ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

مازندران ؛ گردشگری ؟ کشاورزی ؟ و یا صنعتی ؟

مازندران ؛  گردشگری ؟ کشاورزی ؟ و یا صنعتی ؟

دیریست که استان های شمال کشور را با واژه ی کشاورزی و گردشگری توامان کرده اند.

تاج گلی که از سال های قبل از انقلاب بر سر استان های شمالی قرار گرفت و تا اینک نیز امتداد دارد.

سازمان برنامه و بودجه ی سابق با لحاظ کردن این دو واژه به عنوان مبنای کلیدی کارهای توسعه محور شمال از بسط و گسترش صنعت و شهرک های صنعتی در این استان ها جلوگیری کرد و هرچه جهان و به تبع آن کشور بسمت صنعتی تر شدن سوق پیدا کرد این سه استان به لحاظ ایجاد شهرک های صنعتی و بستر سازی صنعتی عقب تر ماندند.هرچند وضعیت استان گیلان به لحاظ داشتن شهرصنعتی رشت مطلوبتر بوده و توانست چند گام جلوتر از دو استان مازندران و گلستان باشد.

شاید به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی  قرار گرفتن این استان ها « گیل ماز گل » ( مخفف گیلان ؛ مازندران و گلستان ) در کمربند سبز طبیعی کناره های دریای کاسپین ؛ می توانست استدلال قطب گردشگری و کشاورزی را برای این مناطق توجیه پذیر کند ؛ اما آنچه از روند توسعه ی گردشگری و کشاورزی در این مناطق به چشم آمد چیز گرانبها و دندان گیری برای مردم منطقه نبود.

 « گیل ماز گل » به لحاظ ساختاری و آب و هوایی طبیعتی دارد بسیار دلپذیر و هرکه از کنار گوشه ی کشور پهناور و با اقلیم های مختلف وارد این منطقه می شود ناخودآگاه شیفته ی منطقه شده و گیل ماز گل را سرشار از نعمت و ثروت می داند . اما آیا واقعیت همین است ؟بگذریم...

آشنایی با مبحث گردشگرپذیر بودن و کشاورزی بودن گیل ماز گل کمی ما را با واقعیت این منطقه آشنا می کند.

بخش کشاورزی :

گیل ماز گل به لحاظ کشاورزی دارای شاخصه ی بسیار مثبتی است .   برنج ؛‌چای ؛ مرکبات اصلی ترین محصولات گیل ماز و پنبه و گندم شاخص ترین محصولات گل هستند. اما آنچه در خصوص کشاورزی مازندران قابل ذکر است کشت چای ؛ برنج ؛ مرکبات به عنوان اصلی ترین تولیدات آن و وجود تولیدات کشاورزی مثل کیوی ؛ گندم ؛ جو ؛ گل گاوزبان ؛ فندق ؛گردو ؛ نخود ؛ لوبیا ؛ عدس ؛سیب زمینی ؛ سیب ؛ گیلاس ؛ علوفه ی تر ؛  سبزیجات و غلات دیگر را نام برد. در جنب این کار زنبورداری و تولیدات دامی و تولید کرم ابریشم را نیز می توان بدان ها اضافه نمود.

گیل ماز گل به لحاظ فقدان برنامه ریزی درست و حمایت دولت متاسفانه دارای کشاورزی صنعتی نبوده و به روش های سنتی تولید فراورده های کشاورزی را دنبال می کند. هرچند در سال های اخیر اصلاح نژاد بذرها توانست کمی از سنتی بودن صرف را کاهش دهد اما مکانیزه نبودن مراحل کاشت ؛ داشت و برداشت محصول کماکان آزاردهنده است.از این موضوع بدیهی و ساده اگر خواسته باشیم بی تفاوت بگذریم ؛ بحث دیگری که بسیار آزاردهنده است ؛ نه تنها فقدان حمایت دولت از کشاورزی و کشاورزان بلکه نمک ریختن بر زخم کشاورزان مهمتر از آن است که باید مورد توجه قرار گیرد.

درست در زمان برداشت محصول استراتژیکی مثل برنج ؛ واردات بی رویه و بدون حساب و کتاب برنج از یکسو  و حذف عوارض گمرکی واردات این محصول ضربات جبران ناپذیری بر جامعه ی کشاورزان وارد کرده است. 

چای محصول دیگری است که مانند دیگر فراورده های کشاورزی مورد بی مهری قرار گرفته است. در بدو ورود چای توسط کاشف السلطنه در سال ۱۲۷۷  ؛ سازمان چای در ایران بنا نهاده می شود و پس از یک قرن گسترش و کشت چای به ناگاه و با یک تصمیم غیر کارشناسی سازمان چای منحل می شود. واردات بی رویه ی چای خارجی از یکسو و حذف و مستعمل شدن کارخانجات کارخانجات چای موجود از طرف دیگر باعث زیان های مکرر باغداران چای و چایکاران شده است.

مرکبات موجود در گیل ماز از مدیریت نادرست دیگری رنج می برد که نبود کارخانجات صنایع تبدیلی و تکمیلی این فرآورده ها از اصلی ترین معضلات این بخش است. و اینگونه است که بارش برف سنگین زمستانی عده ی کثیری از کشاورزان منطقه را تا ورطه ی نابودی با خود برده است.

دیگر محصولات ریز و درشت که محلی از اعراب در سبد حمایت دولت در استان های گیل ماز گل ندارند و بدان ها پرداخته نمی شود.

بخش گردشگری

مصیبت بارترین بخش زندگی مردم گیل ماز گل قرار گرفتن در سبد گردشگری است. فقدان برنامه ریزی اعم از مناسب و غیر مناسب در این بخش از یکسو و ناهماهنگی فرهنگی ایجاد شده در بخش گردشگری و گردشگر پذیری از دیگرسو اصلی ترین معضل این منطقه است.

فقدان نگرش صحیح به گردشگری به عنوان یک صنعت و ضعف های بی شمار گردشگرپذیری سنتی نیز از دیگر بلایای بجای مانده بر جان خسته ی مردم این خطه است.

نبود زیر ساخت های اولیه ی گردشگر پذیری مانند راه ؛ حتی زمینی و ترافیک و راهبندان های نفسگیر در ایام تعطیلات ؛  ضعف شدید در آبرسانی شهری و روستائی ؛ ضعف امکانات بهداشتی مناسب مانند داروخانه های شبانه روزی فعال و... و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر مانند زهر کشنده در جان مردم رسوخ کرده است.

مصیبت بارتر از همه نگاه منفی مسوولان ارشد کشور به منطقه ی سرسبز شمال به عنوان یک منطقه منتفع است و این مناطق را محل خوشگذرانی حساب کرده و از توجه اندک نیز بدان غافل مانده اند.

همه ی این ها نوشته شد تا نکته ی ذیل بازگو شود که با این همه مصیبت موجود و نگاه منفی به صنعتی شدن منطقه ( که تا حدی هم معقول به نظر می رسد ) ؛ حرکت  نمایندگان مردم مازندران در مجلس شورای اسلامی باعث تعجب است. مگر اینکه هدفی در پشت این تصمیمات نهفته باشد .

با نگاهی به جدول ذیل شاید موضوع کمی روشن شود:

نام

نام خانوادگی

حوزه انتخابیه

جدید

هفتم

عضویت در کمیسیون

عزت اله

یوسفیان

ملا

آمل

*

برنامه و بودجه

علی

کریمی

 فیروز جایی

بابل

*

آموزش و تحقیقات

محسن

نریمان

بابل

*

عمران

مقداد

نجف نژاد

بابلسر و فریدونکنار

*

برنامه و بودجه

احمد علی

مقیمی

بهشهر و

نکا و گلوگاه

*

عمران

ابوالفتح

نیکنام

تنکابن و

رامسر

*

صنایع و معادن

سید رمضان

شجاعی

کیاسری

ساری

*

علی اصغر

یوسف نژاد

ساری

*

صنایع و معادن

سید علی

ادیانی راد

قائم شهر

و سواد کوه و جویبار

*

انرژی

عزت اله

اکبری

ژتالار پشتی

قائم شهر

و سواد کوه و جویبار

*

صنایع و معادن

احمد

ناطق نوری

نورو محمود آباد

*

انوشیروان

محسنی

 بندپی

نوشهر و چالوس

*

بهداشت ودرمان

 

با نگاهی به جدول کاملا مشخص است که هیچ یک از نمایندگان محترم خطه ی سرسبز مازندران که طبق مصوبات اجرایی می تواند قطب گردشگری و کشاورزی باشد ؛ در این دو بخش عضو کمسیون مربوطه نشده اند.

حضور سه نماینده ی مازندرانی در کمسیون صنایع و معادن  ؛ دو نماینده در کمسیون برنامه و بودجه و دو نماینده در کمسیون عمران معنا دار است.

آیا نمایندگان محترم می خواهند منطقه ی مازندران را صنعتی کنند ؟

 آیا می توانند با همدلی از این مهم بر آیند ؟

آیا صنعتی شدن مازندران باعث نابودی طبیعت زیبای شمال نخواهد شد ؟

تکلیف قطب گردشگری و کشاورزی در منطقه چه خواهد بود ؟

چه کسی پیگیر مطالبات مربوط به این دو مهم ( کشاورزی و گردشگری ) در کمسیون های مجلس خواهد بود ؟

این ها سووالاتی است که زمان پاسخ آن را خواهد داد و کسانی که کمرشان زیر بار طاقت فرسای قطب کشاورزی و گردشگری خم تر خواهد شد ؛ مردم صبور منطقه اند.

انتظار می رود که نمایندگان حاضر در کمسیون صنایع و معادن ؛ عمران و برنامه و بودجه  حداکثر تلاش خود را نه برای صنعتی کردن مازندران ؛ بلکه برای ایجاد مراکز صنعتی صنایع تبدیلی و تکمیلی بخش های مختلف کشاورزی منطقه که ساختار طبیعی منطقه را دستخوش تغییر نکند ؛ به کار گیرند. و در ایجاد صنعت گردشگری و گردشگرپذیری فعالانه وارد عرصه ی خدمت به جامعه شوند.برای ادامه ی ساخت آزاد راه تهران - شمال از جان مایه گذارند.و ...   باشد که از این ره توشه اندکی از معضل بیکاری و بی توجهی به کشاورزی و گردشگری منطقه کاسته شود. 

 

پا نوشت : 

درج این مطلب در صنایع نیوز

 درج این مطلب در سایت آفتاب 

درج این مطلب در سایت  مازندنومه   

درج این مطلب در سایت جهانگردان رامسر

و با تشکر از رامسرنیوز

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت چهارم ( آخر )

انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت چهارم ( آخر )

فعالیت در اسلامشهر با یک واقعه ی جالب روبروشد. همکلاسی خوبم حسن جعفری که تجارت چوب روسی ( نراد ) دارد با بعضی از شهروندان اسلامشهر داد و ستد تجاری داشت ؛ قرار شد که با یکی از سرشناس ترین آنها ارتباط گرفته تا با وضعیت مناسبتری در جامعه ی اسلامشهر حضور یابیم. مهندس ناصر عبدی آذر اولین گزینه ی ایشان بود ؛ پس از تماس تلفنی با ایشان خبر جالبی منعکس شد که برایم بسیار ارزشمند بود ؛ مهندس عبدی آذر خود یکی از کاندیداهای شورای شهر اسلامشهر بود و این یعنی راه همواری برایم و حضور حداکثری در جلسات ؛ محافل و مساجد اسلامشهر.

اولین جلسه ی معارفه ی ما ساعت ۲ بامداد تعیین شد ؛ بهمراه حسن جعفری به منزل ایشان رفتیم . پس از آشنائی اولیه ایشان با رویی گشاده از بنده استقبال کرد و دعوت کرد در محافل و میهمانی های آنان حضور یابم. اسلامشهر از طیف های مختلف اجتماعی تشکیل شده است و یکی از طایفه های بزرگ حاضر در آن هشترودی های مقیم اسلامشهر هستند.بافت جمعیتی بسیار بزرگی که تعداد کاندیداهای هشترودی آنها از تعداد نمایندگان شورای شهر بیشتر بود. بدین لحاظ پس از بررسی هشترودی ها هفت نفر به عنوان کاندیدای ویژه ی هشترودی ها فعالیت رسمی خود را آغاز نمودند و مهندس عبدی آذر یکی از آنها بود.

کاندیداهای شورای شهر به شدت مشغول فعالیت بودند و میهمانی های خانگی و پرشور بود. همراهی بنده و مهندس عبدی آذر با هم و شرکت در جلسات هفت نفره ی هشترودی ها باعث شد در بین مردم منطقه بهتر جا بیفتم.

پس از شروع زمان رسمی تبلیغات انتخابات با صحنه های بسیار جالبی برخورد کردم که نظیرش را در هیچ دوره ی انتخابات ندیده بودم. اندکی پس از آغاز زمان رسمی انتخابات اسلامشهر تبدیل به شهری با پوشش کاغذ شد هر مکان قابل الصاق عکس ؛ پوستری را نمایان می کرد و زمین و خیابان مملو از عکس های مختلف کاندیداها بود. این موضوع تا آخرین لحظه ی زمان رسمی تبلیغات انتخابات ادامه داشت.

ستاد مهندس عبدی آذر در مرکز اصلی و تجاری شهر و کلیه ی واحدهای یک ساختمان چهارطبقه ی تجاری - اداری را شامل می شد.حضور خیل کثیر طرفداران و هماهنگی موزون ستاد و حامیان و نحوه ی تعامل این دو باهم برایم تجربه ی ارزشمندی را به یادگار گذاشت. هرچند هزینه ی بالای این نوع حرکت برایم غیرقابل تصور بود. در ستاد ایشان چند بار سخنرانی کرده و در چندین مسجد نیز قبل و بعد از ایشان سخنرانی کردم . در بعضی از مساجد نیز بر حسب ضرورت و به پیشنهاد ایشان خود ایشان در حمایت از بنده و برنامه هایم سخن می گفت.

حسن جعفری ؛ محمد علی جهانبخش ؛ ستاد مهندس عبدی آذر و یکی از شهروندان منطقه برای شناساندنم سنگ تمام گذاشتند که انصافا زبان از بیان و  جبران زحماتشان قاصر است.

بجز اسلامشهر در هیچ جای تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و مناطق ۲۲ گانه ی تهران فرصت معرفی و سخنرانی مهیا نشد. و بدین سان زمان تبلیغات انتخابات پایان پذیرفت.

مدد جویی از الطاف الهی و توسل به معصومین علیهم السلام نیز بخش اعظم دیگری از تلاش هایم در راستای انتخابات بود و از لحظه ی ثبت نام تا پایان انتخابات مداومت داشت  که با اشاره به شخصی بودن این بخش نیاز به بازگوئی آن نمی بینم.

پس از شمارش آرا و اعلام نتایج در وبلاگ انتخاباتی خود پیام تشکری نوشتم که متن کامل آن در ذیل می آید:

سلام
به شکرانه ی ایزد منان ۸۲۷۲ رای مردم به بنده داده اند و نفر ۴۵ از ۹۵ کاندیدای تهران شده ام.

در زمان انتخابات عده ای کمک مالی کردند ؛ جمعی از وقت و انرژی خود مایه گذاشتند ؛ برخی دیگران را تشویق به حضور در انتخابات و رای به بنده تلاش کردند ؛  وعده ای نیز فقط به خاطر رای به من پای صندوق های رای رفتند.


از همه ی کسانی که به بنده کمک کردند رای دادند و دیگران را تشویق به رای دادن کردند ودلشان می خواست به بنده رای دهند و به هر دلیلی نتوانستند  پای صندوق های رای تهران حضور یابند صمیمانه سپاسگزارم.

تلاشم در مدت اندکی که از تصمیمم برای حضور در عرصه ی سیاسی می گذشت برایم ثابت کرد که با توکل به خدا ؛ تلاش سخت کوشانه و همت و همکاری جانانه ی برخی از دوستان ؛ راه دشوار جلب نظر و آرای شهروندان کار سخت و دشواری نیست. 

البته نباید فراموش کرد که گفتار عاقلانه و رفتار صادقانه نیز بی تاثیر نبود. 

در این لحظه و در همه ی لحظات خدا را سپاسگزارم و دور از انصاف است که از زحمات ویژه ی عزیزان نامبرده ی زیر تشکر نکنم: 

آقایان و خانم ها:  

ربابه حلاجیان ( همسر مهربانم ) ؛ مجتبی حلا جیان ؛ محمد حلاجیان ؛ رقیه حلاجیان ؛ مسیح جواهردهی ؛ بهمن برزگر ؛ قاسم مهاجر ؛ حسن جعفری ؛ ناصر عبدی آذر و همه ی اعضای ستاد دوستان و بستگانش؛ سپیده رضی کاظمی ؛ محمد علی جهانبخش ؛ محسن سپهری و دوست خوبش آقا مهدی و پدرش ؛ ........ و همه ی عزیزان دیگری که تلاش کردند ونامشان در اینجا ثبت نشد . 

دوستان از همه ی شما متشکرم.

این پایان انتخابات  دومین میان دوره ای هفتمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود ۲۴ آذر ۸۵ بود و آغاز حرکت بسوی انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی .