ : ۱۲ فروردین ؛ ۱۰ خرداد ؛ ۲۳ و ۲۴  تیر ؛ ۱۸ مرداد ؛ ۱۲ ُ۱۳ُ ُ ۱۴ ُ و ۱۵ شهریور

    سال ۷۶ : صورت جلساتش نزد من نبود

    سال ۷۷ : ۲۴ شهریور ؛ ۲۵ آبان ؛۹ مرداد ؛ ۱۴ آذر ؛ ۱۷ دی ؛ ۱۹ بهمن

    سال ۷۸ : ۱۰ و ۱۶ فروردین ؛ ۳۱ اردیبهشت ؛ ۲۵ تیر ؛ ۲۰ مرداد ؛ ۱۹ و ۲۶ شهریور ؛  ۳۰ مهر ؛ ۱۴ آبان ؛ ۲۱ بهمن

    سال ۷۹ : ۱۲ فروردین ؛ ۹ و ۱۶ آذر

    ب : بیانیه ها

    کانون در مدت صدور مجوز تا تعلیق فعالیت ها ۴ بیانیه صادر کرد.

    ۱ - بیانیه ی شرکت در برگزاری سومین دوره ی انتخابات مجلس خبرگان ۱/۸/۷۷

    ۲ - بیانیه ی آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها ؛ هفته ی دفاع مقدس و گرامیداشت یکصدمین سال تولد حضرت امام خمینی ( ره )

    ۳ - بیانیه ی گرامیداشت روز دانشجو ۱۶/۹/۷۸

    ۴ - بیانیه ی تشکر از حضور مردم در انتخابات مجلس ششم و تبریک به آقای صابری ۲۹/۱۱/۷۸

    ج : حضور فعال در اطلاع رسانی مجلس ششم

    کانون برای جلب مشارکت بیشتر مردم در انتخابات سه نشریه با نام « گام به گام با انتخابات ششم »  چاپ نمود . نشریه ی شماره ی یک در ابتدای بهمن ؛ شماره ی دو درتاریخ ۹/۱۱/۷۸ و شماره ی سه درتاریخ ۲۵/۱۱/۷۸

    د : شرکت در مجامع عمومی

    ۱ - شرکت در دومین همایش مازندرانی های کشور در تاریخ ۱۵/۶/۷۵ به دعوت از آقای محمد عباسی معاون برنامه ریزی و اداری مالی استانداری مازندران و تکمیل فرم مشارکت با شماره نامه ی ۳۳۸۵۶/۱۰ تاریخ ۲۰/۸/۷۵

    ۲ - اعلام موجودیت رسمی کانون در روزنامه ی قدس در تاریخ ۱۹/۷/۷۸

    ۳ - معرفی اسامی هیات موسس کانون با درخواست شماره ی۹ - ۸ - م /۳۷۱ تاریخ ۱۰/۵/۷۹ فرماندار رامسر آقای قنبر سیمیاری

    ۴ - شرکت در دومین همایش گروه ها و تشکل های سیاسی استان مازندران در روز چهارشنبه ۱۷/۹/۷۸ با دعوت آقای شعبان رستمی دفتر اداره سیاسی و انتظامی استانداری مازندران صی دعوت نامه شماره ی ۲۰۰۵۱/۲۱ تاریخ ۲/۹/۷۸

    کلیه ی اسناد ذکر شده نزد اینجانب موجود است.

    فصلی دیگر ؛ خاطرات انتخابات

    می خواهم فصل جدیدی از نوشته هایم را روبروی شما قرار دهم. نوشتن خاطرات شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی برای کسی که ناکام در بدست آوردن آرای لازم شده ؛ حرکتی نو است.می خواهم  شیوه ها و روش های حضورم در انتخابات را بازگو کنم ؛ بدان جهت که آیندگانی که می خواهند در این وادی وارد شوند ؛ رفتارهای تجربه شده ی مرا هم مد نظر قرار دهند ؛ تا با پختگی مناسبتر و هزینه های مادی و معنوی کمتر ؛ وارد عرصه ی انتخابات شوند.

    در شروع تبلیغ برای نامزدی انتخابات؛ برخی دوستان انذارم می دادند که برای اینکه اهداف و روش هایت لو نرود ؛ بهتر است تمام برنامه هایت را تا روز انتخابات در ذهن خود نگه داری و برگ های برنده شدنت را در هفته های انتخابات رو کنی. اما از همان اول نمی خواستم دوگانه و یا چندگانه با مردم برخورد کنم. بنابراین صادقانه و خالصانه طرح ها و برنامه هایم را درهمان جلسه ی اول بیان کردم تا عکس العمل شنوندگان مباحث را از نزدیک مطالعه کنم.

    فصل جدید نوشتارم را در دو بخش بیان می کنم:

     بخش اول شرکت در انتخابات حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلام شهر به عنوان کاندیدای میان دوره ای مجلس هفتم شورای اسلامی

     بخش دوم شرکت درحوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسربه عنوان کاندیدای مجلس هشتم شورای اسلامی

    می خواهم صادقانه تجربیات شرکت در این دو حوزه ی انتخابیه را در اختیار عزیزان بگذارم و سندی در شناخت بهتر بنده و رفتارشناسی مردم این حوزه ها برایتان به یادگار بگذارم.

    چند روزی را منتظر نظرات دوستان می مانم تا بدانم موافق نوشتاری اینچنینی هستند یانه؟ اگر دوستان مشتاق بودند که نوشتار دراین زمینه را با اشتیاق انجام می دهم ورنه  فصلی دیگر برای نوشته هایم می جویم