ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

فتح ِ سینما فتح

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی  96  ؛   28  تیر ماه  1396



سینما عملاً در اواخر قرن 19میلادی وارد مازندران شد . نیروهای نظامی آلمان و روس برای تبلیغ اهداف خود و مدیران شیلات بابلسر برای سرگرمی و رفاه کارکنان خویش نمایش فیلم را آغاز کردند.. همراه با گسترش تکنولوژی تولید و نمایش فیلم ، ساخت سینما در شهرهای مختلف کشور از جمله شهرهای مازندران آغاز شد. آن چه که از گفته‌ها برمی‌آید ، این است که مازندران به‌ واسطه جاذبه‌های گردشگری بسیاری که دارد، دومین منطقه در ایران است که سینما بدان راه پیدا کرد ه است ، این مهم را می‌توان از تعداد زیاد سینما در این استان متوجه شد.  کم کم سینما به عنوان یک صنعت شناخته شد و سالن‌ های سینما به عنوان مکان عرضه فیلم به مخاطبان ، از جایگاهی ارزنده در این صنعت برخوردار شدند و فعالیت بیش از 40 سالن سینما در شهرهای مازندران در دهه 50 شمسی ، گواه بر این سخن است. آمل ، بابل ، بابلسر، بهشهر، تنکابن ، چالوس ، چمستان، رامسر، ساری ، فریدون کنار، قائمشهر، گلوگاه ، محمودآباد ، نکا ، نوشهر، جویبار و خرم‌آباد تنکابن شهرهایی بودند که پس از ورود سینما به مازندران صاحب سینما شدند و تا سال 1357، صندلی‌ های سینما در این شهرها پذیرای بسیاری از علاقه‌مندان این هنر بود.


پس از انقلاب اسلامی، با توجه به انقلاب فرهنگی صورت گرفته در کشور، بسیاری از سینماهای استان مازندران تعطیل شدند و تنها شهرهای بابل ، آمل ، ساری ، بهشهر، بابلسر، چالوس، تنکابن و رامسر دارای سینما و مابقی شهرهای استان از داشتن این مکان فرهنگی محروم شدند. در این بین ، سینماهایی همچون ؛ سینما آزادی ، هجرت و مهتاب بهشهر، ایران ساری ، فجر قائمشهر، استقلال و ارشاد بابل ، پیوند فریدون کنار، استقلال محمودآباد ، کوثر و شهرداری آمل ، لاله نور، ارشاد چالوس، دریای سلمانشهر، فتح  و سینما هتل رامسر و یک سینما در جویبار نیز تعطیل شده و حتی برخی از سینماها تغییر کاربری نیز داده‌اند.


بر اساس استاندارد جهانی برای هر 10 هزار نفر جمعیت، یک سالن سینما تعریف می‌شود. یعنی مازندران باید 300 سالن سینما داشته باشد.


اما صرف نظر از این استاندارد جهانی، جمعیت سه میلیونی مازندران که در تعطیلات طول سال گاهی به 5 تا 8 میلیون نفر ثابت در روز هم می‌رسد، فقط 10 سینما در اختیار دارد که با احتساب جمعیت ثابت و ساکن مازندران برای هر حدود 500 هزار نفر یک سالن در نظر گرفته شده است.


سینما هتل رامسر نیز چند سالی است با تلاش یکی از علاقه مندان به صنعت سینما ، مجددا فعال شده و با پخش حرفه ای فیلم های اکران روز ، به جذب مخاطب مشغول است.


****

 
 

در مرکز شهر رامسر ساختمان وسیعی قرار داشت که خیلی از مردم با آن خاطره دارند. سینما آریای رامسر که تحت مالکیت جناب نقی اصغریان رودسری بود. او پس از انقلاب در جو انقلاب فرهنگی و مبارزه با سرمایه داران ، یکی از قربانیان ماجرا شد و داستان خروج مالکیت از دست ایشان ، داستانی دارد که موضوع این بحث نیست. این مرکز فرهنگی ، پس از انقلاب با نام سینما فتح ، روند پیشین را ادامه داد و محل تجمع و حضور افراد مختلف گردید. با کسادی بازار سینما ، چند وقتی طعم تعطیلی را چشید و هر از گاهی نیز با برپائی نمایشگاه کتاب و محصولات فرهنگی ، به حیات فرهنگی خود ادامه داد.


در ابتدای انقلاب اسلامی با اشاره به آتش سوزی سینما رکس آبادان ، بنیان گذار انقلاب اسلامی در پیامی تکلیف همه را روشن کرد : " ما با سینما مخالف نیستیم بلکه با فحشا مخالفیم." . این دستورالعمل آبی شد بر آتش سینما سوزی . برای آشتی ملت با سینما نیز تقدیر از بازیگران فیلم " گاو " بهترین الگوی بازگشت مردم به سینماها.


 در اوج کمبود تولید برنامه های تلویزیونی و برنامه های چند ساعته ی شبکه یک و دو تلویزیون ، سینمای انقلاب با فیلم های پرهیجان و به یادماندنی مردم را به گیشه ها دعوت می نمود شاید نسل قدیم برای دیدن " دادشاه " بارها به سینما مراجعه کردند. جنگ و اقتضای آن در تولید فیلم های سینمائی جنگی ، نکته ی حائز اهمیتی بود که بارها مردم را به سینما کشاند. شاید یکی از پر بازدید ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران را جوانان و خانواده های دونسل پیش کاملا به یاد دارند ، سینما فتح رامسر نیز سنگینی ازدحام مردم و صف های طولانی برای دیدن فیلم " عقاب ها " را هنوز بر شانه هایش حس می کند.


در عصر حاضر نیز با اشاره به گسترش رسانه های دیداری ، شنیداری و نوشتاری ؛ اعم از ماهواره ، شبکه های تلویزیونی ، فضاهاهای مجازی و مهم تر از همه حق انتخاب پیوستن و ترک کردن آنی و یا اظهار نظر کردن در مورد هرموضوعی و یا به اشترک گذاشتن آن چیزی که شخصا می پسندید ، عاملی شده است که از اساس ، سینما و خاطره ی فیلم های دیده شده در سینما ، در پستوی خاطرات جوان های دونسل پیش ماندگار شده و به " نوستالوژی " مبدل شود.


  اگر خواسته باشید کلمات " سینما فتح رامسر " را در اینترنت جستجو کنید به مطلب زیر ارجاع داده می شوید : علی امینی شاد رئیس شورای شهر رامسر شامگاه دوشنبه 20 دی ماه 1391 در نشست خبری با خبرنگاران با اشاره به لزوم وجود سینما در شهرستان رامسر گفت: ملک سینما فتح که سال‌ها بدون استفاده بوده و قصد فروشش را داشته‌اند با پی گیری‌های مستمر فرمانده سپاه ناحیه رامسر، فروش آن منتفی و قرار است که در این مکان یک مجتمع فرهنگی ساخته شود

.

چند سالی بود که مردم در مجموعه ی سینما فتح بازسازی کلی را شاهد بودند ، به واسطه ی این که این مجموعه زیر نظر نهاد فرهنگی مدافع انقلاب ، سپاه رامسر بود و خبری که پیشتر درج شد ، تصور ایجاد یک مرکز فرهنگی جامع ، اولین نکته ای بود که همه بدان سوق داده می شدند. اخیرا با نصب تابلوئی زیبا و نامی زیباتر ؛ عنوان مجتمع تجاری گل نرگس ، بر تارک سینما و محل همیشگی نصب بنرهای تبلیغی فیلم ها نقش بست. متولیان این تغییر کاربری از یک مرکز فرهنگی صرف به یک مرکز تجاری ، با بهره گیری از شعار سال 96 ، سال اقتصاد مقاومتی تولید و اشتغال را مبنای این تغییر اعلام کرده اند.


مقام معظم رهبری بر اهمیت فرهنگ و هنر از زوایای مختلف تاکید نموده است. آگاهان و دنبال کنندگان رهنمودهای ایشان کلید واژه های موثر ِ تهاجم فرهنگی ، شبیخون فرهنگی ، و تازه ترین کلید واژه ی منتشره " آتش به اختیار در مباحث فرهنگی " را کاملا به یاد دارند. نگاه عمیق اصلاح امور فرهنگی با رعایت قانون ، ضوابط و مقررات ، مهمترین راهبرد پیش روی جوانان ، به ویژه در چند ماه اخیر است.


مهمترین دغدغه ی دو سال اخیر مقام معظم رهبری در میان شعار اصلی سال که " اقتصاد مقاومتی " با پیشینه اقدام و عمل بود ، اینک رنگ و بوی تولید و اشتغال به خود گرفته است.


اما کیست که نداند تاکید مکرر مقام معظم رهبری بر مقوله و مباحث فرهنگی بیش از مباحث اقتصادی است. تاکید ایشان بر مباحث اقتصادی به دولتمردان است تا زمینه های رشد تولید و فراهم شدن بستر اشتغال را رقم زنند. بعید است که در دستور کار قرار گرفتن مباحث اقتصادی به معنای زیر پا گذاشتن مباحث فرهنگی در نظر ایشان باشد.


بر طبق ضوابط شهرسازی نیز تغییر کاربری از مراکز فرهنگی به تجاری و غیره ممنوع است . در بهترین شرایط نیز، به منظور بازدهی مناسب این گونه مراکز ، با حفظ بخشی از کاربری فرهنگی ، با تغییر کاربری بخشی دیگر ، موافقت می گردد.


ای کاش متولیان امر نگاه کارشناسانه به موضوع پر اهمیت مقوله ی فرهنگی داشتند و با هماهنگی مالک ، شهرداری ، نظام مهندسی و عوامل تاثیر گذار فرهنگی  ، ضمن بهره مندی از مزایای اقتصادی مکان تحت اختیار ، تالارها یا سالن های کوچک نمایش در آن طراحی و تعبیه می نمودند.


اینک سینما فتح ، توسط " مجتمع تجاری گل نرگس " ، فتح شده است . باید منتظر ماند و دید متولیان امر برای اصلاح امور چه می کنند.

 

 

 

ماندنی یا رفتنی؟

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی  95  ؛   1  تیر ماه  1396


از روز بعد از تعویض هر مدیرو مسوولی یک سوال اساسی در ذهن کارکنان و برخی ارباب رجوع ها شکل می گیرد. ماندن یا رفتن مدیران زیر مجموعه. این امر در هر انتخاباتی  پر رنگ تر نمود پیدا می کند . انتخابات ریاست جمهوری در راس این گمانه زنی ها قراردارد. حتی اگر رئیس جمهور در دور دوم انتخابات باقی بماند ، باز سوال اساسی مطرح می شود که آیا وزرا و به تبع آن معاونین ، مدیران کل ، مدیران وحتی جای برخی کارشناسان عوض خواهد شد؟


این موضوع در شورای شهر رنگ ویژه ای به خود می گیرد. مردم با شرکت در انتخابات و انتخاب نامزد مورد نظر خود ، مانند هر انتخابات دیگری ، توقعاتی دارند که لازم است منتخب مردم به آن ها توجهی ویژه نماید.سوال اساسی مردم در شوراها این است . آیا شهردار سابق می ماند یا می رود؟ و اگر می رود شهرداربعدی بومی است یا غیربومی؟


برخی مردم بر این باورند که تعدادی از کاندیداهای رای آورده پیش از انتخابات با شهردار هماهنگ شده اند و یا بهتر است بگوئیم ، توافق نانوشته ای بر باقی ماندن شهردار به شرط حمایت های جانبی از او دریافت کرده اند. این موضوع در تمام شهرهای کشور امری ممکن است .در دو شهر رامسر و کتالم و سادات شهر نیز ، پیش از برگزاری انتخابات و پس از رای آوری نامزدها ، کماکان مردم بر این باورند که برخی کاندیداهای رای آورده ، منتخب شهردار هستند و لاجرم باید حامی خود را در شهرداری ابقا نمایند. این نوشتار، فارغ از این گمانه زنی ها و تائید یا رد آن ، بر موضوع ماندن یا رفتن ، بومی یا غیربومی بودن و لابی گری در انتخاب شهردار می پردازد.


ماندنی یا رفتنی


برخی از سیاست گذاران امور کلان بر این باورند که ماندگاری مدیر بر امور مدیریت ، فارغ از تنش های سیاسی و اجتماعی ، و در یک کلام ثبات مدیریت در یک مجموعه از اهمیت بسزائی برخوردار است و مدیر ماندگار با خیالی آسوده می تواند در دوره ی مدیریتی خود تمرکز معنا داری بر روی برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت داشته باشد.شاهد مثالشان مدیریت کلان برخی کشورهای توسعه یافته است و از آن به عنوان هدفی متعالی یاد می کنند.اینان بر این باورند به علت فقدان سند چشم انداز و حرکت سیستمی در کشورهای کمتر توسعه یافته ، مدیر با عمر کوتاه ، برنامه های قابل رشد و بر مبنای توسعه پایدار نخواهد داشت.


مخالفین این امر اما اعتقاد دارند که ماندگاری یک مدیر باعث فساد مجموعه می شود و گاهی سوق داده شدن مدیر به سمت دیکتاتوری را یکی از بدیهی ترین اتفاقات می دانند و تاکید آنان بر پروتکل دو دوره ای بودن مدیریت های کلان در بازه های 4 ، 5 و 10 سال برای هر دوره را به عنوان شاهد مثال می آورند. اینان عقیده دارند عمر مدیریتی هر مدیری در این دو دوره پایان می یابد و مدیر منتخب هرچه در چنته داشته به منصه ی ظهور و بروز رسانده و ادامه ی مدیریت او به صلاح جامعه نخواهد بود.بنابر این با گامی محکم دنبال تغییر مدیر و نوع شدن سیستم مدیریت می روند. اما نکته ی قابل تامل در این عده باورمندی به تغییرات به عنوان عامل رشد است.


بومی یا غیر بومی


در فرض تغییر مدیریت شهری ، سوال دیگری مطرح می شود و به عنوان دغدغه ای اساسی در اذهان شکل می گیرد. حال که دنبال مدیری جدید هستند ، بومی باشد یا غیربومی.


علاقه مندان به مدیر بومی بر این باورند که تا غریبه ای بیاید و شهر و مجموعه ی تحت مدیریتش را بشناسد ، زمان طولانی مدتی از امکان رشد و توسعه از دست می رود و گاهی افراط گرایانه و بدون هیچ استدلال منطقی معتقدند که نباید غیر بومی باشد.


اما بر خلاف آنان برخی سخت معتقدند که مدیر باید غیر بومی باشد تا " خاله بازی " در ادارات رشد نکند و به واسطه ی بومی بودن مدیر ، قوانین نادیده گرفته نشود. البته برخی نیز چون دسته ی اول و بی دلیل چون احساس می کنند " مرغ همسایه غاز است " ، تاکید بر مدیر غیر بومی دارند.


لابی گری


برخی نیز فارغ از موضوعات فوق و دغدغه های شهروندان ، برای منافع مادی ، سیاسی ، جناحی و حزبی فقط دنبال منفعت خود و گروه خود می روند. در نظر اینان مدیر توانمندی که سودی به حال آنان نداشته باشد ، به درد لای جرز هم نمی خورد و آدمی که روابط عمومی خوبی دارد!! و " هِر را از بِر تشخیص نمی دهد " گزینه ی مناسب تری است. این موضوع البته بیشتر در صاحبان قدرت و ثروت رواج دارد و توده ی مردم از اساس با این ادبیات بیگانه اند. عوامل قدرت رسان ِ افراد ، با قدرت و ثروت چانه زنی های پشت پرده را رقم زده و مدیر منتخب آینده را وام دار خود می کنند و به طور طبیعی در چینش افراد زیر دست او نیز " لابی گری " می کنند و البته باز به طور طبیعی همه ی منافع مورد نظر خود را از این چینش ها بدست می آورند.


آن چه که در ماندنی یا رفتنی ، بومی یا غیر بومی و لابی گری لحاظ نمی شود توانمندی و ظرفیت مدیر منتخب است که به عنوان یک اصل کلیدی فراموش می شود و حاشیه های پر رنگ تر از متن ، عاملی می شود تا مدیر توسعه محور قربانی نا آگاهی های بی ربط به رشد منطقه گردد. منتخب بی تدبیر چون خود هیچ در چنته ندارد ، مدیران نالایق تر از خود را در مدیریریت های زیر دست خویش می گمارد ، تا در چالش زیردستان دانا گیر نکند!! و تحقیر نشود.


ناگفته پیداست مدیری توانمند است که برنامه محور و کاربلد باشد و با انتخاب مدیران زبردست و کارآ ، سازمانی قوی و پر تحرک پدید آورد.


آزمون بزرگی همینک پیش روی منتخبان مردم در 29 اردی بهشت قراردارد تا ثابت کنند که از کدام دسته و گروه بالا قرار دارند. منتخبانی که به ثبات مدیریت اعتقاد دارند یا دنبال مدیری جدید می گردند؟ اینان از قبل برنده ی لابی گری بوده اند یا جریان ساز هستند و در فرآیند آتی دنبال مدیر بومی هستند یا غیر بومی و از اساس توانمندی و کارآئی در درجه ی چندم اهمیت برای رشد و توسعه برایشان متصور است؟


همه ی این ها در انتها خواهد گفت : که مدیر آتی ماندنی است یا رفتنی؟