ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

گرانی ؛ یک بام و چند هوا

در زمان تصدی دکتر احمدی نژاد در شهرداری تهران مجلس اصولگرا تمام همت خود را بکار گرفت تا با استفاده از صدا و سیما و مطبوعات بر این نکته پای فشارد که : اصولگرایان بر روند تثبیت قیمت کالا ها اصرار دارند وتنها گروهی هستند که مدافع مردم محروم بوده و خواهان تداوم ثابت ماندن قیمت هستند.

این ترفند و برخی از شعارهای زیبای دکتر و ارایه ی طرح رساندن پول نفت بر سر سفره های مردم  و ساده زیستی ایشان عاملی شد که ملت به مجربترین شخص سیاسی کشور ؛ نه بگویند .

هاشمی رفسنجانی با اختلاف هفت میلیون رای از احمدی نژادی که بیشترین تجربه اش دوران کوتاه استانداری اردبیل و شهرداری تهران بود ؛ عقب افتاد. و دکتر رئیس جمهورز شد.

ماجرای گرانی آغاز می شود و ابتدا وزرا به زبان سیاسی روند افزایش قیمت ها را با ادبیات زیر آغاز میکنند:

- هدفمند کردن یارانه.

- پائین بودن قیمت کالا و خدمات نسبت به منطقه و جهان ( بدون توجه به سطح در آمدها )

- واقعی کردن قیمت ها.

آرام آرام اقلام مورد نیاز مردم رشد صعودی به خود می گیرند و به بدترین وضع ممکن می رسند.

دولت مداران گرانی ها را تکذیب می کنند  وزیر مسکن درشت نمایی افزایش مسکن را شایعه ی تخریب دولت می نامد و دیگر وزرا و دولت مردان هرکس به سهم خود موضوع را تکذیب می کند.

نان گران می شود و بخشنامه ی ارسالی و تایید شده تکذیب می شود .

گوشت و مرغ  گران می شوند و رئیس جمهور گزارش نمایندگان خود از شمال و جنوب شهر به مثال می آورد که این ها شایعه است.

سکه و طلا سرسام آور گران می شود و.........

رئیس جمهور در صحن علنی مجلس از صدا و سیما و مطبوعات انتقاد کرده و عامل گرانی را اصحاب رسانه ها معرفی میکند.

روند رو به رشد قیمت ها ادامه دارد ........

رهبر انقلاب زبان به گله می گشاید و اعلام میکند گرانی ها کمر مردم را شکسته است.

سناریوی جدید آغاز می شود و با استناد به سخنرانی رهبر انقلاب منتقدین زیاد شده و هر کس از زاویه ای انتقاد می کند.

دیگر نمی شود گفت گران نشده ؛ عده ای گرانی را از مدیریت نادرست دولتمردان می دانند و عده ای افزایش نقدینگی در دست مردم را و عده ای  .....

نائب رئیس مجلس اعلام می کند که قیمت ها از کنترل خارج شده است.

وزرا پرداخت یارانه به تولید کنندگان را پیشنهاد می کنند .

اداره کل آمار بانک مرکزی شاخص افزایش قیمت کالا  و خدمات نسبت به ۱۲ ماه گذشته را ۹/۱۱ در صد اعلام     می کند و می گوید روند افزایش قیمت از ۶ ماه گذشته رو به افزایش بوده و نسبت به آمار سال گذشته در همین ماه ۹/۱۵درصد رشد داشته است.

(البته انچه که من دیده ام افزایش قیمت مسکن و تخم مرغ در تهران حداقل بیش از ۲۰۰ درصد است.)

اما آقای رئیس جمهور آخرین سخن در مورد گرانی را اینطور بیان می کند: عامل افزایش گرانی عده ای از رانت خواران هستند و این گرانی ریشه در گذشته دارد و از زمان قبل ( حتما زمان ریاست جمهوری های چهار دوره ی قبل ) به دولت جدید به ارث رسیده است.

براستی هنوز هم ما به دنبال توطئه گران هستیم؟

نظر شما چیست؟

تئوری توهم توطئه

 حوالی سال هفتاد بحثی در  رسانه های مکتوب  و دانشگاه ها شکل گرفته بود و اساس و محور بحث بخشی از صحبت های دکتر میر حسین موسوی نخست وزیر دوران دفاع مقدس در زمان ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب بود.

 نقل به مضمون آن بحث این بود که حکومت ها برای بقای خود نیاز به ساختن دشمنی موهومی دارند تا با استناد به  اثر غالبش یعنی وجود توطئه  ؛  فقدان دستیابی دولت ها به موفقیت توجیه شود. این تئوری یاد شده با عنوان تئوری توهم توطئه بحث روز آن زمان بود و برای خود موافق و مخالفانی نیز دست و پا کرده بود.

 در دوران اصلاحات نیز مردم دائما با این موضوع مواجه بودند که دست هایی در کار است که می خواهند دولت را ناکار آمد کنند  و  این شعار از اول تا پایان ۸ سال ریاست جمهوری دکتر سید محمد خاتمی توسط طرفداران ریاست جمهور دنبال می شد. البته با اشاره به فقدان توازن سیاسی سران سه قوه بحث ها کمی قابل هضم و مقبول بود.

اما اینک که یک سال و اندی از ریاست جمهوری دکتر محمود احمدی نژاد می گذرد ؛ با آنکه تقریبا آرایش سیاسی قوای سه گانه یکدست است ؛ هر از گاهی این ندا مجددا وارد عرصه ی رسانه ای می شود که : آقا عده ای نمی گذارند دولت کار کند.حالا این عده کیانند و چرا نمی گذارند هیچ کس نمی داند.

آیا براستی ما دچار توهم توطئه شده ایم؟

آیا براستی تئوری توهم توطئه واقعیت دارد؟

این عده از کجا پشتیبانی می شوند که در جمهوری اسلامی ایران با همدلی و هماهنگی موجود میان سه قوه ی مقننه ؛ مجریه و قضائیه موفق تر از مجموعه ی ارکان حکومت عمل می کنند ؟

نظر شما چیست؟

یاداشت های یه بنده خدای رامسری و پاسخ های بنده و حواشی آن

سلام به همه

داستان زیر واقعی است و پیرو درج نظرم در وبلاگ :« خبر رامسر» و سخنان نماینده ی رامسر آقای جعفر قلی راهب  در تاریخ ۱۷ دی درج شد. شروع موضوع با جواب به دو پیام زیر بود:

 یه بنده خدای رامسری:

آقا!
دل خوش سیری چند؟
این نماینده ...... تون که مگه جز ....هیچ ....دیگه ای بلد بکنه.
شما دیگه چرا؟
اون داره جیبای خودشو پر پول می کنه شما طرفدارش بشین!!!!!!!!!!!!۱۱
خدا رو شکر تو اون خراب شده ای که اسمش رامسره ۱۵ ساله که دیگه زندگی نمی کنم.
ولی لامصب این رگ وطن دوستی ما رو بیچاره کرده

هم ولایتی:

یکی نیست از این آقای راهب درباره عملکرد ضغیفش در مجلس بپرسه. به محض این که یک جا یه پیشرفت هم داشته باشیم (که من بعید می دانم اتفاق افتاده باشه) این آقای راهب آن را اعلام می کنه ؟ به نظرتان بهتر نیست درباره انتخاب نماینده بیشتر تامل کنیم.

نظر بنده:

سلام
یه جواب به این دوتا دوست بدم ... با اجازه ی خبرنگاران جوان.
اعلام پیشرفت توسط هر کسی باشه خوبه ... ولی بهتره که خودش هم عامل به اون باشه . در این صورت لذت خبر بیشتره.
اما نفر دوم: عزیز سفر کرده از رامسر ؛ سعی کن هیچ وقت ؛ هیچ جا و به هیچ کسی توهین نکنی .
همیشه سعی کن خود را اثبات کنی در آنصورت کسی را که تایید نمی کنی ؛ خود به خود محو خواهد د.
نمی دانم چند سال در رامسر زندگی کردی من هم مثل شما ۱۵ سال است که از رامسر دورم ولی برای توسعه ی همه جانبه ی رامسر از لحظه ی دور شدن برنامه داشته و دارم . شاید بهتر باشد برای آبادانی جایی که فکر می کنی خراب شده است برنامه ارایه کنی....
وختم کلام اینکه : با کسی و چیزی زندگی نکن که می توانی با آن زندگی کنی بلکه با کسی و چیزی زندگی کن که نتوانی بدون آن زندگی کنی.
با سپاس.

نظر خبرنگاران جوان:

با سلام به عزیزان مخاطب
اعلام نظر در باره افراد حق همه ما هست و خواهد بود اما،به نظر ما گردانندگان این سامانه،بیان منطقی در اعلام نظرات مهمتر از خود نظر است.
از همه به خاطر توجه به اخبار رامسر تشکر می کنیم.
تا بعد

جوابیه ی یه بنده خدای رامسریبه بنده (۱):

اقای حلاجیان عزیز!
مثلا شما با این کانونتون می خواین برنامه داشته باشین.
این رامسر خراب شده است و کارش با کرام الکاتبین.
این ...... راهب و اون اسفندیار که همه باباشو می شناسن کی بوده می خوان درست کنن؟
یا شما با اون کانون دوستی تون که اعضای هیات مدیره اش معلومه کی ها هستن!!!؟؟؟
به قول یه ضرب المثل گیلکی:
کرک لانه ی شال کین پس چاکردن!!!!!!!
متاسفم

هرچند که نوشته ی مذکور ارتباطی با بحثمان نداشت ولی برای روشن شدن کانون دوستی رامسر و کارکرد آن توضیحاتی دادم:

سلام بنده خدای رامسری
کانون دوستی رامسر به منظور توسعه ی همه جانبه ی شهرستان رامسر تشکیل شده است .و چون مراحل ثبت وزارت کشور را تمام نکرده هنوز هیات مدیره ندارد .
اما هیات موسس آن آقایان : مسیح جواهردهی- حجه الاسلام نیک نهاد - بوذرجمهر خلعت بری - فخرالدین نژاد موسوی - محمد قاسم حلاجیان - علیرضا ( پرویز) نعمتی- سید مهدی سید احمدی - بهرام واقفی - آرش کوشا و بنده هستم.
در کانون هیات اجرایی فعال است که بجز آقایان نیک نهاد و خلعت بری بقیه ی اعضای هیات موسس و برخی دیگر حضور دارند.
افرادغیر هیات موسس که بیشترین حضور را دارند آقایان عاطف وحیدی - هوشنگ نوروزشمسیان - سمایی - محمد طاهر معارفی -هستند.
حال نمی دانم کدام یک از نامبردگان کار خلاف واضحی کرده اند که شما مطلعید . اگر واقعا اینطور است برایم ای میل کنید ممنون می شوم .
اما در خصوص آقایا مشایی و راهب بعرضتان برسانم که کانون دوستی از بدو تاسیس ( پاییز ۸۴)تا کنون جمعا یک ساعت نشست با آقای راهب و در یک جلسه از سخنرانی اقای مشایی استفاده نموده است.

هیات موسس و اجرایی کانون برای برنامه ها و طراحی اهدافش تاکنون حتی یک دقیقه با این بزرگان نشست نداشته است.
کانون به لحاظ نداشتن دفتر از محل کار آقای کوشا برای جلسات استفاده می کند و سه شنبه ها پذیرای همه ی علاقه مندان به توسعه ی رامسر است . شما هم میتوانید حضور یافته و در بحث ها شرکت کنید .
آدرس آن : خ ولی عصر عج پایینتر از خ توانیر بالای پله هفتم پلاک ۳ سه شنبه ها ساعت ۱۸
حال اگر بازهم قانع نشدی به وبلاگ کانون دوستی یا وبلاگ خودم مراجعه کن تا بیشتر صحبت کنیم .
یک نکته را لازم می دانم به توضیحاتم اضافه کنم و آن اینکه به فرمایش مولای متقیان باید فرصت ها را غنیمت شمرد.بنده پدر آقای مشایی را نمی شناسم اما می توان از نفوذ و مرتبه ی اداری ایشان برای پیشرفت رامسر بهره جست . اگر امروز نکنیم فردا دیر است.
بنده و دوستان هیات موسس با هیچ کسی عقد اخوت نبسته اند و ملاک کارمان توسعه ی همه جانبه ی رامسر است و دست شما و همه ی «رامسر دوستان» را به گرمی می فشاریم.
منتظر حضور و نظرت در وبلاگ یا ای میلم هستم .
موفق باشید.

جوابیه ی شماره (۲) یه بنده خدای رامسری :

اقای حلاجیان
همه حرفای شما فضاییه!
فرضا درست!که چی بشه؟
اینجا نشستین می گین لنگش کن!
اگه رامسر خوبه چرا همونجا نموندین بسازینش!؟؟

اما با آنکه این جوابیه نیز ارتباطی با موضوع نداشت برایش پاسخی نوشتم:

سلام بنده خدا
کجای حرفم فضایی بود؟ و چرا فرضا حرف هایم درست ؟ به نظر شما کجای حرفم غلطه ؟
رامسر خوبه ؛ دوستش دارم ؛ اما یقینا فضای محدود رامسر گنجایش قشر عظیم دانش آموخته ی رامسری را ندارد.
مطمئن باشید اگر روزی از روزها فضای اشتغال در رامسر همه ی رامسری ها را تامین می کرد ؛ هیچ رامسری عاقلی ؛ بهشت رامسر را با دود و دم تهران و یا سایر نقاط دور افتاده ی ایران مثل کیش و بندرعباس و یا ...عوض نمی کرد.
نکته ی دیگر اینکه ما در تهران ننشسته ایم ؛ فعالیم و تمام تلاشمان را برای توسعه ی رامسر بکار می گیریم.
شما و دوستانتان را هم به مشارکت و دوری از بدبینی دعوت می کنیم.
ممنون می شوم در وب سایت خودم شفاف تر توضیح بدهی تا مزاحم دوستان خبرنگار جوان نشویم.
باسپاس.

در این میان آقای ع میر ابوطالبی هم وارد فضای بحث شد:

با سلام و عرض اخلاص به خوانندگان این سایت
من از فعالان فرهنگی رامسر هستم.
چند روزی است که با این سایت از طریق نوه ام آشنا شدم از این که براحتی دوستان افکار همدیگر را به چالش می کشند خوشحالم.
این منتهای آرزوی ما پدر ها و پدر بزرگهای رامسری بود که اینگونه رامسریها در مورد مسائل رامسر جدی بنشینند و صحبت بکنند.
اما از عزیزان می خواهم با تمام حساسیتی که دارند موارد را بدون چشم پوشی مطرح کنند اما با حفظ احترام افراد.
به هر حال آقای راهب خوب یا بد الآن نماینده شهر هستند و احترام ایشان هم واجب.
بجای توهین بیاییم به فکر انتخاب درست باشیم .
اینکه چگونه می توان برای مجلس هشتم نماینده ای دانا و توانا و دلسوز مردم را به مجلس فرستاد.
ما آرزویمان این است.توهین کردن کاری را حل نمی کند.آیا بهتر نیست بطور منطقی و حفظ احترام افراد از آنان انتقاد کنیم و آن هم با سند و مدرک.
البته درست است که آنان با رفتار بد خودشان بهمردم توهینمی کنند. اما ما نباید مثل آنان باشیم.
با تشکر از شما و خبرنگاران جوان رامسر که این موقعیت خوب را برای ما رامسریها فراهم کردند تا ما با هم حرف بزنیم.

یه بنده خدای رامسری مجددا مطلبی نوشت (۳) :

آقای حلاجیان عزیز!
شاید خود شما صداقت داشته باشی ولی مطمینم فقط وقتی بر می گردی اون خراب شده که پست بگیری و قبایی بدوزی!!!
تو شهری که جووناش همه ساقی شدن چی میخوای درست کنی؟
تو شهری که آدماش فقط بلدن پشت سر هم صفحه بذارن.
فقط کلاس الکی.!!!
حالم از این لوس بازی ها بهم می خوره!
می فهمین!
چشاتونو واکنین!
شما هم نه می تونین و نه می خواین کاری بکنین !
اینا همش دکون دستکه!
رامسر هرگز هیچی نمی شه تا تفکر مردمش فرهنگ ...... مردمش عوض نشه.
مطمینم
شما هم خودتونو خسته نکنین.انشاالله به زودی پست می گیرین.
خبراش می رسه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱

برای این دوست عزیز پاسخ دیگری نوشتم:

سلام به همه خصوصا بنده خدای رامسری
همه ی بندگان خدا مهمند ؛ اگر خود را مهم بدانند.
بنده در صدا و سیما و مهندس برقم ؛ اگر دوست خوبم کاری برای مهندس برق در رامسر سراغ دارد ؛ حتما برمی گردم.
بنده برای خود و رامسر با برنامه هستم ؛ برای کسب تجربه در انتخابات میان دوره ای مجلس تهران شرکت کردم ؛ و اگر توانستم کسب موافقت گروه های اجتماعی رامسر و تنکابن و یا تهران راجلب کنم حتما کاندیدای مجلس یکی از این دو حوزه در دوره ی بعدی خواهم شد. انشالله .
گرفتن پست و یا مقام اگر با نیت خیر و در جهت ارتقای توسعه ی همه جانبه ی شهرستان رامسر باشد ؛ از طرف هر کسی باشد صمیمانه بگویم ؛ خوشحال خواهم شد و همه جوره کمکش خواهم کرد. انشالله.
با سپاس.

آقای الف صفاتیان نیز در این خصوص مطلب نوشت:

سلام بر دوستان رامسری
من از ابتدا این بحث آقایان یه بنده خدای رامسری مهم و مهدی حلاجیان را دنبال کردم.
جالبه بدونید که برای اولین بار اعتیاد به یک وبلاگ خاص را تجربه کردم.برای اینکه تا پاسخ یکی از دوستان نوشته شود پیگیر بودم.
اما نظر من که یک ناظر بودم:
روزی ملانصرالدین از جایی عبور می کرد دید دو نفر با هم در حال مجادله هستند.پرسید چی شده و نفر اول حرفهای خود را زد.ملا گفت:تو راست می گی.
نفر دوم گفت چی چی رو راست می گه من ...و او هم حرفهای خودش را گفت.ملا به او هم گفت تو هم راست می گی.یک نفر دیگه که شاهد این ماجرا بود خطاب به ملا نصرالدین گفت: نمی شه که هر دو راست بگن.اگه هر دو راست می گفتن که بینشان اختلاف نمی افتاد.
ملا در جواب او گفت : تو هم راست می گی.
دوستان شما هردو راست می گین.
آقای حلاجیان آنقدر افراد آمدند و رفتارهای شبه شما را انجام داده اند و مردم را فریب داده اند که الآن این بنده خدای همشهریمان شما رال نیز جزء هماندسته قرار داده است.
اما من شما را می شناسم و به صداقتتان ایمان دارم.
چون در عمل از شما دیده ام.
برای همه رامسریها آرزوی شادکامی دارم.

یه بنده خدای رامسری مطلب دیگری نوشت(۴):

آقای مهندس حلاجیان عزیز!
من می شناسمت که مهندس برقی و اونم چه مهندس برقی!
بابا تو چرا اینقدر افتاده ای! ؟
چرا اینقدر خالصی!؟
چرا اینقدر خاکی هستی!؟
بابا!
دمت گرم! خیلی با حالی! دست ما رو هم بگیر اون بالا مالا ها بند کن. به خدا نه دستمال یزدی دم دستمونه و نه پارتی مارتی داریم.
فکر نکنی دارم چرت می گم ها ! خیلی جدی دارم حرف می زنم.
آخه برادر من!
دوست من!
اینچه حرفیه؟ دلت واسه اون خراب شده پر می کشه کاری نداره برو یه دفتر مهندسی تاسیسات بزن.
یا می رفتی برق منطقه ای استخدام می شدی که با اطلاعاتی که من دارم چندان دور از دسترس واست نبود کافی بود یه سر بزنی برق مازندران!!!
خب دیدی فقط شعار می دی.
آره عزیزم. مرگ خوبه ولی واسه همسایه!!!
نیگا کن این ............................ چه طور خلق الله رو گذاشت سر کار!!!
الرعایا علی طریق ملوکهم
اینو که دیگه قبول داری.پیامبر گفته.
مردم رامسر شایستگی شون در حد همین راهب ...(بلا نسبت .... لا اقل مفیده) و آدمایی مثه شما هاست که سر کارشون بذارن و بعد یه مدت یه چیز بد جوری عریض و طویل!!! بدن دستشون.
همین!!!!!!!!!

 جای ...... در مطالب بالا کلمات بی ادبانه ای بود حذف کردم.

در ادامه چون دیدم این بحث شخصی شده است از پاسخ دادن به آن در « خبر رامسر » خود داری کردم.

البته دل پر این عزیز رامسری از دست مسوولینی که شعار داده و عمل نکرده اند پر است و حق هم دارند . اما بنده به خود اجازه نمی دهم در سخت ترین شرایط به کسی توهین کنم. راه اثبات واقعیت و رفتن به راه درست ؛ نابود کردن دیگران به هر قیمتی نیست راهش فعالیت درست و اثبات خویش است.

هیچگاه روش های سلبی پاسخ درست نداده است تا این روش آزموده شده اینک پاسخ دهد . دوست خوبم یه بنده خدای رامسری را توصیه می کنم در همه حال احترام دیگران را حفظ کند. انتخاب یک نماینده ما حصل تفکر جمعی شهروندان است . و برای اصلاح آن لازم است برای آینده برنامه ریزی کرد؛ فرهنگ سازی کرد و عمل نمود.

انشالله آینده ا ی خوب برای رامسر رقم زنیم؛ با مشارکت ؛ همدلی و انتقاد سازنده و ارائه ی پیشنهاد های مناسب.

ساعت کار بانک ها نظرات و دغدغه ها

رئیس شورای هماهنگی بانکها گفت: دولت درحال بررسی مصوبه مجلس برای تعیین ساعت جدید کاری بانکها است.
داوود زارع اسکندری گفت: هیئت دولت مشغول بررسی مصوبه مجلس و نحوه ابلاغ آن است اما هنوز چیزی به بانکها ابلاغ نشده است.
وی درخصوص ابهامات موجود در مصوبه مجلس برای تعیین ساعت شروع بکار بانکها گفت: با توجه به مصوبه مجلس بانکها باید قبل از شروع به کار ادارات دولتی شروع به کار کنند، با توجه به این مصوبه یا باید ساعت کاری ادارات دولتی تغییر کند و یا ساعت کاری بانکها به عقب برگردد.
زارع اسکندری افزود: تصمیم گیری درخصوص اجرای هریک از راههای یاد شده (تغییر ساعت کاری ادارات یا برگشتن ساعت کاری بانکها) منوط به تصمیم نهایی دولت است.
 به احتمال زیاد تا بهمن ماه تکلیف روشن خواهد شد.
 در ارتباط با نتایج اجرای سه ماه آزمایشی تغییر ساعت کار بانکها نیز گفت: هر چند تغییر ساعت کار بانکها باعث فشار بیشتر و افزایش خستگی کارکنان آنها شد اما با توجه به نتایج مثبت دیگر و نفع جامعه به اجرا گذاشته شد.

خدا وکیلی مملکت جالبی  داریم . سه ماهه ساعت کار بانکها تغییر کرده و بعضی ها موافق و برخی مخالف بودند. موافقین که حرفی نداشتند اما مخالفین خواهان بازگشت ساعت به روال قبل بودند .

بماند که در این سه ماه هم دولت هم مجلس هم شورای نگهبان و البته همه ی ملت سرکارند که بالاخره  چی می شه ؟

مجلسی ها مصوبه ی فوریت دار نوشتند که حل  این موضوع تسریع بشه و ملت بیش از این فکرشون مشغول نشه .

حالا رئیس شورای هماهنگی بانک ها مانده که شروع کار بانک ها قبل از ساعت اداری یعنی چه ؟ احتمالا در آخر به این نتیجه می رسند با اشاره به اصرار وزیر محترم کشور به مناسب بودن ساعت کار بانک ها ؛ پس : ادارات پس از شروع به کار بانک ها کار را شروع کنند. یعنی شروع کار ادارات       ساعت ۱۰ صبح. آخی چه حالی می ده خوابیدن تا ده صبح.

نظر شما چیست؟

باز خوانی یک نامه ( نامه رهبر کبیر انقلاب اسلامی به گورباچف )

یازدهم دی ماه سال شصت و هفت وقتی که جهان دو قطبی اسیر جنگ سرد دو ابر قدرت و کشورهای کمونیستی تحت فرمان بزرگترین و پهناور ترین کشور آسیا و اروپا بودند . یک خبر عجیب دیگر بر امپراطور های رسانه ای سایه افکند. رهبر بزرگترین انقلاب مردمی و متفاوت ترین شیوه ی حکومتی در جهان  ؛ به سران کشور ضد خدای جهان ؛  نامه ای چند صفحه ای نوشته و ضمن دعوت آنان به خدا پرستی ؛ آنان را از نزدیک شدن به جهان سرمایه داری بر حذر داشت.

ایران کشوری بود که دقیقا ده سال قبل تر ؛ در سال پنجاه و هفت ؛  با رهبری داهیانه ی  حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با همیاری و قیام همه ی مردم و گروه ها ی سیاسی و احزاب با دیدگاه های مختلف ؛  توانسته بود سلطنت بزرگترین ارتش دار منطقه را واژگون کند ؛ و تنها یک سال پس از این واقعه دانشجویان دانشگاه ها با تسخیر سفارت یکی از دو ابرقدرت قرن ابهت و هیمنه ی آن را به یکباره فرو ریختند و جمله ای تاریخی را رهبر فرزانه به زبان راندند که هنوز هم شمیم آن روح نواز است: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.

ده سال پس از آن واقعه با همه ی تلاشی که امریکاو اروپا  ( بلوک غرب ) و اتحاد جماهیر شوروی و همپیمانانش ( بلوک شرق ) و نتوانستند این این انقلاب مردمی را با همه ی ترفند های بکار گرفته به زانو در آورند ؛ به یکباره کاخ های سرخ کرملین با دیدن چند صفحه ای کاغذ از رهبر همان انقلاب ؛  بر خود لرزید.

پیام امام خمینی رحمهّ الله علیه  در 13دی 1367 توسط هیئت منتخب ایشان مرکب از آیت الله جوادی آملی، محمد جواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیده چی دباغ، در مسکو به گورباچف تحویل شد.

 

شاید امروزه این امر آنقدر عادی و پیش پا افتاده در نظر آید که نیازی به بازگویی آن نباشد. اما با ذکر چند نکته  از شرایط آن زمان و بازخوانی فرازهای کوتاهی از نامه ؛  ما را با شرایط و اهمیت موضوع کمی آشنا سازد.

شرایط آن زمان :

- اتحاد جماهیر شوروی به عنوان رهبریت بلوک شرق قرص و محکم و پا برجای بود.

- کمونیسم به عنوان اید ئو لوژی بلوک شرق قدرت نمایی می کرد.

- جنگ سرد دو ابر قدرت در اوج خود بود .

- گور باچف به عنوان دبیر کل حزب کمونیست و صدر هیات رئیسه ی آن ؛ حاکم بود

- اصلاحات اولیه در دید گاه های اقتصادی حزب کمونیست آرام آرام شکل می گرفت.

- هیچ یک از سیاسیون دو ابر قدرت جرات اظهار نظر در خصوص تحولات دنیای کمونیست نداشتند.

- ایران در خستگی ناشی از انتهای جنگ و اقتصاد ضعیف  قرار داشت .

اما فراز هایی از نامه :

- جناب آقای گورباچف! صدر هیئت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی، از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان، خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی، در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرارگرفته اید، و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم. هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد، ولی به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود قابل ستایش است.

-  اولین مسئله ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دین زدایی» از جامعه، که تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدیدنظر نمایید.

-  البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید، که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر، و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.

- جناب آقای گورباچف، باید به حقیقت رو آورد. مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهند کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.

- جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد.

- رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد؛ و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام کمونیسم در جهان نداریم.

-  ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده هفتادسال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگر دولتهای همسو با شما که دلشان برای وطن و مردمشان می تپد هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منابع زیرزمینی و روزمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم، که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند. آقای گورباچف وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانگ «الله اکبر» و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت - صلی الله علیه و آله و سلم - به گوش رسید، تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت. لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی والهی بیندیشید.

- از شما می خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید. و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزشهای والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملتها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مسئله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوریهای شوروی، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است.

- راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرتها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیراسلامی، در اختیار ابرقدرتها و قدرتها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب آمریکایی» می نامند.
در خاتمه صریحاً اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می تواند خلا اعتقادی نظام شما را پر نماید.

- والسلام علی من اتبع الهدی.

گورباچف نیز هشت هفته بعد پاسخ رسمی خود را توسط «ادوارد شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت شوروی، در تهران تسلیم حضرت  امام خمینی رضوان الله تعلی علیه  کرد.

اما آنچه مسلم بود غفلت گورباچف و همه ی سران اتحاد سوسیالیستی شوروی ؛ از  روح پیام رهبر کبیر انقلاب بود. 

- دعوت به خدا پرستی .

- پیش بینی فروپاشی کمونیسم.

- پیش بینی فرو افتادن کمونیسم به دامان زرق و برق های اقتصادی غرب.

- و در انتهای نامه درود فرستادن به کسانی که راه هدایت را پیروی کردند.

این مطلب طولانی شد ؛  از علاقه مندان عذر خواهی کرده و طلب علو درجات برای روح بلند و ملکوتی رهبر کبیر انقلاب از خداوند سبحان مسئلت دارم.

دعوت به مسابقه ی وبلاگ اخبار رامسر

اولین مسابقه

 

0برای شکوفایی رامسر چه باید کرد؟

 

 

(به بهترین پاسخها جوایز نفیس داده خواهد شد)

اولین مسابقه اینترنتی «اخبار رامسر» با همکاری و مساعدت اصناف و بازاریان رامسری.

پاسخهایتان را برایمان ارسال کنید:

ramsarnews@yahoo.com

                                                                                  0

 

از همه ی علاقه مندان به منظور شرکت در مسابقه دعوت به عمل می آید.

شاد باش عید غدیر

فردا دوشنبه ۱۸دی ۸۵ خجسته عید بزرگ غدیر است .

روزی که متمسکان به ولایت شراب ناب امامت را به جان نیوشیدند.

روزی که آغازی شد بر یک پایان ؛ آغاز دوران امامت در پایان عصر ارسال رسولان.

شاید ساده و بی پیرایه از این واقعه ی تاریخی عبور کنیم و روزی را به مانند روزهای دیگر سال سپری ؛ اما فراموش نکنیم که این روز شروع یک واقعه بود ؛ رخدادی که ۲۵ سال خانه نشینی مولای متقیان بارزترین شناسه ی آن و شکستن پهلوی دردانه ی پیامبر تلخ ترین پیامد آن شد.

هرچند تلخ کردن ذائقه در این روز فرخنده مناسبت ندارد ؛ نمی توان از کنار ان به سادگی گذشت.

بگذاریم و بگذریم ......

این روز و همه ی روز های خوب خدا را به همه ی عزیزان شادباش می گویم.

پیشنهاد به رامسری ها

سلام رامسری
 فکری به ذهنم رسید وآن اینکه بچه های  رامسری هم  باهم یک وب نوشت مشترک داشته باشند.
بدینصورت که یک وب با نام توافقی تشکیل وهمه ی اعضای آن در مورد یک موضوع بخصوص در هر مقطع زمانی مطالبی با دید گاه خود ودر موضوع توافق شده بنگارند. این اعضا پسورد وب را داشته و با هماهنگی مطالبی بنویسند.
اگر با کلیت موضوع موافقی اعلام کن و به دیگر رامسری ها  وبلاگ نویس و وبلاگ خوان اطلاع بده.
منتظر جواب مثبتت هستم.
انشالله هم اندیشی بزرگ وبلاگ نویسان رامسر شکل عملی پذیرد.

باسپاس

یک پیشنهاد به فارغ التحصیلان دانشگاه شهید عباسپور

سلام عباسپوری
غروب امروز فکری به ذهنم رسید وآن اینکه بچه های دانشگاه عباسپور باهم یک وب نوشت مشترک داشته باشند.
بدینصورت که یک وب با نام توافقی تشکیل وهمه ی اعضای آن در مورد یک موضوع بخصوص در هر مقطع زمانی مطالبی با دید گاه خود ودر موضوع توافق شده بنگارند. این اعضا پسورد وب را داشته و با هماهنگی مطالبی بنویسند.
اگر با کلیت موضوع موافقی اعلام کن و به دیگر عباسپوری های وبلاگ نویس و وبلاگ خوان اطلاع بده.
منتظر جواب مثبتت هستم.
انشالله هم اندیشی بزرگ وبلاگ نویسان عباسپور شکل عملی پذیرد.

باسپاس

سلامی دوباره

سلام


به شکرانه ی ایزد منان در انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ برای نامزدی در نمایندگی میان دوره ای مجلس شورای اسلامی  ۸۲۷۲ رای مردم به بنده داده اند و نفر ۴۵ از ۹۵ کاندیدای تهران شده ام.در زمان انتخابات عده ای کمک مالی کردند ؛ جمعی از وقت و انرژی خود مایه گذاشتند ؛ برخی دیگران را تشویق به حضور در انتخابات و رای به بنده تلاش کردند ؛  وعده ای نیز فقط به خاطر رای به بنده  پای صندوق های رای رفتند.
از همه ی کسانی که  کمکم کردند رای دادند و دیگران را تشویق به رای دادن کردند ودلشان می خواست به بنده رای دهند و به هر دلیلی نتوانستند  پای صندوق های رای تهران حضور یابندصمیمانه سپاسگزارم.

تلاشم در مدت اندکی که از تصمیمم برای حضور در عرصه ی سیاسی می گذشت برایم ثابت کرد که با توکل به خدا ؛ تلاش سخت کوشانه و همت و همکاری جانانه ی برخی از دوستان ؛ راه دشوار جلب نظر و آرای شهروندان کار سخت و دشواری نیست.

البته نباید فراموش کرد که گفتار عاقلانه و رفتار صادقانه نیز بی تاثیر نبود. 

در این لحظه و در همه ی لحظات خدا را سپاسگزارم و دور از انصاف است که از زحمات ویژه ی عزیزان نامبرده ی زیر تشکر نکنم:

 آقایان و خانم ها: 

ربابه حلاجیان ( همسر مهربانم ) ؛ مجتبی حلا جیان ؛ محمد حلاجیان ؛ رقیه حلاجیان ؛ مسیح جواهردهی ؛ بهمن برزگر ؛ قاسم مهاجر ؛ حسن جعفری ؛ ناصر عبدی آذر و همه ی اعضای ستاد دوستان و بستگانش؛ محمد علی جهانبخش ؛ سعید فیلی ؛ محسن سپهری و دوست خوبش آقا مهدی و پدرش؛ ........ و همه ی عزیزان دیگری که تلاش کردند ونامشان در اینجا ثبت نشد . 

دوستان از همه ی شما متشکرم.

 

مطالب قید شده در وبلاگ انتخاباتی را در ای صفحه ارائه می کنم.

شعار بنده در انتخابات :

گفتار عاقلانه

 رفتار صادقانه

 

چرا وب سایت و چرا تا آذر

تا آذر  زمانی است که مرحله ی دیگری از مراحل انقلاب طی می شود.

در آذر ۳ انتخاب مهم در کشور برگزار می شود :

 -  انتخابات میان دوره ای در ۳ شهر تهران ؛ اهواز و بم.

 - انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا.

 - انتخابات خبرگان رهبری.

از این رو نام وب سایت را تا آذر نامیدم.

وحال چرا وب سایت؟

من نیز مانند ۱۹۶ نفر دیگری که درتهران  برای نمایندگی میان دوره ای مجلس ثبت نام کرده ام . اما چون  با سیاست مداران ؛ احزاب و گروه های سیاسی ارتباط ندارم  طبیعتا جایگاه رسانه ای برای تبلیغ ندارم .

بدین لحاظ وب سایت را راهی برای معرفی خود به دیگران دیده ام و انتظار دارم بینندگان این وب سایت مرا و وب سایت مرا به دیگران

معرفی نمایید.البته و صد البته منتظر نظرات دیدگاه ها و انتقادات شما هستم .

دست یاری بسوی همه ی وبلاگ نویسان برای معرفی خود دراز می کنم واز خدای مهربان نیز طلب موفقیت وعاقبت به خیری دارم.

در این وب سایت از این پس منتظر دیدگاه های من باشید.

 

ماهواره بودن یا نبودن

بحث ماهواره و استفاده از آن بحثی است که هراز چندگاهی خانواده های ایرانی با آن مواجه می شوند و استرس های مرتبط با آن دامنگیر عده ی کثیری می شود .

عده ای از ترس جمع آوری آن و عده ای دیگر از شور و شوق جمع آوری آن.

بدین لحاظ یکی از بحث های متداول در مجلس بحث ممنوعیت و یا مجاز بودن

 ماهواره است.اینکه چه می شود که در مقطعی نگهداری از ماهواره بلااشکال و در مقطعی ممنوع ؛ تا امروز بنده چیزی از آن دستگیرم نشده است. آیاهدف از جمع آوری مبارزه با فساد ناشی از نگهداری ماهواره است و یا ورود سری جدید از رسیور؛ دیش و یا ال ان بی ؛ این را هم نمی دانم .مبحث من اهداف دیگری را دنبال می کند:

- تا آنجا که مطلع هستم و همه می بینند نصب دیش های ماهواره بر روی

پنجره های مجتمع های بزرگ از نظر معماری  یکی  از زشت ترین منظره هاست.

مشکل دیگر در آپارتمان های کوچک تر است که شما بطور متوسط برای هر واحد حداقل دو  دیش در پشت بام ها می بینید و از آن بدتر منظره هوایی شهر تهران است .

درارتفاعات و از هواپیما شما دریایی از دیش ها را می بینید که چون قارچ در پشت بام  ها روییده اند.

- اما کسی که ماهواره دارد بطور طبیعی این مراحل را طی میکند:

      - در روزهای ابتدایی بطور دایم کانال های ماهواره را به قصد یافتن کانال و

شبکه مناسب زیر و رو میکند و البته برنامه ای را هم بطور کامل نمی بیند.

   - پس از مدتی شبکه های غیر اخلاقی توجه اش را جلب می کند.

    - و سرانجام دنبال شبکه ای می گردد که فیلم مناسب سلیقه و یا موسیقی وترانه مورد علاقه اش را در آن ببیند. 

اما راه حل بنده:

برای مبارزه با استفاده از ماهواره عمده ترین مطلب پیدایی علت استفاده است که در بالا شرح داده شد.

همانطور که همه می دانند اگر جمع آوری ماهواره موفقیتی هم داشته باشد ؛وقتی است.چراکه پیشتر ازاین نتایج مبارزه با ویدیو را به خاطر داریم. روزی داشتن ویدیو جرم محسوب می شد ولی امروزه در منازل افراد متدین یکی از دستگاه های مورد استفاده و لازم به شمار می آید. گسترش شبکه های توزیع  فیلم های مجاز ویدیویی راه حل استفاده از ویدیو شد واینک مناسب ترین راه حل :

۱ - برای حذف مناظر زشت از پشت بام وپنجره های ساختمان ها ؛ اجبار کردن

 نظام مهندسی ساختمان به تعبیه ی سیستم آنتن مرکزی در منا زل و تاکید بر اجرای آن .

۲ -  تقویت سازمان صدا وسیا وایجاد شبکه های مستقل پخش فیلم های سینمایی مناسب وشبکه های پخش موسیقی مناسب  در کلیه ی ساعات شبانه روز است.

براستی در صورتی که همه ی نیازهای سمعی وبصری مخاطبان اگر از رسانه ملی تامین شود کسی دنبال ماهواره خواهد رفت ؟

 و آیا با ایجاد سیستم آنتن مرکزی و استفاده درست از گیرنده های  ماهوارهای چهره ی  شهر را زیباتر نخواهد کرد .؟

 البته دراین مورد بخصوص صرفه اقتصادی نیز نهفته است وهر ساختمان بجای استفاده از چندین دیش وال ان بی از ۳ عدد آن بهره میگیرد واز خروج ارز بی شمار جلوگیری می شود. 

 

گردشگری صنعت یا سنت

     برکسی پوشیده نیست که گردش گری درجهان تبدیل به صنعتی در آمد زا شده است.        

     چه بسیار کشورهایی که با توجه ویژه به گردش گری و گردش گر پذیری رتبه اول درآمد اقتصادی  کشورشان همین صنعت شده است و شاید درآمد کسب شده ی آنها از همین صنعتی که درایران به چشم نمی آید از درآمد فروش نفت ما بیشتر  است.

    البته ذکر این نکته لازم است که برخی از منابع درآمد این کشورها ازنظر آموزه های دینی وحتی ملی ما بشدت رد شده وابدا مورد تایید افکار عمومی ما نیز نخواهد بود.

    آن چیزی که می خواهم به آن اشاره کنم توجه ویژه به منابع درآمد صنعت گردش گری است که با فرهنگ ایرانی و اسلامی ما سازگاری دارد. بدیهی است که این منابع بدون در نظر گرفتن سکس و مشروبات الکلی است .

    ایران با تمدن درخشان چند هزار ساله پراست از مکان هایی که در هردوره از سده های این

هزاره ؛ با معماری بی نظیر بنا ها و شهر سازی های مدرن آن روزها ؛ در جای جای سرزمین پهناور ودوست داشتنی گسترده است. 

     بناهای تاریخی ؛ گرش گری  و  مذهبی استان های کرمانشاه ؛ اصفهان ؛ همدان ؛ بوشهر ؛

فارس ؛  مازندران ؛ خراسان  ؛ ایلام  و همه ی استان های کشور هرکدام سرشار از نقاط دیدنی وزیبایی هستند که نظیر آنها در جهان یافت نمی شود .

     سخن را کوتاه کنم چرا که همه ی ایرانیان از ذخایر بی نظیر گردش گری کشور آگاه و مطلعند.

تا امروز ما در سیستم گردش پذیری از سنت استفاده برده ایم : عدم توجه به توسعه ی هتل ها ؛ عدم توجه به بسط وتوسعه فرهنگ گردش پذیری در میان جامعه ؛ عدم معرفی مکان های گردش پذیر به جامعه و جهان ؛ عدم استفاده از ابزارهای مدرن امروزی برای جذب گردش گران ؛ عدم القای بالا بودن ضریب امنیت گردش گران ؛ فاصله گرفتن از ارزش های دینی وملی و زیر پا گذاشتن فرهنگ

مهماندوستی و خیلی از مسایل ریز و درشت دیگر که در امر گردشگری و گردش گر پذیری تاثیر

گذارند باید مد نظر قرارگیرند.    امروز روش های سنتی جواب نمی دهد.     راه برون رفت از فقدان سود آوری توریسم ؛ گذر از رویه های سنتی وپا گذاشتن در سیستم های صنعتی است واین مهم باید در ارکان قانون گذاری کشور پایه ریزی شود.تصویب قوانین تشویق سرمایه گذاری ؛ تصویب قوانین حمایت همه جانبه ی از گردش گران  و الزام قوای مجریه وقضاییه به اجرا ورعایت قانون باتصویب قانون از شیوه های اولیه ی جذب گردش گر است .

    در ادامه ؛  فرهنگ سازی وترغیب رسانه های نوشتاری ؛ گفتاری و دیداری اثرات سازنده بعدی را  به دنبال خواهد داشت. 

سرمایه و سرمایه دار

سرمایه داری خوب است یا مذموم و یا اساسا سرمایه  خیر آفرین است ویا مسبب توجه انسان به شر؟

شاید این سوال همیشگی و اساسی جلوی چشم شما پدیدار شده باشد ؛ علم بهتر است و یا ثروت.

جدای از اینکه این دو مبحث ارتباط خاصی با هم ندارند ؛ بحث خود را دنبال می کنم .

    در جامعه ی دینی دو مبحث برای یک  موضوع در نظر گرفته می شود اینکه بطور کلی پول ؛ ثروت ؛ تکنولوژی ؛  همه ی وسایل رفاهی  و هر آنچه که انسان را به دنیا مشغول می دارد اساسا مذموم و مطرود است وانسان مومن باید از آن دوری گزیند تا بسان مثال دنیا مزرعه ی آخرت است برای جهان پس از مرگ توشه برچیند و نظر دوم بر خلاف نظریه ی اول اعتقاد دارد که مومن باید از همه ی مواهب دنیایی بهره مند شود ؛ دیگران رابهره مند سازد و برای آخرت خود ذخیره مهیا کند.

 البته در استفاده از مواهب دنیایی به علت اینکه در زندگی روز مره با آن بیشتر درگیر هستیم تضاد خاصی پیش نمی آید ؛ اما در مورد ثروت ؛ سرمایه و پول موضوع طور دیگری مورد بحث قرار می گیرد. 

   از نظر برخی ؛  سرمایه داری یعنی زالو صفتی وسرمایه دار کسی است که از به شیشه کردن خون مردم به مقام و مکنتی دست یافته ؛ پس مرگ بر سرمایه دار . هرچند دیدگاه یاد شده در اکثر تئو ری های کمونیست ماب ریشه دارد ؛ اما در شاکله ی فکری بعضی از مذهبیون نیز  نقش بسته است.

    از همه ی مطالب فوق به سرعت گذر کرده ونظر خود را اعلام می کنم:

سرمایه دار دشمن خدا نیست. سرمایه موهبتی الهی است که در دست اشخاصی به ودیعه گذارده می شود و سرمایه دارموظف است در راه تعالی خود ودیگران اقدام نماید ودیگران نیز در این هدف بزرگ کمک کار اوباشند..

هدف گذاری بر روی سرمایه و سرمایه دار باید مبتنی بر اصل تبدیل سرمایه دار به سرمایه گذارباشد .

سخنرانی هایی که به جز فراری دادن سرمایه کار دیگری از آن برنمی آید ودرواقع گفتاری که از روی عقل وتدبیر نیست در کشور فراوان است آنچه که مهم است نهادینه کردن روند سرمایه گذاری وتشویق صاحبان ثروت و سرمایه به ایجاد شغل های مولد است چرا که از این راه است که علاوه بر گسترش فرهنگ کا ر ، کارآفرینی نیز رواج می یابد و صد البته کارآفرینی به معنی کاهش فقر وفساد خواهدبود.

مخلص کلام این که برنامه های اقتصادی باید مبتنی بر تشویق سرمایه دار به سرمایه گذاری باشد.  

مدیریت شادی

مدیریت شادی یعنی چه

انچه که امروزه جامعه و خصوصا قشر جوان ان از ان رنج می برند فقدان محملی برای شاد بودن است . مگر نه این است که معصومین علیهم السلام فرموده اند مومنان واقعی کسانی هستند که که در شادی ما شاد و در اندوه ما غمگین هستند.

چه شده است  در جامعه ی اسلامی ما که مدعی ارمانشهر اسلامی و یا همان ام القرای کشورهای اسلامی  است ما برنامه ای شاد و یا برنامه ای برای شاد کردن نداریم.

در شب میلاد امام زمان که خداوند در ظهورش تعجیل نماید مهمترین برنامه ی ما پخش دعای کمیل و ریختن اشک شده است صحبتم به این معنی نیست که با اشک و یا خدای ناخواسته با دعا مخالفم نه بلکه اساس بحثم بر این استوار است که ما برنامه ای برای روزهای شاد مذهبی و ملی تدارک ندیده ایم.

فرض کنید امروز اخرین چهارشنبه سال است  و روز چهارشنبه سوری .

برنامه دولت برای این روز حساس چیست

اگر به چند سال قبل برگردیم می بینیم که عده ای با لباس نظامی همه ی هم و غم خود را برای جلوگیری از اغتشاش روز چهار شنبه سوری منسجم کرده اند.

اما در سال های اخیر وضع بهتر شده است و باتوزیع وسایل انفجاری مجاز این روز با احساس ترس ونگرانی از به وجود امدن اتفاقات انفجاری ناجور تو ام شده است.

اما ایا براستی نمی توان برنامه ای زیبا و شاد با لحاظ کردن کلیه ی احتمالات امنیتی و شرعی ایجاد نمود.

انچه که مسلم است تا زمانی که ما با اصل بازدارندگی در صدد کنترل اوضاع باشیم وضع ما بهتر از این نمی شود.

وانوقت است که چون ما برنامه ای برای شادی و شاد کردن نداریم جوانان ما روشهای زیر را برای گذران وقت و انرژی خود سپری می کنند.

 - رفتن به پارتی های مستهجن

 - غلتیدن در دام اعتیاد.

 - توقف بر سر چها راه ها و معابر پر رفت و امد و ایجاد مزاحمت برای نوامیس .

 - و در خوش بینانه ترین حالت گوشه گیری و انزوا از ترس نیفتادن در موارد یاد شده.

 - و البته اتفاقات خوب بد و یا زشت دیگر.

نگاه و افق دید م بر این باور است که با تهیه و ترویج برنامه های شاد و متنوع شور و احساس بالندگی در همه ی قشرهای جامعه بوجود خواهد امد و در عوض هزینه های سنگین بازدارندگی می توان با هزینه ای کمتر جامعه ای سالم و سرزنده داشت.

  •  
  •   دین گریز و یا دیندار گریز

دین گریز یا دیندار گریز؟

 

    شاید این مطلب را از خیلی ها شنیده باشید: عده ای اصرار دارند که بگویند 

 

مردم و خصوصا جوانان ایران دین گریز شده اند.شما چقدر با این مطلب موافقید؟

 

اینکه تهاجم فرهنگی دامنه دار دشمنان این مرز و بوم که در اصطلاح عام غربی ها نامیده می شوند تاثیرات انکار ناپذیری را به جامعه ی دینی ما وارد کرده است توسط هیچ کس نمی تواند انکار شود.

 

اما آیا همه ی مشکل به اصطلاح دین گریزی مردم و خصوصا جوانان فقط همین یک نکته است ؟

 

     بنده که از ابتدای انقلاب و از هفت سالگی در مسیر انقلاب واقع شده ام ودر حد وسعت درک قضایا از مراحل گذار انقلاب ، جنگ ، سازندگی ، اصلاحات ، واینک دوران عدالت گستری  را سپری کرده ام ودر همه ی مراحل فوق در بتن جامعه بوده ام بعید می دانم که تنها گزینه دین گریزی تهاجم همه جانبه فرهنگی غرب باشد.

   

    در دوران انقلاب همه هرچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند و حتی غیر متدینین هم برای پیروزی انقلاب تلاش کردند.

   

  در دوران جنگ همه ی دلسوختگان انقلاب همه ی هستی ونیستی خود را برای دفاع از کیان انقلاب وکشور به کار گرفتند و البته عده ای ازوطن پرستان نیزبرای حفاظت از کیان مملکت اقدام کردند و البته عده ای دیگر نیز از آشفته بازار جنگ بهره ها گرفتند و عده ای نیز با ظاهر اسلامی و مردم فریب راه نفوذ خود به قدرت وسرمایه دار شدن خود را هموار می کردند.

    

دوران سازندگی دوران دیگری بود زحمات طاقت فرسای مسوولین در اوج بی پولی کشور وقیمت ارزان نفت فراموش شدنی نیست در این دوران پایه گذاری روند کشور به سوی یک کشور کاملا صنعتی شتاب جدی گرفت والبته دراین دوران نیز عده ای سود جو با استفاده از رانت های اقتصادی وبه بهانه خصوصی سازی کارخانه های بزرگ را تا مرز ورشکستگی رسانده

 

و با ثمن بخس آن را خریده ودر تملک خود در آوردند ودر این میان ازاحساسات مذهبی مردم نیز بهره ها بردند والبته عدهای نیز پس از فراغت از جنگ تازه به جایی رسیدند که ای داد ما تلاش کردیم و دیگران خوردند وبرای آنکه از غافله سرمایه داری عقب نمانند گوی سبقت را از زالو صفتان نیز ربودند.

   

 اصلاحات ودوران آن نیز به کام عده ای دیگر بود هرچند تلاش بی پایان برای حفظ وگسترش آزادی های سیاسی واجتماعی ستودنی است. وشاید نظیر این گونه آزادی های اجتماعی در آینده نیز اتفاق نیفتد.

 

  در دوران اصلاحات جاه طلبی های وصف ناشدنی عدهای و تلاش برای رسیدن به ره صد ساله چنان قوتی گرفت که همه حتی خود اصلاح طلبان از آن شاکی شدند والبته دراین برهه نیز استفاده از ابزار دین برای توجیه درستی ونادرستی روند اصلاحات توسط عده ای ضربه ی دیگری رابر جامعه ی دینی وارد کرد.

 

 واینک دولتی در مصدر امور است که شاید قضاوت درمورد آن زود باشد . این دولت با شعار اسلام راستین وگسترش عدالت علوی به میدان آمده است  ولی شواهد نشان می دهد که از پول نفت بر سر سفره های مردم خبری نیست

 

 و مفسدان اقتصادی تهدید به معرفی می شوند آیا به نظر شما کسی که مفسد است وفسادش بر راوی ثابت شده است جای درنگ برای معرفی دارد ویا سریعا به مجازات برسد؟

 

بنده در دوران تحصیل و کار و ارتباطات کاری  بسیار از متدین نماهایی دیده ام که وقتی نام مبارک امام حسین( که درود خدا بر اوباد ) را می شنیدند اشک ها بر گونه هایشان جاری می شد و نماز اول وقت را در هیچ لحظه ای از دست نمی دادند .....اما در تعاملات اقتصادی اداری و غیر اداری بجز منفعت طلبی هیچ نمی دیدند .

 

بروز اشکال در کاغذ سفید را اشکال شرعی می دانستند اما خروارخروار از بیت المال در گروشان بود وعلاوه بر راننده با ماشین اداری و ماشین شخصی از چند ماشین اداری دیگر در پارکینگ برای نشان دادن اهمیت مدیرت خود بهره میگرفتند.

 

وعده ای دیگر نیز وسایل نقلیه ی اداری را در اختیار فرزندان خود قرار می دادند.و...

 

ازاین دست اتفاقات بسیار است کافی است به تصویب و یا اجرای قوانینی که میتوان با وثیقه وپول مجازات رابه تعویق انداخت و یا خرید بیاندازید.

 

 اشتباه نشود هدف من مچ گیری نیست وبهتر آن است که مراجع ذیربط کار خود را درست دنبال کنند.

 

اساس بحث من اینست که تا زمانی که دینداران ما از ابزار دین  برای بهره - وری شخصی استفاده می کنند و هیچ مرجعی نیست که حق او را در کف دستش بگذارد طبیعی است که جوانان ما از دورویی ونفاق اینگونه افراد به تنگ آیند

 

 وراه دیگر پیش گیرند . جوانان ومردم دین گریز نیستند این موضوع را در ایام سوگواری سالار شهیدان و شب های قدر به وضوح می توان دید . مردم ما دیندارند وبه اهل بیت عصمت وطهارت علاقه ی قلبی دارند والبته ازمتظاهرین دیندار گریزانند.

 

فرار و قرار مغزها

 

شاید فرار مغزها را بسیار شنیده اید. صرف نظر از اصل فرار مغزها اصول کلی پرورش تا رشد مغزها را مورد بررسی اجمالی قرار می دهم.

هرساله ما نیز به تقلید از کشورهای متمدن در مقاطع مختلف تحصیلی آزمون هایی را برای سنجش استعداد های برتر برگزار می کنیم.در شهرهای بزرگ که دارای امکانات مناسب تری است / بدون زیر سوال بردن عدالت اجتماعی / معمولا پس از این آزمون هانسبت به جذب استعدادهای برتر اقدام وبا ادامه سیر برگزاری آزمون های متفاوت راه متمایز کردن افراد برگزیده مشخص تر می شود والبته امکانات بیشتری نیز پس از هر مرحله از این روند رشد در اختیار دانش آموزان برتر قرار می گیرد.

در اینکه ما راه رشد استعداد های برتر را باید هموار کنیم تردیدی نیست.اما این اقدام به چه قیمتی صورت میگیرد؟.

- آموزش و پرورش نظام اسلامی با در اختیار گذاشتن امکانات ویژه برای عده ای خاص آن ها را از اوان کودکی تافته ای جدا بافته می کند.                                                                                 - این استعدادها با روش هدفمند به بهترین شیوه آموزش داده می شوند.                                           - پس از پایان تحصیلات باآنکه از امکانات بهتر و درشرایط مناسب تر به تحصیل پرداخته اند از دولت به خاطر عدم ارایه ی امکانات مناسب گله مندند./ طلب کاری مضاعف /.

-                                                         - عده ای نیز درآزمون های شهر استان وکشور برتر شناخته شده ودرآزمون المپیک شرکت می کنند.ودرآنجاست که با پیشنهادات اغوا کننده ی دول استعماری مواجه وبه راحتی به دامان آنها می روند .

-                                                         با یک حساب سرانگشتی متوجه این امر خواهید شد که کشورهای بزرگ واستعماری بدون صرف ریال و یا دلاری هزینه وبا بهترین شیوه برترین استعدادهای کشورهای مختلف را به سوی خود جلب می کنند. یادم آمد یکی از افراد سرشناس نظام پناهنده شدن استعداد های درخشان را به عنوان صادرات غیر نفتی نام برده است . البته مضحک تر از این مطلب را از کسی نشنیدم.

-                                                         راه حل چیست؟

-                                                         سه راه پیش رو داریم:

-                                                          -  کل صورت مسئله را پاک کرده وقید پرورش استعداد های درخشان را خط بطلان بکشیم./ که این روش دور از عقل است. /

-                                                         - راه پرورش استعداد های درخشان را ادامه بدهیم وآن را در پایان تحصیلات دبیرستان و یا دانشگاه متوقف نکنیم بلکه در ادامه  آنقدر امکانات در اختیار این استعداد ها قرار دهیم که حتی فکر پناهنده شدن به کشور های دیگر در سرشان خطور نکند.

-                                                         - والبته بهترین شیوه آنست که فرصت های برابردراختیار همه قرار گیردودرآنصورت همه ی استعداد ها درخشان خواهند بود.

-                                                         به نظر بنده تقویت دو روش اخیر راه برون رفت از مشکل فرار مغزهاست ودر آنصورت است که ما به جای فرار مغزها قرار مغزها را در کشور شاهد خواهیم بود