ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

خوره ی بی اعتمادی

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی 103 ؛   اول  دی ماه  1396


زلزله ی بیش از هفت ریشتری کرمانشاه فقط برای مردم آن منطقه ویرانی بی شمار ساختمان ها ، ابنیه ، ادارات ، نهادها ، مراکز درمانی ، مسکن مهرو ... و داغ از دست دادن عزیزان و مجروح شدن خانواده را به دنبال نداشت. پس از این زلزله ی ویرانگر که دل همه ی مردم و دولتمردان را به درد آورد. پس لرزه های بی شماری نیز زمین را لرزاند ، گروه های امدادی و مسوولین مدیریت بحران به سرعت وارد عمل شدند و به علت گستردگی ضایعه ، ارتش و سپاه که وظیفه ی ذاتی آنان در زمان صلح ، حمایت از مردم حادثه دیده از حوادث غیر مترقبه اند ، نیز وارد عمل شدند و سنگ تمام گذاشتند. مردم ایران نیز چون همه ی موارد اتفاق افتاده در مام وطن ، کرمانشاه را پاره ی تن خود دانستند و به مصداق " چو عضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار "  سر از پا نشناخته به امداد و نجات هم وطنان کرد زبان خویش همت گماردند. این مطلب علیرغم هم دردی با مردم عزیز و صدمه دیده ی کرمانشاه و قدر دانی از هم دلی و هم راهی مسوولین و مردم در تلاش برای کاهش آلام مصیبت دیدگان ؛ در پی واکاوی سست بودن بناها و یا چرائی این اتفاق مصیبت بار نیست.


مصیبت از آن دم آغاز شد که پس لرزه های اجتماعی این واقعه ی تاثر بر انگیز ، دامن ایران اسلامی را گرفت. در پس زلزله ، زلزله ی اجتماعی دیگری روی داد که امتداد آن به قطع و یقین ریشه های محبت و مودت را نشانه خواهد گرفت و اگر مسوولین و صاحبان اندیشه وخرد ، صاحبان سمن ها و دغدغه مندان ، برای آن فکری نکنند ؛ در آتیه مصیبت غمبار تری در جامعه روی خواهد داد.


این مصیبت به زعم بنده " خوره ی بی اعتمادی بین مردم و مسوولین " است. بی اعتمادی مردم به دولتمردان و بی اعتمادی نهادهای دولتی در بین خودشان.


در بی اعتمادی نهادهای دولتی در بین خودشان می توان مستقل و جزیره ای عمل کردن نهادها را بر شمرد. تصور کنید نهادهای خدمات رسان و امدادی بی شمار کشور از جمله هلال احمر ، بهزیستی ، کمیته ی امداد امام ، آتش نشانی ، نیروهای امداد و نجات ارتش ، سپاه و بسیج و سازمان های خیر و مردم نهاد  ؛ هرکدام به طور مستقل و بدون لحاظ و یا پذیرفتن " مدیریتی واحد " خود داعیه ی خدمت و همت را داشته و هر کدام مستقل پرچم امداد خویش را برافراشتند. ضمن تقدیر و تشکر از همه ی آنان ، اتفاق غمبار این جداگانه عمل کردن دودی است که در چشم مصیبت دیدگان خواهد رفت.


 طبیعی است که به علت ناهماهنگی بین این نهادها و سازمان ها در بخشی توجه بیشتر و برخی متنعم از انواع خدمات شده و در بخش دیگر و بعضی از مصیبت دیدگان محروم از هر امدادی شوند. در این بلبشوی مدیریتی برخی نیز علم سواستفاده را بلند کرده و از این سر در گمی سازمان ها و نهادها نهایت بهره را می برند و حتی بدون این که از بلایای طبیعی صدمه دیده باشند از آب گل آلود ماهی سهم خواهی بیشتر را برای خود به دام می اندازند.


از دیگر سو در شهرهای امن این بی برنامگی مدل ناپسند دیگری را به اجرا می گذارد. سازمان های خدمات رسان نامبرده هرکدام خود چادری برپا می کنند تا هدایای مردمی را جذب و از طریق نهاد مربوطه ی خویش به مراجع مرتبط خویش ارسال نمایند. این چادرها مسابقه ی جمع آوری بیشتر هدایا و تکالیف عجیب سهم خدمت رسانی از طرف شهروندان را هم بر خود اضافه می نمایند. این کار عاملی می شود که در خیابان کوتاهی با نگاه خدمت به حادثه دیدگان ، چندین چادر و خیمه ی امداد برپا می شود و هر کدام سعی در جذب بیشتر هدایا دارند و رقابت ناپسندی را رقم می زنند که در آن تخریب نهادهای هم جوار خدمت رسان نیز موج می زند. چادرهای جذب هدایای هلال احمر ، کمیته امداد ، بهزیستی ، بسیج و موسسات خیریه ی محلی در کنار هم و با فاصله ی اندک و رقابتی غیر قابل فهم در ورودی مصلاهای نمازجمعه و میادین اصلی شهر از آن جمله اند.


نتیجه ی این بی برنامگی ، نگرانی و ناراحتی کثیری از صدمه دیدگان هستند که از این خوان گسترده ی خدمات بی بهره مانده اند و به مدد اطلاع رسانی در فضای مجازی ، گلایه و شکایت خود را دردمندانه بیان می کنند.


شق دوم این بی برنامگی در اجتماع رخنه می کند. اولا مردم علیرغم حضور در پایگاه های امدادی و اهدای مایحتاج حادثه دیدگان ، در اطلاع رسانی های مردمی فضای مجازی به این نتیجه ی نادرست می رسند که دولت و نهادها ، علیرغم دریافت امداد از مردم و داشتن امکانات وسیع ، در خدمت رسانی تعلل می کند. ثانیا این سوال برایشان پیش می آید که حکمت مستقل عمل کردن و رقابت نهادهای خدمات رسان در جذب هدایا و کمک ها برای چیست؟ اگر هدف خدمت است چرا رقابت . اگر هدف جذب و هدایت هدایاست ، چرا اینقدر تشتت. و اگر هدف غائی خدمت رسانی است ، این همه گلایه ی مردم صدمه دیده برای چیست؟ و سوال نهائی و آزار دهنده ای شکل می گیرد که که این نهادها ، در جذب کمک فعال هستند اما در هدایت آن قصور و تقصیر دارند و گاهی از این فراتر رفته ، و به نهادهای خدمات رسان اتهامات ناروا می زنند.


نتیجه ی آن بی برنامگی و این قضاوت می شود مردمی که تصمیم می گیرند بی اعتماد و فارغ از نهادهای خدمات رسان ، خود هدایا و امداد خویش ، همسایگان و همکاران را به مناطق آسیب دیده برسانند.


اتفاقی که در زلزله ی کرمانشاه در اوج خود بود ، مردم ، شرکت ها و اصناف بی اعتماد به دولت و نهادهای خدمت رسان ، هر کدام به طور مستقل و با وسایل شخصی ، وانت ها و کامیون های اجاره ای به سمت مناطق زلزله زده رهسپار شدند تا خود و با دست خویش هدایا را به مردم بسپارند.


ترافیک شدید ، درگیری با نیروی انتظامی به جهت مسدود شدن راه ها و حضور شخصی در روستاها و مناطق آسیب دیده از یک سو و دیدن عمق فاجعه و فقدان کمک مناسب و قابل تامل به روستاها از دیگر سو ، آن ها را پیک خبر رسان بی برنامگی محض در خدمات رسانی کرد و نتیجه ی این اطلاع رسانی ، بی اعتمادی بیشتر مردم و حضور شخصی گسترده تر در مناطق بود.


این عامل خود باعث تعلل در خدمات رسانی نهادهای ذیربط شده و مصیبت را دو چندان کرده است. که در آن ضعف عملکرد مدیریت بحران در شهرستان ها و کلان کشور به خوبی مشهود است.


براستی وظیفه ی مدیریت بحران در هر شهرستان چیست؟ آیا نمی تواند با درایت و برنامه ریزی در مواقعی این چنینی همه ی نهادهای کمک رسان و خدمات ده را در مدیریتی واحد جمع کرده و تحت فرمان یک شخص یا یک نهاد درآورد؟ آیا چادرهای متنوع جذب خدمات و قبوض متعدد با آرم ها ی مختلف و شماره حساب های متعدد کمک به زلزله زدگان و حادثه دیدگان نمی تواند در یک قالب و زیر نظر مدیریت بحران طراحی و توزیع شود . تا زین آب گل آلود جذب هدایا ، عده ای سواستفاد نکنند و از سوی دیگر اعتماد مردم خدشه دار نشود؟


خوره ی بی اعتمادی ، فقدان مدیریت واحد و جزیره ای عمل کردن سازمان ها ، نهاد ها و برخی هیات ها  ؛ مصیبتی است که اگر به آن پرداخته نشود و برای آن برنامه ریزی نشود ، خود حادثه ی غیر مترقبه ی بی اعتمادی به ارکان نظام را رقم خواهد زد و به یقین بازسازی آن غیرممکن و سخت خواهد بود.

 

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ، مهدی حلاجیان ؛ شماره ی 102 ؛ اول ماه 1396

سخن مدیر مسوول و سردبیر هفته نامه ی « ساحل دریا » ،  مهدی حلاجیان ؛ شماره ی 102 ؛   اول   ماه  1396