ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

دعوت به همکاری

با سلام به همه ی دوستان خواننده ی وب نوشت « ساحل دریا »  

با اشاره به انتشار شماره ی اول نشریه ی «  ساحل دریا » در مهرماه ۹۰ و نظر به تنوع مطالب پیش بینی شده در آن از کلیه ی علاقه مندان به حضور در عرصه ی مطبوعات دعوت به همکاری می شود. 

« ساحل دریا » در هر شماره پرونده ی ویژه ای را برای تحلیل و بررسی باز خواهد کرد.شماره ی اول نشریه ی ساحل دریا ویژه ی غرب مازندران و در خصوص معضل زباله خواهد بود. 

به غیر از پرونده ی فوق الذکر نشریه پیرامون مسائل اقتصادی ؛ اجتماعی ؛ فرهنگی ؛ هنری ؛ خانواده ؛ حوادث و سیاسی و به روش آموزشی ؛ پژوهشی ؛ خبری ؛ تحلیلی و اطلاع رسانی اقدام به درج مطلب خواهد نمود. 

از عموم علاقه مندان خصوصا خبرنگاران و اهل قلم دعوت به همکاری شده و انتظار دارد با همت ویژه ای شماره ی اول نشریه پر بارترین نشریه ی شمال کشور نام گیرد. 

پل ارتباطی همه ی عزیزان آدرس مکاتبه ی زیر است و بخش نظرات این وب نوشت نیز آماده ی دریافت پیام های گرمتان می باشد. 

آدرس مکاتبه : 

 رامسر صندوق پستی ۱۶۶ - ۴۶۹۱۵

نظرات 8 + ارسال نظر
محمدرضا بهرامی شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ http://puzkhand.blogsky.com

سلام
حسب الامر اماده ارئه خدمات در حد توانم هستم
با سپاس

عباس احمدی ماچیانی یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:31 ب.ظ

5 تیر 1390
ورود ساحل دریا آن هم بدست یک رامسری بزرگوار را صمیمانه تبریک می گویم امید است در راه دشوار و خطیر اطلاع رسانی همیشه ساحلش آرام و آبی باشد این کمترین عضو خانواده رسانه آماده همکاری است 09118630250

داریوش فریاد رامسر یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:54 ب.ظ http://yellramsar.blogfa.com

سلام مبارک باد باز شدن این چتر بزرگ با آرزوی موفقیت

فرشید مسگرانکریمی پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ق.ظ http://www.ahaliyeramsar.blogfa.com

به نام باعث نام ها

آقای مهندس حلاجیان
سلام:
ضمن تبریک آرزوی موفقیت و پیروزی تو‌امان با نوآوری در عرصهء مطبوعات محلی و با امید به اینکه عرصهء فعالیتهای مطبوعاتی شما با ساحل دریا کشوری گردد مرحبا.
آفرین- خسته نشو.
من دست همهء پیامبران شعر را
در خورجین فرهنگهای بیگانه خواهم یافت
من فرصتی می خواهم تا
تمام لحظات دلتنگی ام را
در روزنامه های دشمنان دانا
به چاپ برسانم
تا...
تمام دوستان نادان
همهء آن روزنامه ها را
فین کنند
و نه اینکه...
در روزنامه های دوستان نادان به چاپ برسانم
تا...
تمام دشمنان دانا
داناتر شوند...

سلام
فرشید جان ممنون
خواندن نوشته های ارزشمندت باعث افتخار است

محمد ولی تکاسی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:04 ب.ظ http://mw1.blogfa.com

با عرض سلام و تبریک به مناسبت راه اندازی یک اندیشه مکتوب دیگر در حوزه اطلاع رسانی به شما و همکارانتان جای یک روزنامه محلی به زبان گیلکی خالی است. لذا استدعا دارد چنانچه صلاح بدانید یک صفحه از کارهایتان را به لهچه گیلکی رامسری اختصاص دهید که فواید این کار خود بهتر از همه می دانید.
با تشکر
محمد ولی تکاسی
به عنوان نمونه مطلب ذیل ارسال می گردد

اعلی گارسن= بزک کردن
در آیین های مذهبی ، برگزاری جشن ها و اعیاد رسمی ، برگزاری مراسم عزاداری و یا رفتن به مهمانی ها رسیدگی به وضع ظاهر و احساس قوت قلب داشتن از چهره خود در انظار دیگران یکی از وجوه شخصیتی هر انسانی است که گاها به افراط و یا تفریط کشانده می شود. دانشجویی که مدتها کنار آینه به خود آرایی مشغول شده و چه بسا ازهواپیما یا، قطار و سرویس دانشگاه و یا کلاس درس جا می ماند. افرادی هستند که فقط در فکر ظاهر خویش بوده و جلوه نمودن در برابر دیگران (فرقی نمی کند از چه قشری باشند) را نوعی هنرنمایی می دانند.

خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد. زیبایی فطری و نهایت شکوفایی جسم با زیبایی فکر و اندیشه و درون معنی پیدا می کند . افراط در زیبایی ظاهری نه تنها به زیبایی اندیشه درون انسان نمی افزاید بلکه ممکن است سبب گمراهی و بدگمانی دیگران نسبت به خود فرد نیز شود.

چنانکه شاعر می فرماید:

در سر عقل می باید بی کلاهی عار نیست.

داستان زیر نمونه ای از این موارد است :

مار: کیجا وَرِس ظهره لَکِلایَه وِچین شاید یکی دُرون بِمَه

مادر: دختر بیدار شو ظهر شده رختخواب ها را جمع کن شاید یکی داخل خانه آمد

کیجا: کار خا ندارِم ، تابستانه یِه کمی بُخواسِم

دختر:کار که ندارم و تابستان است کمی بخوابم.

مار: اَمِه شِمی سَرِمال بیم خانِه همه کاره کوردیم

مادر: ما هم سن شما بودیم همه کار خانه را انجام می دادیم

کیجا: ایمروز مِرِه قرارِه خواستگاری بِیَن

دختر: امروز قرار است برایم خواستگار بیاید

مار: آها شَنَُسَه سَر

مادر: آره دم غروب آفتاب

کیجا: مو بعد از ظهر بُشُم آرایشگاه یِه کَم از بی رویی دَر بِیَم!

دختر: من بعد از ظهر به آرایشگاه بروم و از این حالت آشفته بیرون بیایم!

در هنگام عصر بعد از نماز مغرب داماد به همراه خانواده پولدار خود درب خانه را می کوبند.

مار: بله بفرمایید

کیجا: اَی مو لیباس دانوکوردم، تا سنگین و رنگین بنیشم صحبت بوکونِم

دختر: ای وای، من لباس نپوشیدم تا با آرامش و طمانینه نشسته و صحبت کنم.

مار: خیلی خوش آمدید

مادر داماد: بعد از کمی صحبت اَمِه قشنگ عروسِ کوجار هِسَه بگو چایی بیرِه

مادر داماد: بعد از کمی صحبت عروس خوشگلمان کجاست بگویید چای رابیاورد

چند لحظه بعد عروس با یک ظرف شیرینی به همراه چای وارد می شود و داماد در جا خشکش می زند.

داماد: موما! این خا خودشِه کَلّه ایتِه چاکرده دَرِه، یِه مَن هَم خوشترِه وُوسُه دَرُه مِرِه بکار نوشونِه هر چی در بیارِم وَنِه اینِ سر و کله رِه خرج بوکونِم

داماد: مادراو که سر و وضعش اینطوری است.سه کیلوگرم سرخاب و سفیداب زده، به درد من نمی خورد.هرچه حقوق بگیرم باید برای وضع ظاهر او خرج کنم.

دختر چای را جلوی داماد گرفته و کمی مکث کرده سپس گفت بفرمایید

داماد با محو شدن در چهره دلربای عروس و با ناباوری از این همه کاربرد مواد آرایشی در صورت عروس که هرکدام ضررهای زیادی به پوست خواهند زد خیره می ماند.

مادر داماد: یِه سُ مُخلی بزه بگوتِه تی حواس کوجار نیَه وَچِه روح بوشا

مادر داماد: به پهلوی داماد ضربه ای زده و گفت حواست کجاست. روح پسر پرواز کرد.

با اجازه والدین سر صحبت بین پسر و دختر باز می شود:

داماد: می ننه گوتِه کیجا وَنِه خود با خود قشنگ باشه تا یِه کولاک روزه وی دیم بنیشی چاپلایَه وی دیمِ ووسونی بخواری

داماد: مادر بزرگم می گفت دختر باید خودش زیبا باشد تا یه روز بارانی کنارش نشسته و کته پلو را به صورت او مالیده و بخوری

کیجا: اون قدیما با، اَلَن دِ وَر دَکِتِه

دختر: ان گذشت. الان دیگر ور افتاده است.

داماد: چی بلده

کیجا: هچی

داماد: یعنی بیست و هشت سال از خدا عمر هگیتِه هچی بلد نیِه!

داماد: یعنی ۲۸سال از خدا عمر گرفتی هیچ چیز بلد نیستی!

کیجا: چره یِه کَم بلدم امّه نَه ماره شانِ مُثان

دختر: چرا یه کم بلدم اما نه مثل مادر هایمان.

داماد: شرطی ندَارِه؟

کیجا: شرط مو اینه که خانه و ماشین داشتِه باشی و حقوق بالا هگیری!!!! بی وفا هم نباشی.

دختر: شرط من این است که خانه و ماشین داشته باشی و حقوق زیادی بگیری. بی وفا هم نباشی

داماد: کِمی جوان اول زندگی همه چیز دارِه مو تازه کاره سَر بَسَّم

داماد: کدام جوان اول زندگیش همه چیز دارد من تازه به سر کار رفته ام.

کیجا: اشکال ندارِه چون راستِه بگوتِه تی حرفِ قبول کانِم. می مار گوتِه اول زندگی امه هم همه چیَه نداشتیم. کم کم به ایجِه برسیم.تو شرطی نداره؟

دختر: اشکالی نداردچون راستش را گفتی حرفت را قبول می کنم. مادرم می گفت ما همه چیز را در اول زندگی خود نداشتیم. کم کم به اینجا رسیدیم.

داماد: نه ، فقط این مواد آرایشی سم مانه شونه تی پوست دل خرابا کانه ، بعضی ها هم سرطانزایند.خوشتِنه رحم بوکون!!

داماد: نه-فقط مواد آرایشی مثل سم است. از راه پوست جذب می شوند و پوستت را خراب می کنند، بعضی هایشان هم سرطان زا هستند. به خودت رَحم کن!!!

سلام
ممنون جناب آقای تکاسی
اتفاقا ساحل دریا نشریه ای دو زبانه است. فارسی و گیلکی گویش رامسری.
ان شاالله بتوانم از فرهنگ غنی مردمان منطقه بهره ببرم و در نشریه جایگاه خاص خود را بیابد.

حسن خلیلی چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://khalili1339514.blogfa.com

دوست خوبم سلام . ورود شما را به جرگه روزنامه نگاران تبریک می گویم .در خدمتیم . نمی دانم نشریه تان مختص رامسریهاست یا اینکه تنکابنی ها هم می توانند توفیق همراهی را داشته باشند .
برایتان آرزوی موفقیت دارم .یاعلی

سلام
ممنون
قدم همه ی دوستان به روی چشم
منتظر قدم و قلمت هستم

نیلوفر کبود یکشنبه 20 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ http://partgah100.blogfa.com

سلام... . من از ساری مزاحم میشم. تو اولین چاپتون هم برای مرحوم عین الله محدث دیلمی قلم زدم. ولی نتونستم خودم روزنامه رو ببینم. چون خودتون بهتر میدونین که انتشارش فقط تو غرب مازندران بود. همه ی همشهری هاتون که باهام آشنان بهم زنگ زدن و تبریک گفتن. ولی هنوز خودم نیدیدم. آقای حسین قاسمی آدرس این سایت و دادن تا بیام و ازینجا دانلودش کنم ولی من چیزی به چشمم نخورد.
درضمن..اگه هم بتونم بازم کمکی برای روزنامه تون بکنم حتما انجام میدم. سنی ندارم . شاید نتونم مثل یه شاعر یا نویسنده ی خوب قلم بزنم ولی نا امیدتون نمیکنم. ممنونم. و منتظر جوابتون و حضورتون هستم.

سلام
شما و همه ی دوستان خواننده با ارسال آدرس ای میل و شماره ی تماس و نام و نام خانوادگی می توانید پی دی اف نشریه را دریافت کنید
ای میل نشریه:
sada1390@yahoo.com
در ضمن مطلب هم می تونید بفرستید

پرستو زکیانی یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.parastoozakiyani.blogfa.com

سلام
امیدوارم خوب باشید
خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنید و لینک کنید
لطفا اطلاع بدید تا من هم شما رو لینک کنم
ممنون از لطفتون
پرستو زکیانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد