ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

داستانک ( ۵) - خربزه

مهرداد با دوستانش تصمیم می گیرند برای تفریح به کوهنوردی بروند. تابستان داغ سال ۶۳ و در هوای دل انگیز جواهرده.

 مقداری نان و پنیر ؛ سیب و آب برداشته به میوه فروشی بازار مراجعه و یک خربزه ی نسبتا بزرگی را انتخاب و پس از پرداخت دانگ و سهم  آماده ی رفتن به کوه می شوند.سهم هرکس به اندازه ی پول تو جیبی یک هفته ی آنهاست.

با مرارت و سختی سربالائی کوه را بالا می روند . کوه های  « تاکه سر  » و  « سوردانه کوله  » را پشت سر می گذارند و مسیر چشمه ی «  برتل » را پی می گیرند.

نرسیده به چشمه و در ارتفاع مشرف به آن برای استراحت می نشینند . بار و بنه را به زمین نهاده و  « سرخه تله کش » را به نظاره می نشینند . سرگرم بحث و گفت و گو پیرامون خشکی سوزان و مارهای زهردار کوه یاد شده بودند که پای یکی از همراهان به خربزه می خورد و اصابت ضربه همان و سرعت گرفتن خربزه بسوی دره همان.

چند نفری دنبال خربزه و مسیر سرازیرشدنش را پی می گیرند و دست از پا درازتر فقط به هسته های پراکنده ی آن می رسند.

سرازیری را که به شوق رسیدن مجدد به خربزه طی کرده بودند ؛ باید بر می گشتند و هیچ چیز بدتر از قدم زدن بدون نتیجه و هدف غائی ؛ نیست. مسیر رفته را با سختی دو چندان به جمع دوستانشان باز گشتند. خنده ها و لبخند های نیشدار دوستان منتظر در بلندی ؛  سختی رسیدن به مبدا را دو چندان می کرد.

مسیر مانده تا چشمه را با تلخی و لبخند نیشدار و گاه عتاب آلود به عامل این حادثه سپری شد. پس از استراحتی اندک در کنار چشمه ؛ از مسیر ی دیگر از دره ی منتهی به « اوشان سر » و     « دارالوداع »  آرام آرام به جواهرده نزدیک شدند.  

آنها در اندیشه ی جمعه ای دیگر و کوهنوردی از مسیری دیگرند.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سیامک پنج‌شنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ق.ظ

درود.
۱-برخی جملات داستانها آنقدر طولانی می شوند که تمرکز من خواننده را از بین می برند.بنظرم در داستان کوتاه بهتر است از جملات کوتاه استفاده شود.فکر می کنم نتیجه بهتر شود:((مقداری نان و پنیر ؛ سیب و آب برداشته به میوه فروشی بازار مراجعه و یک خربزه ی نسبتا بزرگی را انتخاب و پس از پرداخت دانگ و سهم آماده ی رفتن به کوه می شوند.))این جمله علاوه بر تمرکز زدایی اندکی پیچیده هم شده است.
۲-یک مورد دیگر هم هست که در داستانهایت جلب توجه می کند.آن هم مسئله اقتصاد و پول است.در همه داستانها کم و بیش از این مسئله همیشگی انسانها ذکری شده است.

سلام
داستانک های ذکر شده بیان خاطرات واقعی خودم و دیگران است در قالب داستان و لزوما با بحث های روزمره ی زندگی در آمیخته است.
در خصوص جملات طولانی از راهنمائی شما حتما استفاده خواهم کرد.
با سپاس.

محمد جمعه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:25 ب.ظ http://ramsari.blogfa.com/

قاصد منزل سلمی که سلامت بادش/چه شود گر به سلامی دل ما شاد کند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد