ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

ماندنی یا رفتنی؟

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی  95  ؛   1  تیر ماه  1396


از روز بعد از تعویض هر مدیرو مسوولی یک سوال اساسی در ذهن کارکنان و برخی ارباب رجوع ها شکل می گیرد. ماندن یا رفتن مدیران زیر مجموعه. این امر در هر انتخاباتی  پر رنگ تر نمود پیدا می کند . انتخابات ریاست جمهوری در راس این گمانه زنی ها قراردارد. حتی اگر رئیس جمهور در دور دوم انتخابات باقی بماند ، باز سوال اساسی مطرح می شود که آیا وزرا و به تبع آن معاونین ، مدیران کل ، مدیران وحتی جای برخی کارشناسان عوض خواهد شد؟


این موضوع در شورای شهر رنگ ویژه ای به خود می گیرد. مردم با شرکت در انتخابات و انتخاب نامزد مورد نظر خود ، مانند هر انتخابات دیگری ، توقعاتی دارند که لازم است منتخب مردم به آن ها توجهی ویژه نماید.سوال اساسی مردم در شوراها این است . آیا شهردار سابق می ماند یا می رود؟ و اگر می رود شهرداربعدی بومی است یا غیربومی؟


برخی مردم بر این باورند که تعدادی از کاندیداهای رای آورده پیش از انتخابات با شهردار هماهنگ شده اند و یا بهتر است بگوئیم ، توافق نانوشته ای بر باقی ماندن شهردار به شرط حمایت های جانبی از او دریافت کرده اند. این موضوع در تمام شهرهای کشور امری ممکن است .در دو شهر رامسر و کتالم و سادات شهر نیز ، پیش از برگزاری انتخابات و پس از رای آوری نامزدها ، کماکان مردم بر این باورند که برخی کاندیداهای رای آورده ، منتخب شهردار هستند و لاجرم باید حامی خود را در شهرداری ابقا نمایند. این نوشتار، فارغ از این گمانه زنی ها و تائید یا رد آن ، بر موضوع ماندن یا رفتن ، بومی یا غیربومی بودن و لابی گری در انتخاب شهردار می پردازد.


ماندنی یا رفتنی


برخی از سیاست گذاران امور کلان بر این باورند که ماندگاری مدیر بر امور مدیریت ، فارغ از تنش های سیاسی و اجتماعی ، و در یک کلام ثبات مدیریت در یک مجموعه از اهمیت بسزائی برخوردار است و مدیر ماندگار با خیالی آسوده می تواند در دوره ی مدیریتی خود تمرکز معنا داری بر روی برنامه های کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت داشته باشد.شاهد مثالشان مدیریت کلان برخی کشورهای توسعه یافته است و از آن به عنوان هدفی متعالی یاد می کنند.اینان بر این باورند به علت فقدان سند چشم انداز و حرکت سیستمی در کشورهای کمتر توسعه یافته ، مدیر با عمر کوتاه ، برنامه های قابل رشد و بر مبنای توسعه پایدار نخواهد داشت.


مخالفین این امر اما اعتقاد دارند که ماندگاری یک مدیر باعث فساد مجموعه می شود و گاهی سوق داده شدن مدیر به سمت دیکتاتوری را یکی از بدیهی ترین اتفاقات می دانند و تاکید آنان بر پروتکل دو دوره ای بودن مدیریت های کلان در بازه های 4 ، 5 و 10 سال برای هر دوره را به عنوان شاهد مثال می آورند. اینان عقیده دارند عمر مدیریتی هر مدیری در این دو دوره پایان می یابد و مدیر منتخب هرچه در چنته داشته به منصه ی ظهور و بروز رسانده و ادامه ی مدیریت او به صلاح جامعه نخواهد بود.بنابر این با گامی محکم دنبال تغییر مدیر و نوع شدن سیستم مدیریت می روند. اما نکته ی قابل تامل در این عده باورمندی به تغییرات به عنوان عامل رشد است.


بومی یا غیر بومی


در فرض تغییر مدیریت شهری ، سوال دیگری مطرح می شود و به عنوان دغدغه ای اساسی در اذهان شکل می گیرد. حال که دنبال مدیری جدید هستند ، بومی باشد یا غیربومی.


علاقه مندان به مدیر بومی بر این باورند که تا غریبه ای بیاید و شهر و مجموعه ی تحت مدیریتش را بشناسد ، زمان طولانی مدتی از امکان رشد و توسعه از دست می رود و گاهی افراط گرایانه و بدون هیچ استدلال منطقی معتقدند که نباید غیر بومی باشد.


اما بر خلاف آنان برخی سخت معتقدند که مدیر باید غیر بومی باشد تا " خاله بازی " در ادارات رشد نکند و به واسطه ی بومی بودن مدیر ، قوانین نادیده گرفته نشود. البته برخی نیز چون دسته ی اول و بی دلیل چون احساس می کنند " مرغ همسایه غاز است " ، تاکید بر مدیر غیر بومی دارند.


لابی گری


برخی نیز فارغ از موضوعات فوق و دغدغه های شهروندان ، برای منافع مادی ، سیاسی ، جناحی و حزبی فقط دنبال منفعت خود و گروه خود می روند. در نظر اینان مدیر توانمندی که سودی به حال آنان نداشته باشد ، به درد لای جرز هم نمی خورد و آدمی که روابط عمومی خوبی دارد!! و " هِر را از بِر تشخیص نمی دهد " گزینه ی مناسب تری است. این موضوع البته بیشتر در صاحبان قدرت و ثروت رواج دارد و توده ی مردم از اساس با این ادبیات بیگانه اند. عوامل قدرت رسان ِ افراد ، با قدرت و ثروت چانه زنی های پشت پرده را رقم زده و مدیر منتخب آینده را وام دار خود می کنند و به طور طبیعی در چینش افراد زیر دست او نیز " لابی گری " می کنند و البته باز به طور طبیعی همه ی منافع مورد نظر خود را از این چینش ها بدست می آورند.


آن چه که در ماندنی یا رفتنی ، بومی یا غیر بومی و لابی گری لحاظ نمی شود توانمندی و ظرفیت مدیر منتخب است که به عنوان یک اصل کلیدی فراموش می شود و حاشیه های پر رنگ تر از متن ، عاملی می شود تا مدیر توسعه محور قربانی نا آگاهی های بی ربط به رشد منطقه گردد. منتخب بی تدبیر چون خود هیچ در چنته ندارد ، مدیران نالایق تر از خود را در مدیریریت های زیر دست خویش می گمارد ، تا در چالش زیردستان دانا گیر نکند!! و تحقیر نشود.


ناگفته پیداست مدیری توانمند است که برنامه محور و کاربلد باشد و با انتخاب مدیران زبردست و کارآ ، سازمانی قوی و پر تحرک پدید آورد.


آزمون بزرگی همینک پیش روی منتخبان مردم در 29 اردی بهشت قراردارد تا ثابت کنند که از کدام دسته و گروه بالا قرار دارند. منتخبانی که به ثبات مدیریت اعتقاد دارند یا دنبال مدیری جدید می گردند؟ اینان از قبل برنده ی لابی گری بوده اند یا جریان ساز هستند و در فرآیند آتی دنبال مدیر بومی هستند یا غیر بومی و از اساس توانمندی و کارآئی در درجه ی چندم اهمیت برای رشد و توسعه برایشان متصور است؟


همه ی این ها در انتها خواهد گفت : که مدیر آتی ماندنی است یا رفتنی؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد