ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

بررسی آرای انتخابات ریاست جمهوری در شهرستان رامسر ( ۲ )

 در بخش نخست این مقاله چهار دوره ی اول انتخابات ریاست جمهوری مرور شد . بخش دوم این مقاله آمار آرای سایر دوره های انتخابات  ریاست جمهوری را به معرض دید عموم قرار می دهد.  

پنجمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

انتخابات ریاست جمهوری پنجم زمانی برگزار شد که دارای خصوصیات ویژه و منحصر به فردی بوده است:

-         تغییر بخش هائی از قانون اساسی (همه پرسی هزمان با انتخابات ریاست جمهوری و رای آری 75/97 درصد مردم رامسر )

-         برکناری و حذف عنوان قائم مقام رهبری

-          حذف نخست وزیری از هیات دولت

-           برقراری اختیارات ویژه ی ریاست جمهوری

-          رحلت جانگداز رهبرکبیر انقلایب اسلامی

-          برگزیده شدن رئیس جمهور وقت به رهبری انقلاب 

همه ی موارد فوق در کمتر از چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری اتفاق افتاده بود و انتخابات سراسری تنها پس از گذشت 70 روز از رحلت معمار انقلاب برگزار شد.

انتخابات پنجمین دوره ی ریاست جمهوری در ششم مرداد 1368 و با حضور دو کاندیدا برگزار شد.

ستاد برگزاری انتخابات رامسر برای شانزدهمین انتخابات ،  51 شعبه ی اخذ رای تعبیه و تا انتهای زمان انتخابات تعداد 27124 نفر به پای صندوق های رای آمدند .

در این انتخابات 61/1 در صد آرا باطله بوده است.

منتخب این انتخابات رکورد دار کلیه ی انتخابات برگزار شده در رامسر است. آیت الله هاشمی رفسنجانی با کسب13/95 در صد آرای انتخاب کنندگان در راس محبوبترین سیاست مداران انقلاب اسلامی شهرستان رامسر قرار گرفته است.

جدول آرای شرکت کنندگان در ذیل می آید:

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

اکبر هاشمی بهرمانی ( رفسنجانی )

25804

نود و پنج و سیزده صدم

2

عباس شیبانی

883

سه و بیست وپنج صدم

ششمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

انتخاب بیست و یکم ، یعنی ششمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری در 21 خرداد 1372 و با حضور چهار کاندیدا برگزار شد.

در این انتخابات 25861 نفر از مردم رامسر به پای 52 شعبه ی اخذ رای رفتند تا منتخب خود را برگزینند. تعداد آرای باطله ی این انتخابات 87/1 در صد بود.

جدول آرای نامزدها به قرار زیر است:

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

اکبر هاشمی بهرمانی ( رفسنجانی )

17596

شصت و هشت و چهارصدم

2

احمد توکلی

4647

هفده و نود و هفت صدم

3

عبدالله جاسبی

2642

ده و بیست و یک صدم

4

رجبعلی مزروعی

493

یک و نود و یک صدم

 

هفتمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

هفتمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری ، بیست و پنجمین انتخاب مردم بود. این انتخاب شگفتی ساز در دوم خرداد 1376 برگزار شد. 37159 نفر از مردم شهرستان رامسر به استقبال 69 صندوق رای رفتند تا از میان  چهار نامزد انتخاباتی یکی را برگزینند.این انتخابات پس از همه پرسی نظام جمهوری اسلامی با 97/0 درصد آرای باطله ، کمترین آرای باطله را به همراه داشت.

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

سید محمد خاتمی

19512

پنجاه و دو پنج دهم

2

علی اکبر ناطق نوری

15329

چهل و یک و بیست وپنج صدم

3

سید رضا زواره ای

1386

سه و هفتاد و دو صدم

4

محمد محمدی نیک ( ری شهری )

579

یک و پنجاه و پنج صدم

 

هشتمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

در هجدهم خرداد1380 ، سی امین انتخابات نظام برگزار شد. در این انتخابات هشتمین رئیس جمهور کشور با حضور  38569 رای دهنده در 69 شعبه ی رای شهرستان رامسر برگزیده شد.50/1 در صد آرای ماخوذه باطله بوده و از میان ده نامزد انتخاب ریاست جمهوری ، 31/82 درصد مردم رامسر سید محمد خاتمی را ترجیح دادند.

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

سید محمد خاتمی

31749

هشتاد دو و سی و یک صدم

2

احمد توکلی

3797

نه و هشتاد و چهار صدم

3

علی شمخانی

1077

دو و هفتاد و نه صدم

4

سیدمحمود کاشانی

476

یک و بیست و سه صدم

5

عبدالله جاسبی

291

هفتادو پنج صدم

6

حسن غفری فرد

220

پنجاه و هفت صدم

7

سید منصور رضوی

196

پنج دهم

8

علی فلاحیان

83

بیست و یک صدم

9

سید شهاب الدین صدر

59

پانزده صدم

10

سید مصطفی هاشمی طبا

41

یک دهم

 

نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

سی وسومین انتخابات نظام در تاریخ 27 خرداد 1384 برگزار شد. در این انتخابات هفت نامزد انتخاباتی با هم به رقابت پرداختند شعبات اخذ رای به تعدا 71 صندوق و میزان آرای باطله افزایش چشمگیری یافت و 37/4 درصد آرا را شامل شد.

36448 رامسری شرکت کننده در انتخابات نگاه سیاسی شهر را به گونه ای دیگر نمایاندند . درصد آرای نزدیک به هم جریانات مختلف سیاسی ، نگاه متعادل شهر را به وضوح نشان داده است.هرچند درصد مشارکت مردم نسبت به انتخابات هفتم و هشتم کاهش محسوسی را نشان می داد.

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

مصطفی معین

8284

بیست و دو هفتاد و دو صدم

2

اکبرهاشمی بهرمانی ( رفسنجانی )

7956

بیست ویک هشتاد دو صدم

3

محمد باقر قالیباف

6884

هیجده و هشتاد و هشت صدم

4

محمود احمدی نژاد

4991

سیزده و نود و شش صدم

5

مهدی کروبی

3663

ده و چهار صدم

6

علی اردشیر لاریجانی

1941

پنج و سی و دو صدم

7

محسن مهر علیزاده

1136

سه و یازده صدم

مرحله ی دوم نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری : 

سی و چهارمین انتخابات نظام جمهوری اسلامی ، انتخاباتی منحصر بفرد است . چرا که برای اولین بار انتخابات ریاست جمهوری به مرحله ی دوم کشیده شده است. طبق قانون اساسی ، در انتخابات ریاست جمهوری باید کاندیداها حداقل نصف بعلاوه ی یک رای را کسب کرده باشند . در غیر اینصورت مرحله ی دوم انتخابات ریاست جمهوری اولین جمعه ی بعد از مرحله ی اول انتخابات برگزار می شود و دو نفری که بالاترین رای ها را در مرحله ی اول کسب نموده اند، با هم به رقابت می پردازند.

سوم تیرماه 1384 مرحله ی دوم انتخابات ، با حضور و رای 35008 نفر از شهروندان شهرستان رامسر در 71 شعبه ی اخذ رای برگزار شد. در این انتخابات نیز 79/2 درصد آرا ، باطله بوده و منتخب مردم پای به ساختمان پاستور نهاد.

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد آرا

درصد آرا

1

محمود احمدی نژاد

19844

پنجاه و شش و شصت و هشت صدم

2

اکبر هاشمی بهرمانی ( رفسنجانی )

14186

چهل و پنجاه و دو صدم

 اما در 22 خرداد 88 دهمین دوره ی انتخبات ریاست جمهوری برگزار می شود و طبیعی است که مشارکت گسترده ی مردم تعیین کننده ی دهمین رئیس جمهور خواهد بود.

*تحلیل و بررسی انتخابات های گذشته ی ریاست جمهوری در مقاله ی بعدی مورد کنکاش قرار می گیرد.

** آمار از کتاب ۳۴ انتخاب فرمانداری رامسر استخراج شده است .

***ممکن است جمع درصد بعضی از جداول به صد در صد نرسد واین خطا به حساب نیامدن آرای مخدوش می تواند باشد. 

****این آمار تعداد واجدین شرایط شرکت کنندگان در انتخابات را در بر ندارد و فقط شرکت کنندگان در انتخابات ( آرای ماخوذه ) را شامل می شود و به لحاظ جامعه ی آماری درصد  مشارکت قابل استناد نیست 

بررسی آرای انتخابات ریاست جمهوری در شهرستان رامسر ( ۱ )

پیشینه ی انتخابات در ایران   

از سال 1285 و همزمان با انقلاب مشروطه خواهان برای اولین بار مردم ایران  بر خلاف کل خاورمیانه برای انتخاب نمایندگان خود به پای صندوق های رای رفتند و تجربه ی دموکراسی مدرن را پیش روی خود یافتند. ازآن روز تا 22 بهمن 57 و در مدت 72 سال به تعداد 24 انتخابات دیگر نیز برگزار شد .   

 

انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی  

پیروزی انقلاب اسلامی ایران  در بهمن 57 و حضور رهبر کبیر انقلاب در راس هدایت این پیروزی  و سکان داری آن  نوید بخش حکومتی مردمی و برپایه ی احترام به نظرات قاطبه ی مردم بود. و در کمتر از 72 روز از پیروزی انقلاب مردم به پای صندوق های رای رفته و اولین انتخابات انقلاب را برگزار نمودند. در این انتخابات مردم نوع حکومت مد نظر خود را با رایی دوبرگی به رنگ های سبز و قرمز  انتخاب نمودند. در این انتخابات مردم ایران با ۲/۹۸ درصد آرا نظام حکومتی مورد پسند خود را « جمهوری اسلامی » نام نهادند.

درنظام جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی  ، انتخابات یک اصل بسیار مهم و اثر گذار است و بدین مناسبت به طور متوسط سالیانه یک انتخابات در گستره ی کشور اسلامی ایران برگزار می شود.   

 

انتخابات پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شهرستان رامسر  

مردم رامسر نیز در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ همراه با مردم کشور با حضوری حداکثری به پای صندوق های رای رفته  و با 69/99 در صد آرا ، نظام جمهوری اسلامی را برای خود به عنوان جکومت مورد علاقه پسندیدند. در این انتخابات 24913 نفر رای دادند  و  3۱/0 درصد آرا نیز به مخالفین نظام جمهوری اسلامی تعلق داشت. این انتخابات آرای باطله به همراه نداشت.

با اشاره به اینکه  کشور محبوبمان در آستانه ی برگزاری دهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری  قرار  گرفته است مناسب است که  انتخابات ریاست جمهوری برگزار شده ی قبلی در رامسر  مرور شود تا در آئینه ی آمار مشارکت مردم در سرنوشت خودشان به  دیگران نمایانده شود.  

 

اولین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری :    

در پنجم بهمن ماه 1358 مردم رامسر به پای 27 شعبه ی اخذ رای تعبیه شده رفته تا ازمیان 7 کاندیدا ، نامزد مورد تائید  خود را برگزینند. 

چهارمین انتخابات  نظام جمهوری اسلامی نسبت به انتخابات اول آن، از نظر تعداد شرکت کنندگان در پای صندوق های رای دارای افت  29/1 در صدی شده بود و تعداد آرای باطله نیز به 5/1 درصد رسید. در این انتخابات کاندیداها  به ترتیب زیر  موفق به اخذ آرا شدند.   

 

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد رای

درصد آرا

1

سید ابوالحسن بنی صدر

16094

پنجاه و یک و هشتادو سه صدم

2

سید احمد مدنی

1050

پنج و چهل و پنج صدم

3

سید کاظم سامی

998

پنج و هیجده صدم

4

حسن حبیبی

501

دو و شش دهم

5

داریوش فروهر

227

یک و هفده صدم

6

صادق طباطبائی

102

پنجاه و سه صدم

7

صادق قطب زاده

11

شش صدم

 

 

دومین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری :    

هفتمین انتخابات نظام در تاریخ دوم مرداد 1360 و پس از فرار رئیس جمهور سابق  در کشور برگزار شد . در این انتخابات سه نامزد با هم به رقابت پرداختند تا گزینه ی برتر به مسند ریاست جمهوری تکیه زند. 

در این انتخابات 24335 نفر رای خود را به  31 شعبه ی اخذ رای به صندوق های انتخابات ریختند ، مشارکت در این انتخابات نیز به نسبت انتخابات اول نظام دارای افت شرکت کننده بود ، علاوه بر آن درصد آرای باطله نیز  بیش از دو برابر و به میزان 76/3  درصد رسید.  

 

ردیف

نام نام خانوادگی

تعداد رای

درصد آرا

1

محمد علی رجائی

21609

هشتاد و هشت و هفتاد و نه صدم

2

عباس شیبانی

1215

چهار و نود ونه صدم

3

حبیب الله عسگراولادی مسلمان

188

هفتاد و هفت صدم

 

 

سومین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری :    

پس از فاجعه ی تاسف بار هشتم شهریور و شهادت دولتمردان نظام جمهوری اسلامی ٫ محمد علی رجائی رئیس جمهور محبوب ٫ ماندگار  و مردمی با کمتر از یک ماه اداره ی کشور به شهادت می رسند و طبیعی ترین حالت برگزاری دوباره ی انتخابات ریاست جمهوری بوده است.  

هشتمین انتخابات در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۶۰ با حضور چهار نامزد برگزار شد. شهرستان رامسر با تعبیه ی  ۳۱ شعبه ی اخذ رای توانست ۲۴۳۳۵ رای از مردم جمع آوری نماید. 

این انتخابات هم نتوانست رکورد مشارکت اولین انتخابات کشور را بشکند اما رکورد بزرگی برای منتخب ریاست جمهوری برجای گذاشت. در این انتخابات رهبر معظم انقلاب منتخبی بود که با کسب 18/94 درصد آرا بیشترین درصد آرای شرکت کنندگان را به خود اختصاص داد. 

در این انتخابات نیز آرای  93/2 درصد شرکت کنندگان باطله بود 

آرای شرکت کنندگان سومین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری به شرح زیر است:  

 

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد رای

درصد آرا

۱

سید علی حسینی خامنه ای

۲۲۰۰۰

نود و چهار و هیجده صدم

۲

علی اکبر پرورش

۵۱۵

دو و دو دهم

۳

حسن غفری فرد

۹۸

چهل و دو صدم

۴

سید رضا زواره ای

۶۲

بیست و هفت صدم

 

 

چهارمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری :   

۲۵ مرداد سال ۱۳۶۴ سیزدهمین انتخابات نظام و چهارمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری با تعبیه ی ۴۷ صندوق اخذ رای و با حضور ۲۴۸۸۷ نفر از شهروندان رامسری برگزار شد. 

در این انتخابات که با نامزدی سه تن از رجال سیاسی کشور برگزار شد . کشور به لحاظ سیاسی از گروهک های محارب پاکسازی شده و مهمترین مسئله ی کشور جنگ بود.  

 این انتخابات نیز نتوانست از نظر تعداد شرکت کنندگان از شور اولیه ی انقلاب  پیشی گیرد و 39/2 در صد آرا نیز باطله بود. 

   

ردیف

نام و نام خانوادگی

تعداد رای

درصد آرای

۱

سید علی حسینی خامنه ای

۲۲۰۲۳

هشتاد و هشت و چهل و نه صدم

۲

سید محمود مصطفی کاشانی

۱۹۳۳

هفت و هفتاد و شش صدم

۳

حبیب الله عسگر اولادی مسلمان

۳۳۵

یک و سی و چهار صدم

  

* ادامه ی این نوشتار بزودی منتشر می شود. 

** آمار از کتاب ۳۴ انتخاب فرمانداری رامسر استخراج شده است 

***ممکن است جمع درصد بعضی از جداول به صد در صد نرسد واین خطا به حساب نیامدن آرای مخدوش می تواند باشد. 

****این آمار تعداد واجدین شرایط شرکت کنندگان در انتخابات را در بر ندارد و فقط شرکت کنندگان در انتخابات ( آرای ماخوذه ) را شامل می شود و به لحاظ جامعه ی آماری درصد  مشارکت قابل استناد نیست 

 

دو حکایت انتخاباتی

حکایت اول :  

 

 درویشی (میرحسین موسوی )  را حکایت کنند که از روستایی می گذشت و اهل روستا را ماتم زده و گریان دید ( اوضاع مملکت و اصلاح طلبان ) ، علت را پرسید، پاسخ دادند کدخدا در بستر بیماری است  و پزشکان از معالجه او قطع امید کرده اند ( اصلاحات به رهبری خاتمی) ، درویش به دلداری نشست و گفت؛ علاج کدخدا در کف با کفایت من است که دم مسیحایی دارم و روح گریخته از جسم به کالبد باز می آرم . خاطر آسوده دارید، اطعمه و اشربه پرقوت فراهم آرید و مرا با بیمار در حجره ای تنها بگذارید. روستائیان به وجد آمده، آنچه درویش فرموده بود فراهم آوردند و او را با کدخدا در حجره ای تنها گذاردند.ساعتی بعد، درویش «لاحول» گویان از حجره بیرون آمد و روستائیان هلهله کنان و کف و سوت زنان!! گرد او حلقه زدند، با این گمان که کدخدا شفا یافته و ریاست از سرخواهد گرفت اما، درویش را چهره درهم کشیده یافتند. با نگرانی پرسیدند؛ کدخدا چه شد؟ آیا عمرش به دنیا بود؟ درویش گفت؛ پیش از آن که بر بالینش حاضر شوم مرده بود! پرسیدند؛ پس اطعمه و اشربه برای چه خواستی؟ «لاحول» چرا گفتی؟ و این چه معالجت بود که کردی؟ درویش گفت؛ اگر اطعمه و اشربه نخواسته بودم، من نیز مرده بودم ( زنده شدن مجدد نام و نان برای موسوی ) و «لاحول» به حکمت خدای سبحان گفتم که کدخدای بی جان را وسیله نجات من نیمه جان کرد.  

 

حکایت دوم:  

 

می گویند شخص بیماری ( کشور ) با آمپول پنی سیلین ( انتخابات )  به بیمارستانی برای تزریق مراجعه کرد . پرستار از بیمار پرسید : آیا با توجه به سیستم حساسیت برانگیز آمپول ( اوضاع بحرانی با حضور احمدی نژاد ) قبلا پنی سیلین تزریق کرده ای ؟ 

بیمار پاسخ داد همین دیروز تزریق کردم. 

پرستار آمپول را تزریق می کند و بیمار دچار تشنج و رو به موت می رود. با وسایل پیشرفته او را احیا می کنند. پرستار از او می پرسد مگر نگفتید دیروز این آمپول را تزریق کردید ؟ ( انتخاب مجدد احمدی نژاد )

بیمار گفت : چرا تزریق کردم ولی دیروز هم همینجوری شده بودم. 

 

حکایت اول را اصولگرایان برای اصلاحات ؛ خاتمی و میرحسین موسوی مثال زده اند و حکایت دوم را اصلاح طلبان برای اصولگرایان و احمدی نژادو اوضاع کشور مثال زده اند. 

نکته ی مشترک هردو حکایت اوضاع نابسامان اقتصادی و اجتماعی کشور است.  

حال شما خواننده ی عزیز به کدام حکایت گرایش دارید و کدام را نمی پسندید. عکس العمل اولیه ی شما چه بود ؟ به نظر شما مصداق حکایت های ذکر شده واقعی است ؟

... بهار 88 مبارک . . .

گلها همه با اذن تو برخواسته اند  

 از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم همه در لحظه تحویل 

 بی شک اول فرج تو را از خدا خواسته اند    

عید حقیقی را کسانی درک میکنند که با یک چشم بر گذشته بگریند و با چشم دیگر

به آینده لبخند بزنند  

خداوندا تقدیر دوستان را در سال آینده به گونه ای قرار بده که در پایان سال

از گذشته خود افسوس نخورند . . .

 

 

 

بوی باران  ; بوی سبزه ;   بوی خاک

شاخه های شسته  ;  باران خورده ; پاک

آسمان آبی و ابر سفید ,  برگهای سبز بید

عطر نرگس ,  رقص باد   

 نغمه شوق پرستوهای شاد

خلوت گرم کبوترهای مست 

نرم نرمک میرسد اینک بهار ،  

 خوش به حال روزگار ،  

خوش به حال چشمه ها و دشت ها

خوش به حال دانه ها و سبزه ها ،  

خوش به حال غنچه های نیمه باز . . . 

 

... بهار 88 مبارک . . . 

یک حرکت و این همه برکت ( سفر رئیس مجلس خبرگان به عراق )

شاید در خبرها شنیده بودید که آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی به همراه هیاتی به عراق سفر کرده اند. جدا از یک سایت حامی دولت که همره بودن ۵۰ نفر و همراه بودن همسر و فرزندان و خانواده را به همراه ایشان منفی جلوه داده بود ؛ سایت های دیگر نیز اخبار آن را پوشش مناسبی ندادند. 

به جز چند خبر کوتاه و محدود از بازدیدهای ایشان خبر مهم و قابل توجهی منعکس نشد. یکی از اخبار مهم منعکس شده نیز تصادف ماشین حامل همسر ایشان و همسر مرحوم حاج سید  احمد خمینی در عراق بود. 

با رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ؛ دبیر این مجمع نیز همراه بود.

برای بازخوانی این خبر مهم کمی به گذشته برمی گردیم. 

صدام ؛ رژیم بعث عراق و ارتش آن کشور  با حمایت ابرقدرت ها و بسیاری از کشورهای جهان علیه نظام نوپای انقلاب اسلامی دست به اقدام نظامی و جنگی نابرابر زدند. ملت ایران به دفاع از خود برخواست و با تقدیم بیش از دویست هزار شهید ؛ خیل جانبازان ؛ آزادگان و ایثارگران و حمایت های ویژه ی مردمی توانست از تمامیت ارضی کشور دفاعی جانانه کرده و برای اولین بار پس از صدها سال توانست در جنگ حتی وجبی از خاک ایران عزیز را از دست ندهد. هرچند این جنگ تحمیلی برای ایران صدها میلیارد دلار هزینه ی اداره داشته است اما با اعلام متجاوز بودن عراق کام ملت ایران شیرین گشت. در آن سوی مرز نیز عراق با تحمل کشته ها ؛ مجروحان و خسارت های جانبی وارده دست از پا درازتر به پشت مرزهای تعیین شده ی بین المللی بازگشت. 

شاید بگوئید این مطالب چه ربطی به این سفر دارد. 

نکته ی ظریفی که در بحبوحه ی فشارهای اقتصادی بر مردم و اخبار انتخاباتی ریاست جمهوری دهم مغفول مانده است و بسیار حائز اهمیت است ؛ منصب دو سفر کرده ی این مسافرت است. 

پس از فرار بنی صدر ؛ فرماندهی کل قوا ؛ رهبر کبیر انقلاب ؛ هدایت جنگ را به یک روحانی جوان سپرد. حکم جانشینی فرماندهی کل قوا به نام اکبر هاشمی رفسنجانی یار دیرین و وفادار امام و انقلاب صادر شد و ایشان سکاندار هدایت نبرد تا انتها بودند.  

از دیگر سو محسن رضائی یکی از فرماندهان ارشد دفاع مقدس نیز همره این هیات بود. فرمانده ای که از ابتدای جنگ تا انتها ؛ یکی از موثرترین تصمیم گیرندگان بود و پس از آن نیز سال ها فرماندهی بلامنازع خود بر رکن دفاع از کشور ؛ یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را عهده دار بود. 

حال بیائید این سفر را از زاویه ای دیگر به مشاهده بنشینیم.  

رئیس هدایت جنگ و فرمانده ی ارشد او گام به کشوری نهادند که به مدت ۸ سال یکی از اصلی ترین تدارک کنندگان حمله به آن کشور بوده اند و این یعنی نقطه ی عطف تقابل در روابط. 

اما آنگونه ای که از ایشان و هیات همراهشان استقبال شد ؛ برای هیچ مقام خارجی آنگونه نبوده است. سران حکومتی و سیاسی از یک طرف ؛ روسای ارشد و اثر گذار از دیگر سو ؛ سران قبایل و عشایر مختلف ؛ مراجع مذهبی اهل تسنن و تشیع؛ روسای قبایل کرد و از همه طیف با ایشان دیدار و گفتگو کردند. نکته ی اصلی این دیدارها این بود که این سفر ؛ به عنوان یک سفر کاری تدارک دیده نشده بود ؛ بلکه یک سفر کاملا غیر سیاسی و خانوادگی بود. 

آنچه که مهم است حفاظت و حراست از دو فرمانده ی بزرگ که در ادبیات روانشناسانه عامل کشتار و تخریب می توانند قلمداد شوند ؛ و سان دیدن آن ها از دشمن سابق و امری بی سابقه است.  

نکته ای که عظمت بلامنازع ایران را در روابط همسایگانش نمایان کرده است. عظمتی که آمریکا با آن همه هزینه و تلاش نتوانسته بخش کوچکی از آن را ؛  از آن خود کند. 

جا دارد صاحبان اندیشه و قلم موشکافانه این نقطه ی نورانی و تابناک عرصه ی دیپلماسی فعال مرد همیشه اثر گذار تاریخ انقلاب اسلامی را به دیگران بنمایانند.

انتخابات ریاست جمهوری و نگاه دو گروه رقیب به آن

 تا انتخابات آتی ریاست جمهوری فرصت بسیاری باقی نمانده است . روزها به سرعت سپری می شوند  در این بین اسامی افراد مختلفی برای انتخابات ریاست جمهوری شنیده می شود. اما پس از برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب ؛ تقریبا همه ی انتخابات با حضور پر رنگ دو طیف از گروه های تاثیر گذار در عرصه ی حاکمیت اولویت داشتند. این دو گروه که در اصطلاحی عام چپ و راست نامیده می شوند؛ در هر انتخابات به فراخور وضعیت موجود در جامعه ؛ با انتخاب نامی ؛ وارد عرصه ی انتخابات شده اند و یقینا در انتخاب آینده نیز با نامی نوین وارد عرصه ی انتخابات خواهند شد. 

موضع گیری جناح چپ یا اصلاح طلبان ؛ جناح راست یا اصولگرایان و طیف میانه ی این دو در انتخابات آتی چگونه است ؛ مبحثی است که مورد کنکاش قرار گرفته است.   

 

مروری کوتاه بر انتخابات گذشته  

اصلاح طلبان پس از کنار ماندن از عرصه ی قدرت راه های مختلفی را برای رسیدن به قدرت پیمودند. صرف نظر از رد صلاحیت برخی از آنان در انتخابات مجلس ؛ توفیق چندانی در جلب نظر عموم مردم نداشتند و توجیهشان عدم مشارکت حداکثری مردم در انتخابات بوده و رویاهای خود را با برانگیختن آرای خاموش ملت  (  عنوانی که به رای ندادن جمعی از مردم اطلاق کرده اند. ) در آمیخته اند. 

برای اصلاح طلبان ؛ تشتت تصمیم گیری در انتخابات ریاست جمهوری قبل و سردرگمی آنان برای داشتن یک کاندیدای مورد وثوق عاملی بود که باعث شکست سنگین آنان در انتخابات قبل شد و آنان را برآن داشت تا متحد کسی شوند که پیشتر با سیل تهاجم غیرمنصفانه ی خود باعث سیاه نمائی وی شده بودند. 

هاشمی رفسنجانی مرد همیشه در قدرت نظام جمهوری اسلامی در کمتر از هفته ای مورد توجه اصلاح طلب ها شد و این عامل پیش از آن که کمکی به ایشان نماید دوگانگی برخورد ناصواب اصلاح طلبان را به رخ مردم نمایان کرد ؛ و شاید مردم نه به خاطر پشت کردن به اصلاح طلبان بل به خاطر سیاه نمائی هائی که همان اصلاح طلبان علیه او انجام داده بودند و در این لحظات حساس اصولگرایان نیز بیش از پیش بر سیاه نمائی و اشرافیگری او صحه گزاردند ؛ باعث رویگردانی مردم از مرد عرصه های خطر نظام شد و ترجیح دادند چهره ی ناشناخته ؛ کم تجربه و امتحان پس نداده ی رقابت را به جای او برگزینند. 

در جناح مقابل با آنکه تعدد کاندیداها مطرح بود ؛ اما تشتت در تصمیم گیری نبود. آن ها ازفقدان یک شخصیت مورد وثوق رنج می بردند و تنها راه پیروزی را تعدد گزینه های قابل قبول می دانستند. بنابراین از هرسلیقه ی موجود با نگاه متفاوت گزینه ای را برگزیدند و از میان چند گزینه ی مطرح با شکستن آرای سنگین رقیبی چون هاشمی رفسنجانی او را در ورود به جایگاه ریاست جمهوری در مرحله ی اول ناکام گذاردند . استراتژی منظمی که پاسخ روشن آن را دریافت کردند و به اهداف اولیه دست یازیدند. هرچند هر کدام از آن کاندیداها با نگاه و سلیقه ای خاص و با حمایت بخش مجزائی از اصولگرایان وارد عرصه شده بودند.   

 

اصلاح طلبان و انتخابات آتی    

اعلام زودهنگام نامزدی مهدی کروبی اولین اتفاق در این طیف فعال سیاسی کشور بود. اتفاقی که اکثر طرفداران و فعالان آن دست کم  تعجب کردند. جدای از این اتفاق زود هنگام و اعلام مواضع صریح و شفاف این شیخ مجرب ؛  می توان به بخت بالای او در دوره ی قبل اشاره کرد. آن زمانی که کمتر کارشناسی احساس مقبولیت او را می کرد ؛ رای بالای مردم به او ؛  وی را شامل مشروعیتی دوچندان کرد. این امر شاید یکی از دلایل مهم اعلام نامزدی از طرف اوست. بی شک همانگونه که ایشان در دوره ی قبل و با شعار پرداخت نقدی یارانه ی ۵۰ هزارتومانی توانست دل مردم را به دست آورد ؛ هم اینک نیز می تواند با ابتکاری نو ؛ میدان دار انتخابات آتی ریاست جمهوری شود. 

ایشان در این دوره با یک بد شانسی بزرگ مواجه شده اند و آن اعلام حضور میرحسین موسوی از یک طرف و ورود سید محمد خاتمی از طرف دیگر است. دو وزنه ی بزرگ اصلاح طلبان که ورود اسمشان باعث محو شدن اسم شیخ اصلاحات شده است. 

میر حسین موسوی و سید محمد خاتمی دوشخصیتی هستند که به لحاظ کاری و سلیقه ای کمی متفاوت با دیدگاه رهبری قلم و قدم برمی دارند و اولی تجربه ی دو دوره نخست وزیر ی در زمان ریاست جمهوری ایشان که  مورد وثوق امام نیز بوده است و دومی دو دوره ریاست جمهوری در زمان رهبری ایشان را به عنوان تجربه ی کاری پشت سر دارند. 

اما استراتژی اصلاح طلبان و طیف بندی آن ها نه تنها بر گرد شیخ اصلاحات نچرخید بلکه به سمت و سوی این دو سید مجرب گسیل شده است. شعار « یا من می آیم یا میرحسین » خاتمی ؛ از یک طرف و سفرهای استانی ایشان از دیگر سو  ؛ کمی اصولگرایان را مضطرب کرده است. حضور پر رنگ میرحسین در انظار عمومی پس از دو دهه و انتقادهای مستدل او  کفه ی ترازوی انتخابات را به سمت اصلاح طلبان سنگین کرده است. 

اینک به نظر بنده اصلاح طلبان به مدد تجربه ی دموکرات ها در آمریکا و پیروزی قابل پیش بینی  اوباما در انتخابات می خواهند نسخه ی ایرانی آن را برای انتخابات آتی ریاست جمهوری اجرا کنند. 

در انتخابات آمریکا تا نزدیکی انتخابات بحث بر سر ورود هیلاری کلینتون بود و اوباما ؛ انگار کاندیدائی به نام مک کین از جمهوری خواهان وجود ندارد. این استراتژی دموکرات ها جواب داد و افکار عمومی آمریکا تا زمان انتخابات مقهور این حربه بود که بالاخره کلینتون یا اوباما. اما به ناگاه ورق برگشت و همه ی دموکرات ها ( بخوانید افکارعمومی آمریکا ) برنده ی جدال را اوباما معرفی کردند و ناخود آگاه در نزدیکی انتخابات پیروزی بلامنازع فردی بود که یک بار پیروز شده است... 

اینک پیش بینی می شود که به زودی سید محمد خاتمی نامزدی در انتخابات را اعلام نخواهد کرد و بحث بر سر دوگانه ی میرحسین و خاتمی و انتخاب یک از این دو تا حدودی برنده ی انتخابات آتی را در میان افکار عمومی معرفی خواهد کرد.   

البته هریک از این دو معذوریت هائی نیز دارند که سبک سنگین این مهم در معرفی کاندیدای اصلاح طلبان موثر است. 

 این نکته را هم باید اضافه نمود که تفاوت فرهنگی ایران و آمریکا نباید نادیده گرفته شود. مردم ایران از بازی کردن و فرصت سوزی رویگردانند و برخلاف آنچه که نشان می دهند در دقیایق پایانی تصمیم های شگفت انگیز می گیرند.

 

و نکته ی مغفول این بازی سیاسی ندیده شدن مهدی کروبی است و با آن که ایشان از مدت ها پیش نامزدی در انتخابات را اعلام کرده اند در وانفسای بحث میرحسین و خاتمی گم شده است. 

 

اصولگرایان و انتخابات آتی  

اما در این سوی خط طیف موسوم به اصولگرایان دچار مشکلات دیگری شده است و فارغ از حرکت زیرکانه ی اصلاح طلبان هنوز در ماه عسل پیروزی تیرماه ۸۴ مانده است. 

اصلی ترین گزینه ی اصولگرایان محمود احمدی نژاد می تواند باشد . حمایت همه جانبه ی رهبر معظم انقلاب از او ؛ تجربه ی یک دور ریاست جمهوری ؛ انرژی سرشار او ؛ سرزدن به همه ی استان های کشور ؛ تشکیل جلسات دولت در استان ها و تصویب مصوبات خوب و قابل قبول از نقاط قوت او به شمار می رود  اما عملکرد ضعیف ایشان در بخش اقتصادی و فشارهای وارده به مردم ناشی از آن عملکرد از یک سو و تک روی های ایشان در مدیریت کشور از دیگرسو ؛ و نیز ضعف اجرائی در عملیاتی کردن مصوبات سفرهای استانی وجود وحدت رویه در میان اصولگرایان را با مشکل روبرو کرده است. 

طرح عبور از احمدی نژاد و داشتن مخالفین و موافقین جدی برای ادامه ی ریاست جمهوری ایشان ؛ موضوع دیگری است که باعث سردرگمی این طیف شده است. 

نداشتن گزینه ی مناسب و مورد وثوق همه ؛ از دیگر معضلاتی است که اصولگرایان با آن دست و پنجه نرم می کنند. اگر در اردوگاه اصلاح طلبان حداقل سه گزینه ی مطرح وجود دارد در این طرف بجز احمدی نژاد گزینه ی مطرح جدی وجود ندارد. البته در این طیف وجود افرادی چون محمد باقرقالیباف می تواند مایه ی دلگرمی اصولگرایان باشد . فعالیت های گسترده ی او در نیروی انتظامی و شهرداری تهران خاطرات خوشی را برای مردم به ارمغان آورده است ؛ اما مخالفین جدی او در اصولگرایان خصوصا حامیان دولت فعلی ؛  نقطه ی آسیب پذیر او و طیف هواخواه او خواهد بود. 

از مشکلات دیگر اصولگرایان تعدد گزینه های مدعی ریاست جمهوری در آن هاست. تقریبا همه ی آن هائی که از دولت احمدی نژاد اخراج شدند همینک دایه دار نامزدی انتخابات ریاست جمهوری هستند.  

جالب تر از همه ی موارد فوق نا امیدی بخشی از طیف اصولگرایان از بدنه ی خودشان است. پیشنهاد عجیب علی اکبر ناطق نوری برای تشکیل دولت ائتلافی و حضور عقلای اصلاح طلب و اصولگرا در آن و  استقبال حزب کارگزاران سازندگی از آن پیش از آنکه نگرانی اصولگرایان از عملکرد فعلی را نمایان کند ؛ غافل از این موضوع نیست که پیروزی را دور از دسترس می بینند. و با پیشنهاد دولت ائتلافی خواهان حفظ حداقلی در چارچوب دولت بعدی خواهد بود. هرچند این پیشنهاد با برخورد تند حامیان دولت مواجه شد ؛ اما هنوز از شدت پیگیری آن کاسته نشده است.   

آن چه مسلم است هر دو طیف دنبال تسخیر کامل دولت آینده هستند و فقط در شرایط سخت و دشوار است که ممکن است برای داشتن مقبولیت حداکثری دست به ائتلاف سیاسی بزنند.البته ائتلاف آن ها به هیچ وجه به معنای هم دل و هم داستان بودن نخواهد بود.

 

سپاسگزار خواهم شد نظرات ارزشمند شما را نیز بدانم.

دو خبر فرهنگی مسرت بخش

خبر اول : 

برگزاری نشست هفتگی دوستان در انجمن ادبی شعر ؛ ادبیات و داستان نویسی  

زمان نشست : هرهفته دوشنبه ها  از ساعت  ۱۶   عصر

مکان : سالن اجتماعات شهرداری رامسر ( مکان سابق کتابخانه ی عمومی شهرستان رامسر ) 

 

خبر دوم : 

برگزاری « سومین همایش نویسندگان رامسری »  همراه با آئین رونمائی از کتاب « باغ آینه های رامسر » 

زمان همایش : ۲۶ دی ماه ۸۷ ساعت ۱۵ عصر 

مکان همایش : رمک - کوچه ی آیت الله طالقانی ( البسکو ) - سالن اجتماعات شهید محمد سلیمان نژاد رامسر 

 

سومین همایش نویسندگان رامسری به همت  انجمن اهل قلم شهرستان رامسر ؛ اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی رامسر و موسسه فرهنگی هنری نسیم رامسر با برنامه های متنوع زیر برگزار می شود:  

۱ - « رونمائی از کتاب باغ آینه های رامسر - زندگینامه ی نویسندگان رامسری و معرفی کتاب هایشان »  

۲ -  تجلیل از چهار نویسنده ی پرکار و پیشکسوت آقای حسن رحیمیان ؛ آقای دکتر سید علی اکبر میرحسینی ؛ آقای دکتر علی اصغر معصومی و آقای حسن پورمنصوری 

۳ - تجلیل از چهره ی ماندگار استان مازندران در سال ۱۳۸۷ ؛ آقای دکتر لطفعلی پورکاظمی  

۴ - معرفی شاعره ی جوان و منتخب جشنواره ی کشوری شعر رضوی سرکار خانم سمیه ربیعی  

۵ - برگزاری نمایشگاه و فروشگاه  بخشی از کتاب هائی که در مورد رامسر نوشته شده است. 

نام کتاب .............................................................................. نویسنده

تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر .......................... سید محمد تقی سجادی 

بزرگان رامسر ..................................................... محمد سمامی حائری 

فرهنگ زبانزدهای رامسر ( ضرب المثلها ) ...........................حسن رحیمیان 

فرهنگ گویش محلی رامسری « دوسویه » ............................جلیل غدیری 

زمزمه « خاطرات رزمندگان رامسری » ...................................محمود رنجبر 

همسایگان آفتاب « یادنامه ی شهدای رامسر » ................حسن پورمنصوری 

باغ آینه های رامسر « زندگینامه ی نویسندگان »..................مجتبی رضوانی 

توریسم در رامسر .....................................................مصطفی حلاج ثانی 

اکوتوریسم سبز  ...............................................................آنیتا ریحانیان 

از سخت سر تا رامسر .......................................مسعود عطوفت شمسی 

تاریخچه ی آموزش و پرورش رامسر.....................................مریم خداپرست 

 سادات شهر و امام زادگان مدفون در آن ............سید علی اکبر میر حسینی 

گویش گالشی .................................................................محمود رنجبر 

زیبای بد « رمان »........................................................حسن پورمنصوری 

رامسر در آیینه تاریخ شمال و راهنمای گردشگری..............حسن پورمنصوری  

افسانه های دهستان اشکور ..................................کاظم سادات اشکوری

      

« تیرماه سیزده شب » ؛ جشنی که باقی ماند.

 

پیش در آمد :

قرار بود این مقاله زودتر آماده شود و قبل از « تیرماه سیزده شب » منتشر شود ؛ اما نشد. تقدیم به همه ی آنهائی که ضمن پاسداشت همه ی رسوم باستانی لحظات شاد و زیبا را برای جامعه به ارمغان می آورند.از زیبائی این جشن همین بس که صله رحم ؛ شادی و محبت را توامان دارد.

  

 خاستگاه مراسم  تیرماه سیزده :

در گاه شماری ایرانی، روزهای ماه یک نام ویژه دارد و نام هر یک از ماه های دوازده گانه نیز در شمار روزهای ماه جای داشت برای نمونه:

روز نخست هر ماه اورمزد،دوم هر ماه بهمن ، سوم هر ماه اردیبهشت ، هفتم هر ماه امرداد ، روز دهم هر ماه مهر، روز سیزدهم هرماه تیر ، در19هر ماه فروردین و روز بیست و سوم، باد نام دارد.طبق نظریه های باستانی نام ها متعـلق به سی فرشته نگاهبان روزها و ماه ها بوده است.

هرگاه ماه و روز همنام می شدند  به یمن  این همنامی جشنی بر پا می شد. برای نمونه فروردینگان در روز فروردین و ماه فروردین ( ۱۹ فروردین )، خردادگان، روز خرداد در ماه خرداد و مهرگان در روز مهر از ماه مهر ( ۱۰ مهر ) برگزار می شد.

تا هنگام گاهشماری خیام در گاه شماری، ماههای 31 روزه نبود. همه ماهها 30 روزه بودند و پنج روز و شش ساعت بازمانده را به نام « پنجه» در پایان سال جای می دادند. از زمانی که ماههای بهار و تابستان 31 روزه شد پس از ماههای فروردین روزهای ماههای گاه شماری پیشین یک روز جابجامی شود. به همین علت میزان روزهای ماه های باستانی به شمار ماههای پشت سر گذاشته روز ها نیز جابجا شدند. برای نمونه روزهای اردیبهشت ماه که یک ماه 31 روزه را پشت سر گذاشتند یک روز جابجا شدند. روزهای خرداد دو روز، تیرسه روز، امرداد چهار روز، شهریور پنج روز و ماههای مهر تا اسفند که هر کدام شش ماه 31 روزه را پشت سر گذاشته اند شمار روزهایشان شش روز جابجا گشته است. از این روی تیرگان بجای آنکه در 13 تیر کنونی برگزار شود، سه روز زودتر در دهم تیر برگزار می شود. و مهرگان بجای آنکه در 16 مهر برگزار شود، شش روز زودتر در دهم مهر برگزار می شود. نباید دهم تیر ماه کنونی که تیر نام دارد با دهم مهر که مهر نام دارد یکسان شمرد. زیرا ده تیر همان 13 تیر باستانی است و ده مهر همان 16 مهر باستانی است.

دو جشن هستند که هنوز پس از گذشت هزاران سال، در مازندران برگزار می شوند و در دیگر جاهای ایران به دست فراموشی سپرده شدند. یکی جشن مردگان است و جشن مردگان برابر با پنج روز آخر سال تبری است « پتک تبری یا پنجیک دیلمی » که در پیوند با بازگشت فروهر درگذشتگان است. در این گاه ، مردم به گورستان ها می روند و برای آمرزش روان مردگان خویش خوراک می دهند شناخته می شود و دیگری جشن تیرگان است که به نام  «تیرماه سیزده شو» در سیزدهمین روز تیر ماه تبری برابر با 12 آبان برگزار می شود. 

 

چرا تیرماه تبری در آبان ماه شمسی قرار دارد ؟

چگونگی جابجا شدن زمان برگزاری جشن را باید درچگونگی گاه شماری تبری جست. در گاهشماری تبری، دیلمی، سنگسری و ارمنستانی...شش ساعت بازمانده آخر سال در شمار نمی آمد و پیامد آن در هر چهار سال 24 ساعت( یک روز) گاه شماری جابجا می شد ( همان سال کبیسه ). با گذشت 120 سال از انباشت این شش ساعت های بازمانده در آخر سال یک ماه بدست می آمد که در گاه شماری باستانی این یک ماه را در هر 120 سال بر شمار ماههای سال می افزودند و سال سیزده ماهه پدید می آوردند تا ماههای سال به گردش در نیایند. ایرانیان، ماه افزون شده را آنچنان با جشن و شادی و آفرین یزدان سپری می کردند که همگان را آرزو بر این بود که در جشن 120 ساله زنده باشند و آن شادمانی را ببینند. و این جمله که « الهی 120 ساله شوی » از این جا برخاسته است. 

نقل است که در گاهشماری تبری، ارمنی، دیلمی این شش ساعت های بازمانده آخر سال، روز یا ماه به شمار نمی آمد و در پیامد آن ماهها به گردش در می آمدند از اینروست که تیرگان در مازندران در آبان و نوروز ماه (عئید ماه) در تیر ماه پدیدارمی شوند.اما برای ماندگاری تیرماه تبری در آبان ماه شمسی در روایتی آمده است که در دوران صفویه و با پایان یافتن فرمانروایی تبری ها بر سرزمین خویش، اختر بینی به فراموشی سپرده شد و تیرگان و نوروز برای همیشه در آبان و تیر نگه داشته شدند ؛ در روایتی دیگر نقل شده است که از زمان خسروپرویز، در پی نابسامانی های کشور، محاسبهً کبـیسه به دست فراموشی سپرده شد و در نتـیجه، با گذشت زمان آغاز سال، یعـنی فروردین از اول بهار ( ورود خورشید به برج حمل)به اول تابستان (ورود خورشید به برج سرطان) کشانده شد.  اما در این زمینه ابوریحان بیرونی می نویسد :

ایرانیان وقتی که سالهای خود را کبـیسه می کردند، فصلهای چهارگانه را با ماههای خود علامت می گذاشتـند. زیرا این دو بهم نزدیک بودند؛ فروردین ماه اول تابستان، تیرماه اول پائیز، مهرماه اول زمستان و دی ماه اول بهار بود و روزهای خاص در این فصل داشتـند که بر حسب فصلهای چهارگانه، به کار می بستـند و چون کبـیسه اهمال شده، اوقات آنها بهم خورد

اسامی ماه های تبری که آغاز آن از دوم مرداد ماه شمسی است به ترتیب عبارتند از : ۱ - فردینه ماه ۲ -  کرچه ماه  ۳ -  هر ماه  ۴ - تیرماه  ۵ - ملارماه  ۶ - شروینه ماه  ۷ - میر ماه  ۸ - اونه ماه  ۹ - ارکه ماه  ۱۰ - د ماه  ۱۱ - وهمنه ماه  ۱۲ - نوروز ماه . 

اسامی ماه ها در گاه شمار دیلمی  یا گیلانی کمی متفاوت است آغاز سال دیلمی از هفدهم مرداد است و ماه های آن به ترتیب عبارتند از : ۱ - نوروزماه ۲ - کورچ ماه ۳ - اریه ماه ۴ - تیرماه ۵ - مردال ماه ۶ - شریر ماه ۷ - امیرماه ۸ - اول ماه  ۹ - سیاماه ۱۰ - دیاماه ۱۱ - ورفنه ماه ۱۲ - اسفندارمد ماه. 

لازم به ذکر است تیرماه در تـقویم مازندرانی (مانند تـقویم فرس قدیم ) مصادف با آبان ماه در تـقویم جلالی (تـقویم شمسی) است و آغاز سال در مرداد ماه مانده است اما مردم آن پنج روز و شش ساعت باقیمانده را که در تبری به نام پتک است از اول فروردین تا ۵ فروردین شمسی پس از پایان « اونه ماه » و در دیلمی از ۱۶ تا ۲۰ فروردین ماه شمسی و پس از پایان « اول ماه » حفظ کرده اند. « جشن مردگان »  در این زمان برگزار می شود.  

  

جشن تیرماه سیزده :

در ایران از کهن ترین زمان، در هر ماه جشنی که نام آن ماه را داشت، برگزار می شد. از این جشن های دوازده گانه تـنها جشن تیرگان با نام تیرماه سیزه شو ( شب سیزده تـیرماه) هنوز در مازندران برگزار می شود. ولی برگزاری جشن های دیگری چون فروردین گان، اردیبهشت گان و.. به دست فراموشی سپرده شده است. جشن تیرگان روز سیزدهم ماه تیر ( روز تیر ) است.  

افزون بر یکی بودن نام روز و ماه ، جشن تیرگان را سالروز حماسهً معـین کردن مرز ایران با تیراندازی آرش و شب تولد حضرت علی ( ع) همزمان می دانند و می گویند پیروزی کاوه بر ضحاک نیز در این روز اتفاق افتاده است. 

از اتفاقات یاد شده تعیین مرز ایران به توسط تیراندازی آرش مشهور تر است بطوری که ابوریحان بیرونی در التفهیم آورده است : ... بدین تیرگان گفتـند، که آرش تیر انداخت از بهر صلح منوچهر که با افراسیاب ترکی کرده است، بر تیر پرتابی از مملکت؛ و آن تیر گفـتـند : او از کوه های طبرستان بکشید تا بر سوی تخارستان. ابوریحان پیدایش جشن تیرگان و شرح برگزاری آن را در آثارالباقیه به تفضیل آورده، و برای پـیدایی آن دو سبب نقل کرده است؛ یک سبب تیراندازی آرش برای مرز ایران و توران بود که.. کمان را تا بنا گوش خود کشید و خود پاره پاره شد. و تیر از کوه رویان به اقصای خراسان که میان فرغانه و تخارستان است. 

نشانه های برگزاری جشن تیرگان، از قرن ششم به بعـد در سند های تاریخی اندک است. در روزگار ما، فقط در شهرهای مازندران مراسم « تیرما سیزه شو » بر جای مانده است. . محاسبه فصل ها، فعالیتهای کشاورزی و جشنهای کهن بر پایهً تـقویم محلی مازندرانی تا یک نسل پیش رایج بود

  

مراسم ویژه ی « تیرماه سیزده شب » : 

« لال بازی » : 

 یکی از رسوم ویژه ی این شب است ؛ شگون چوب خوردن از لال نیز از دیگر مراسم مخصوص این جشن است، به گونه‌ای که در برخی از شهرها این مراسم به « لال شو = لال شب » معروف است.  بدین ترتیب که شخصى که او را خوش‌قدم مى‌دانند، در این شب با لباس مبدل، دستمالی به سر بسته و صورتش را سیاه می‌کند و مانند لال‌ها با کسی حرف نمی‌زند و چند نفر او را همراهی می کنند. این شخص که او را لال، لال مار و لال شیش می‌گویند با همراهی چند نفر وارد خانه‌های محل می‌شود و با چوب و ترکه‌ای ( شوش یا شیش )  که از درخت داغ‌داغان (ته‌دانه) در دست دارد ، ضربه‌ای به ساکنان خانه می‌زند. او ( لال ) مخصوصاً به سراغ زنان نازا، حیوانات اهلی نازا، دختران شوهر نکرده، و درختان بی میوه می رود و با ترکه به آنها می زند. یک نفر از حاضران پا در میانی کرده و ضمانت می کند که مثلا : این زن یا آن درخت یا آن دختر را نزن. من ضمانت می کنم که باردار شود، میوه بدهد، به خانه شوهر رود. صاحب خانه ها، به آنان شیرینی، گندم برشته، برنج، گردو یا خوراکی دیگر می دهند و آمدن لال را به خانه و کاشانه خود به فال نیک می گیرند و باور دارند که «لال»هر کس را بزند تا سال دیگر مریض نمی‌شود در بعضی از نقاط مازندران پس از رفتن لال، صاحب خانه ترکه " توت شیشک " را ( که لال در همه ی خانه ها می گذارد) در بـین چوب های سقـف خانه  گذاشته و معـتـقدند که برکت بام را زیاد و حیوانات موذی مثل موش و سوسک و ... را دفع می کند.  در حین انجام این مراسم کسى نباید صحبت کند، زیرا جریمه مى‌شود. 

شال اندازی :  

درشب تیر ماه سیزده، مراسم شال‌اندازى نیز انجام مى‌شود. در این مراسم نوجوانان  به پشت بام خانه ها می روند و دستمالی را به ریسمان می بندند و به خانه ها می اندازند تا صاحب خانه کشمش، نخود چی، پول و .... در گوشه دستمال ببنددو به آنها هدیه دهد. 

آب پاچی :

 در روز تیر ماه سیزده پاچیدن آب به یکدیگر را خوش‌یمن مى‌دانند 

فال حافظ : 

از رسم های دیگر تیرما سیزه شو فال گرفتن با دیوان حافظ است که در شهرها، روستاها و تقریباً همه خانه ها - حتی اگر لال هم به خانه نیاید - مرسوم است. در این شب ، برای همهً حاضران فرصتی است که خوب و بد نیت خود را از حافظ، که " به شاخ نبات " قسمش داده اند، جویا شوند. در روستاها و خانواده هایی که " حافظ خوان " نباشد، حاضران با دوبـیـتی خواندن، فال می گیرندودر بعضی جاها نیز مردم هر خانه دور هم جمع می شوند و به نقل داستان ها و قصه ها می پردازند . 

جشن و پایکوبی :

جشن و پایکوبی بخش دیگری از این مراسم است که معمولا نوازندگان محلی با سورنا می نوازند و مردم به شادمانی و پایکوبی می پردازند.  

 

پذیرائی ویژه ی « تیرماه سیزده شب » : 

آماده کردن خوراکی‌های سیزده‌گانه جشن را کامل می کند. با اشاره به واقعه ی تاریخی جنگ  افراسیاب و در محاصره بودن مردم آن زمان پختن گندم و میوه خصوصا  « به » یکی از رسوم ویژه ی این شب است . اساسا پذیرائی از میهمانان با آجیل و شیرینی و تنقلات که از نظر تنوع به سیزده برسد ؛ در این جشن مورد توجه قرار می گیرد.  

 

 پی نوشت :

درج این مطلب در سایت جهانگردانرامسر

 

من دلم بازی می خواهد تو چطور

چهارشنبه ۱۷ مهر روز جهانی کودک بود. به همین خاطر مهد کودک سابق پسرم محمد امین که پیش دبستانی میره ؛ ایشان و ما را به جشنی بدین مناسبت در روز جمعه دعوت کرد .

جشن زیبائی بدون هیچ هزینه ی اضافی و با استفاده از امکانات موجود در مهد کودک. تقریبا تمام پدر و مادرهای مهد کودکی ها آمده بودند.فضای مسرت بخشی که چند ساعتی بطول انجامید. در این جشن مطلبی را به خانواده ها دادند که بهانه ی نوشتن شده است. متن زیر بدون هیچ توضیح اضافه ای از آن برگه برایتان درج می شود.  

 

 

   

وقتی که بچه بودم 

همیشه می گفتی ؛ بازی نکن 

بازی کار احمقانه ای است  

جای آن کاری یاد بگیر 

برای همین من هرگز هیچ بازی ای یاد نگرفتم 

و همیشه بازنده بودم 

حالا هم که بزرگ شده ام خودم را به باختن می زنم 

چون بزرگ هستم 

و دیگر برد و باخت برایم مهم نیست 

من به بازی ها اهمیت ندادم 

اما تو دادی 

تو با همین بازی  

مرا سوسک کردی 

مگس کردی 

مرا برده ی خودت کردی 

وبعد به من دستور دادی  که چه کنم 

چون تو بازی را بلد بودی 

و نگذاشتی که من هم یاد بگیرم 

پس حالا بیا تا آخر بازی کنیم 

تو نقش کسی که دستور می دهد 

و من نقش کودک احمقی  

که فقط گوش می دهد 

و همه ی دستورات تو را غلط می فهمد 

و کاری را که تو می خواهیخلافش را انجام می دهد 

تو هی داد می کشی 

من هی می خندم 

این فقط یک بازی است 

یک بازی کودکانه برای خندیدن 

چرا گلویت را پاره می کنی ؟ 

من باید کارهای احمقانه کنماین فقط یک بازی است 

همان بازی که وقتی بچه بودیم 

آرزویش را به دلم گذاشتی 

وگفتی نکن کار احمقانه ایست 

حالا یک چیز دیگر بگو 

یک دستور دیگر بده 

تا من درست خلافش را انجام دهم 

بگو کاری پیدا کن 

تا من همه ی عمر بخوابم و هیچ کاری نکنم 

بگو خانه را مرتب کن 

تا من خانه ات را به آتش بکشم 

بگو مودب باش 

تا من چشمهایم را ببندم و بمیرم 

بگو می خواهی زندگی کنی 

تا پدرت را دربیاورم و نگذارم 

بگو زود باش 

من دلم بازی می خواهد؛ تو چطور ؟ 

دست کودکیت را رها مکن

چهارشنبه ۱۷ مهر روز جهانی کودک بود. به همین خاطر مهد کودک سابق پسرم محمد امین که پیش دبستانی میره ؛ ایشان و ما را به جشنی بدین مناسبت در روز جمعه دعوت کرد .

جشن زیبائی بدون هیچ هزینه ی اضافی و با استفاده از امکانات موجود در مهد کودک. تقریبا تمام پدر و مادرهای مهد کودکی ها آمده بودند.فضای مسرت بخشی که چند ساعتی بطول انجامید. در این جشن مطلبی را به خانواده ها دادند که بهانه ی نوشتن شده است. متن زیر بدون هیچ توضیح اضافه ای از آن برگه برایتان درج می شود

 

 

 

هر چه می خواهی زندگی کن ولی 

دست کودکیت را رها مکن

مبادا تنها بمانی.

مبادا دیگر نتوانی سرت را روی شانه ی مادر بگذاری .  

دست کودکیت را رها مکن؛

مبادا دوستانت را از تو بگیرند؛ 

 گل های قالی و خدا را.  

دست کودکیت را رها مکن؛

 که پروانه ها؛ تنها زبان او را می فهمند  

و به سلام او جواب می دهند. ؛

دست کودکیت را رها مکن

مبادا آدم بزرگ شوی . 

 یک آدم بزرگ تنها. 

 مثل همه ی آدم بزرگ ها ؛  

دست کودکیت را رها مکن؛

بگذار همیشه با تو باشد. 

 از سر و کولت بالا برود ؛ شیطنت کند . 

 دست تورا به این سو و آن سو بکشد؛

بگذار برای هر چیز بهانه بگیرد ؛  

برای اسباب بازی ؛ توپ ؛ مهربانی.

بزرگ شدن را دوست داشته باش ولی  

دست کودکیت را رها مکن ؛ 

 که یک روز پشیمان می شوی . مثل همه ی آدم بزرگ ها

 دست کودکیت را رها مکن؛

مبادا لبخند بچه ها را جدی بگیری ؛

مبادا به گریه ی بچه ها بخندی ؛

مبادا دل کودکیت را بشکنی ؛

مبادا کاری کنی که دست تو را رها کند ؛

خیابانها شلوغه ؛ مبادا در رفت و آمد آمد تکراری آدم ها ؛ 

 کودکیت را گم کنی و برای همیشه آدم بزرگ شوی.

هرچقدر می خواهی زندگی کن ولی  

دست کودکیت را رها مکن

پول ملی و طرح حذف صفر از آن

 تاریخچه ی حذف صفر از پول 

 حذف صفر واحد پولی کشورها، نخستین بار در آلمان و پس از جنگ جهانی دوم رخ داد. این کشور زیر فشار اقتصادی ناشی از جنگ جهانی دوم و خسارت‌های بر جای مانده از آن، تورمی شدید را تجربه می‌کرد که سیاستگذاران اقتصادی آلمان را وادار به حذف صفرها از مارک کرد.  

از سال ۱۹۶۰ تا کنون ، در ۷۱ مورد دولتهای در حال توسعه مجبور شده اند چندین صفر را از پول ملی خود حذف کنند .آخرین نمونه در این زمینه به زیمبابوه مربوط می شود که طی آن دولت این کشور ۱۰ صفر از پول ملی این کشور حذف کرد. در ژانویه ۲۰۰۵ نیز، ترکیه لیره جدید را جایگزین لیره قدیم خود کرد . بر این اساس ، هر یک میلیون لیره  قدیم ترکیه ( حذف شش صفر )  به یک لیره جدید تبدیل شد . در ماه جولای همین سال نیز رومانی با حذف چهار صفر واحد پول جدید خود موسوم به لیو را معرفی کرد . در هر دو مورد، دولتهای ترکیه و رومانی پیام آشکاری را برای مردم و جامعه بین الملل فرستادند و آن اینکه سیاستهای اقتصادی دولت در گذشته اشتباه بوده است . 
 در سال ۱۹۹۲ میلادی بحران های اقتصادی در آرژانتین موجب کاهش چشمگیر ارزش پول ملی این کشور و وقوع بحران دلار در این کشور شد . دولت آرژانتین نیز مجبور شد برای جلوگیری از افزایش شدید تورم ، بسته اصلاحات اقتصادی را با اولویت حذف صفر از پول ملی اجرا کند . در برخی از کشورها مثل شیلی و کرواسی ، سیاست حذف صفر پس از اجرای سیاستهای تثبیت اقتصادی انجام شده است .
در برخی از کشورها مثل آنگولا ، جمهوری کنگو و نیکاراگوئه به رغم حذف صفر از پول ملی ، تورم همچنان بالا است . بنابراین یکی از مسائلی که حذف صفر از پول ملی را ایجاب می کند ، افزایش شدید تورم است . در آرژانتین طی سال ۱۹۶۰ میلادی ، هر دلار آمریکا در برابر ۱۱۰۰ تا ۳۵۰۰ پزوی آرژانتین مبادله می شد . آرژانتین با حذف دو صفر از پول خود ارزش آن در برابر دلار را افزایش داد . در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی نیز هر دلار آمریکا در برابر ۱۸۰۰۰ تا ۱۸۰۰۰۰ پزو داد و ستد می شد . دولت آرژانتین در سال ۱۹۸۳ چهار صفر از پول خود را حذف کرد . اگر دولت تنها به حذف صفرهای پول ملی اکتفا کند و اصلاحات اقتصادی فراگیر و جامعی را اجرا ننماید ، سیاست حذف صفر به تنهایی کارساز نخواهد بود .  

 حذف صفر ها نیز ابعاد مختلفی داشته است . در این مدت از ۱۴ مورد حذف یک صفر   ۹ مورد حذف شش صفر  وجود داشته است و میانگین آن حذف سه صفر از پول ملی بوده است .  

نوزده کشور در این مدت یک بار اقدام به حذف صفر کرده اند و ده کشور نیز دو بار این کار را انجام دادند . آرژانتین چهار بار ، یوگسلاوی سابق ۵ بار و برزیل نیز شش بار صفر های پول ملی خود را حذف کردند . 
رکورددار این تغییرات، کشور برزیل است، به گونه‌ای که تاکنون این کشور در شش مرحله، هجده صفر از جلوی واحد پولی خود حذف کرد و هشت بار نیز واحد پولی خود را تغییر داد

ایران پس از زیمبابوه بحران‌زده با تورم یازده میلیون و 250 هزار درصدی و  برمه فقیرترین کشور آسیا، با تورم 40 درصدی از حیث تورمی در رده سوم جهان قرار دارد.
با این حال در بین ده کشوری که رکورددار تورم در ماه مرداد ۸۷ بوده‌اند، ایران پس از پاکستان و مصر با 340 میلیارد دلار، بیشترین تولید ناخالص ملی را داشته است.  

            ***********************  

حذف صفر از پول ملی 

حذف صفر از پول ملی چندی است که مجددا در ادبیات اقتصادی جامعه خود را نمایان کرده است. پیشنهاد حذف یک صفر ؛ تبدیل ریال به تومان ؛ حذف سه صفر و حتی حذف چهار صفر و انتخاب  نامی جدید برای پول ملی اذهان برخی را به خود مشغول کرده است.  موضوع حذف صفر از پول ملی ؛  در سال 72 که طهماسب مظاهری در بانک مرکزی حضور داشته ،  در دستور کار اداره بررسی‌های اقتصادی بانک مرکزی قرار گرفت اما برخی مسوولان بعدی با این اقدام موافق نبودند و بررسی‌ها لازم متوقف شد.  

 پس از گذشت 14سال از این طرح سرانجام  رئیس جمهوری دستور بررسی حذف 3 صفر از پول ملی را در بخشهای تخصصی بانک مرکزی صادر کرد. در همین حال وزیر امور اقتصادی و دارایی از تصویب پیشنهاد حذف صفرهای پول ملی در کارگروه تحول اقتصادی دولت خبر داد و  گفت: هم اکنون این کارگروه در حال بررسی زمان اجرایی شدن این پیشنهاد است.  

 

علت حذف صفر از پول ملی  

از سوئی بانک مرکزی سرانه اسکناس در ایران را 114 برگ اعلام و تصریح کرده است: این حجم از سرانه اسکناس ایران را جزو کشورهای رکوردار در این زمینه قرار داده است، زیرا سرانه اسکناس در کشورهای پیشرفته بین 12 تا 14 برگ است. 

 از دیگر سو کاهش ارزش پولی ملاک است . قدرت خرید اسکناس هزار تومانی که برای بار اول در سال 1351 منتشر شده است ؛  معادل 128 هزار تومان امروز است .  و اسکناس ١٠٫٠٠٠ ریالی در حال حاضر فقط حدود ٢٥ ریال سی سال پیش قدرت خرید دارد.

این در حالی است که در مقابل ارز های خارجی ؛ پولهای درشت ما معادل پول خرد بسیاری از کشورهای جهان اعتبار دارد. به عنوان نمونه  یک پوند انگلیس حدودد ۲۰۰۰۰ ریال ( دو هزار تومان ) ایران و یک دلار آمریکا معادل ده هزار ریال ما و  هزار تومان ما معادل 4 ریال عربستان سعودی است که در عربستان  تقریبا پول خرد تلقی می‌شود.  

مزایای حذف صفر از پول ملی   

 یک نگرش اقتصادی بر این باور است سیستم باید طوری باشد که مردم احساس راحتی وآسایش بیشتری در معاملات روزمره داشته باشند. بطور قطع اتخاذ چنین تصمیمی(حذف صفر از واحد پولی) موجب می شود تا فعالیتهای اقتصادی  با سهولت بیشتری انجام شود.  

همینک داد وستد روزانه مردم با تومان انجام می شود ( یعنی حذف یک صفر ) ارتباط قیمت ها با ریال برای جامعه قابل لمس نیست ومردم  در معاملات روزانه به واقع تصوری از ریال ندارند. 

حذف صفر از لحاظ نوشتاری هم کار را راحت ترخواهد کرد هم اثرات روانی اقتصادی کمتری بجای می گذارد.
  وقتی صفر از واحد  پول ملی حذف شود علاوه بر اینکه مردم پول کمتری در معاملات حمل می کنند ، از لحاظ روانی نیز احساس می کنند پول کمتری برای خرید روزانه خود می پردازند. 
حذف صفراز واحد پول ملی کشور در بعد بین المللی موجب می شود در هنگام معاملات  ارزش پول ملی ما با ارزهای دیگر با ثبات ترباشد به عنوان مثال در برابر دلار آمریکا بجای ده هزار ریال  ، ده ریال ( یک تومان ) معامله می شود. 

  بطور اختصار حذف صفرهای پول ملی 7 مزیت عمده به دنبال دارد که مشتمل‌بر کاهش حجم اسکناس، سادگی در مبادلات، نگهداری ساده‌تر حساب‌ها، ارقام و ترازنامه‌ها، اشغال فضای کمتر آمار و اطلاعات مالی در حافظه و هارد رایانه‌ها، نقل و انتقال سهل‌تر پول، کاهش آثار روانی تورم و نیز صرفه جویی در وقت برای شمارش حجم زیاد اسکناس‌ها است.   

حذف صفر از پول ملی ابزاری برای حمایت دولت از اقتدار سیاستهای پولی نیز به شمار می رود . بطور قطع اگر مردم اعتماد خود را نسبت به پول ملی از دست بدهند ، ارزهای خارجی به خصوص آنها که پرستیژ بیشتری دارد ، رواج خواهد یافت . این مساله فشار روانی و اقتصادی زیادی را بر دولتها وارد خواهد کرد . آنگاه سیاستهای اقتصادی نه تنها تحت تاثیر بازارهای مالی بین المللی قرار می گیرند بلکه بانکهای مرکزی خارجی نیز بر سیاستهای اقتصادی تاثیر خواهند گذاشت .

 

معایب حذف صفر از پول ملی 

 اولا باید توجه داشت که به لحاظ  روانی حذف سه صفر یا چهار صفر از واحد پول ملی خود می تواند تورم زا باشد زیرا در صورت تبدیل اسکناس 1000 تومانی به یک اسکناس و یا سکه 1 تومانی آیا می توان انتظار قیمتهای زیر یک تومان را داشت؟  

ثانیا در صورت حذف 3 صفر یا بیشتر ،برای خرید یک نان 100 تومانی (به قیمت الان) چقدر باید پول بدهیم؟یعنی ناچاریم اجزای پول هم ایجاد کنیم .مثل قران و شاهی یا عباسی سابق. در واقع یا جنس زیر یک تومان جدید (1000 تومان سابق) نباید داشته باشیم ،یا اجزاء جدید پولی معرفی کنیم که با این کار بر می گردیم جای اول.

عده ای از کارشناسان اعتقاد دارند ؛ حذف صفر از پول ملی مشکلات اقتصادی فعلی را رفع نخواهد کرد و علاوه بر آن که هیچ تاثیر مثبتی بر روی تورم ندارد ،تحمیل هزینه های اضافی نیز محسوب می شود .  

برخی چاپ اسکناس های 50 و 100 تومانی راه کار مناسبی برای مقابله با تورم دانسته اند و می گویند راه مناسبی است تا دیگر نیازی به این قبیل راهکارهای غیر کارشناسی نیز نباشد .برخی دیگر معتقدند با پرداخت بدهی های دولت به سیستم بانکی وکوچک سازی دولت تورم کاهش می یابد و آنگاه نیازی به حذف صفر از پول ملی نخواهد بود.  

 

نام جدید برای پول ملی 

 بطور طبیعی وقتی صفر از پول ملی حذف شود نیاز به یک نام دیگر احساس می شود. با حذف یک صفر مردم به راحتی تومان را می پذیرند ؛ همانگونه که اینک در تجارت نامی از ریال وجود ندارد و عملا ریال از چرخه ی بازار حذف شده است. اما اگر لازم باشد سه یا چهار صفر از پول ملی حذف شود آنگاه نام پول جدید چه خواهد بود. ریال واژه ای اسپانیائی و تومان واژه ای ترکی است برخی

« دارک » را مطرح کرده اند. دارک ظاهرا نام واحد پول دوره هخامنشی و نامی کاملا ایرانی است که از ریشه دارایی می‌آید. 

 

راهکارهائی موقت تا حذف صفر از پول ملی   

 

بانک مرکزی نه ایران چک بلکه اسکناس۵۰ و ۱۰۰ هزار تومانی چاپ کرده است. این اقدام بانک مرکزی به نظر می رسد در راستای فرهنگ سازی برای حذف صفرهای پول ملی صورت گرفته است. با نگاهی به ایران چک های جدید عملا چهار صفر از پول ملی حذف شده است. عدد درشت ۵۰ و ۱۰۰ در گوشه ی سمت راست و بالا تداعی کننده ی این امر است که صفر ها از پول ملی رخت بر بسته اند.  

بانک مرکزی با این کار ؛ دو برنامه را همزمان به پیش برده است ؛ اولا با انتشار چک هائی که به مثابه ی پول کاربری دارند ؛ اسکناس درشت ۵۰ و ۱۰۰ هزارتومانی را به راحتی چاپ و منتشر کرده است ؛ ثانیا با حذف چهر صفر و بزرگ نمائی آن این نکته را گوشزد کرده است که عملا چهار صفر از پول ملی حذف شده است.

موضوع دیگر اینکه ؛همینک وقتی به بازار و تجارت مراجعه شود یک نکته ی قابل لمس به وضوح دیده می شود و آن این است که برای خرید اقلام قیمت بالا مردم خود چهار صفر را از پول ملی حذف کرده اند و به اقلام کمتر از یک میلیون تومان با رقمی یاد می کنند که پسوند هزار ندارد. بعنوان نمونه یخچال ۶۰۰ تومان ؛ جاروبرقی ۶۰ تومان ؛ تلویزیون ۲۰۰ تومان و ... و برای اقلام بیش از یک میلیون راهکار دیگری پیموده اند که همان حذف چهار صفر را تداعی می کند . به عنوان نمونه قیمت جنسی که ۱۲.۰۰۰.۰۰۰ ریال یا ۱.۲۰۰.۰۰۰ تومان ارزش دارد می گویند یک و دویست. با این حساب مردم خود چهار صفر از پول ملی را بی ارزش دانسته و از گفتن آن امتناع می کنند ؛ البته برای این قسمت واحد پولی خاصی را بیان نمی کنند. 

آنچه مسلم است حذف چهار صفر ؛ مناسبتر از حذف سه صفر است چرا که مردم به حذف چهار صفر بطور ناخودآگاه عادت کرده اند.  

  

جمع بندی مطلب   

آنچه مسلم است دستور حذف صفر از پول ملی صادر شده است . اینکه یک یا چند صفر از پول ملی حذف شود به بررسی کارشناسانه ی اقتصاددانان بستگی دارد. 

در خصوص اینکه حذف صفر از پول ملی اثرات تورمی دارد ؛ یا نه ؛ بین کارشناسان مسائل اقتصادی اختلاف نظر وجود دارد. اما نکته ای که لازم است کارشناسان اقتصادی آن را در نظر بگیرند این است که اکنون مردم بطور ناخودآگاه و بطور داوطلبانه نسبت به حذف چهار صفر از پول ملی  اقدام کرده اند. 

شاید لازم باشد پول های درشت تری چاپ شوند تا مردم از حمل پول های کم ارزش و حجم پرکن خودداری کنند. بی شک تغییر در ماهیت اسکناس ها ؛ هزینه های هنگفتی را بر بدنه ی دولت و همینطور بر هزینه های غیر مرتبط مردم وارد خواهد کرد. هرچقدر کاهش این فشار در دوران تورم و گرانی های موجود کمتر باشد ؛ به یقین فشار بر دهک های پائین جامعه کمتر خواهد بود. 

 

 پی نوشت :

درج این مطلب در سایت سیاوشون 

درج این مطلب در سایت بالاترین

نظری بر دعا ؛ از زاویه ای دیگر

ماه رمضان آمده است و بطور طبیعی گرایش بندگان مومن و مسلم خدا بسوی دعا و قرآن سوق پیدا کرده است. پیشتر چند مبحث ویژه ی دعا نوشته  شده بود که سرفصل های آنها به شرح ذیل است :  

  • انسان دعا کننده و  انسان دعا شونده
  • دعا در کتب ادعیه ی معروف و غیر معروف
  • دعا در قرآن
  • نقش زمان ومکان در نوع دعا
  • سیری در محتوی دعاها
  • چیستی و چرایی دعا

     

    اما متن این بخش این گفتار کمی متفاوت از بخشهای پیشین است. در این بخش توجه عزیزان به نکته ی جدیدی از راز و رمز دعاها جلب می شود.  

    با کمی دقت و حوصله در دعاهای روزانه ی ماه مبارک رمضان ؛ اذکار روزهای هفته ؛ دعاهای ایام هفته با  نکته ی زیبا مواجه می شوید که شاید با آن آشنا هستید ولی کمتر بدان توجه نموده اید. آن نکته این است که دعاهای ذکر شده ضمن کوتاهی مطلب دارای تنوع مطلب می باشند. هیچ کدام از دعاهای یاد شده دارای مضمون یگانه ای نیستند؛ به عبارت ساده تر ؛ هر دعا ؛ خواسته ای اختصاص یافته به خود را شامل می شود.  

    اما اگر اهل دعا باشید و کمی به دعاهای خود رجوع کنید و یا در منابر و مجالس پامنبری دعا خوانان قرار گرفته باشید ؛ نکته ی قابل تامل ؛ تکراری بودن دعاهای اهالی منبر ها می باشد. 

    اصولا انسان در مقاطع مختلف سنی تقاضاهای مرتبط به سن خود را دائما مرور می کند. 

    با نگاهی به دعاهای زیر حس و حدس شما نسبت به زمان دعا نشان دهنده ی همذات پنداری با دعا کنندگان در آن مقاطع سنی است.  

    خدا کنه بابا و مامان نفهمند.......... کودکی 

    خدا کنه نمره و معدلم خوب بشه......دبستان  

    خداکنه این کار مناسب گیرم بیاد.....نوجوانی  

    خدا کنه مثل اون مایه دار و ... باشم .....جوانی  

    از طرف دیگر دعا شوندگان هم بار معنایی خاص دارند. به عنوان نمونه: 

    ان شاالله موفق باشی...... در سن درس و کنکور  

    ان شاالله نامزد بگیری ...... جوانی 

    خدا بهت پسر عنایت کنه..... پس از ازدواج  

    خدا بچه هات رو نگه داره... پا به سن گذاشته ها  

    عروسی بچه هات..... از چهل سالگی به بعد 

    حاج آقا بشی.... از پنجاه سالگی ببعد  

    عاقبت به خیر بشی... پس از شصت سالگی و ... 

    همانطور که ملاحظه شد دعا در مقاطع مختلف سنی در یک محدوده ی زمانی قرار دارد ؛ حتی در زمان های خاص مثل ازدواج ؛ مرگ ؛ خیرات و ... دعاهای خاص خود مطرح می شوند. 

     اما در ماه مبارک رمضان و در ذکر ایام هفته و دعاهای هر روز  با تنوع نوع دعا مواجه می شوید.  شاید نوشتن ترجمه ی دعاهای یاد شده بر طولانی شدن متن بیفزاید ؛ بدین سبب از آن گذر کرده و مراد  از این نوشته  بازگو می شود. 

     با تامل بر ترجمه ی دعاها به این نکته واقف شده که متن ترجمه شده ی مجموعه ی دعاها شامل کلیه ی خواسته های بشری که در ذهن و گمان آید ؛ می باشد. 

     با این وصف یک نتیجه ی قطعی از آن استخراج می شود و آن این است که نویسندگان دعا بر این امر واقف بوده اند که انسان در شرایط و مقاطع سنی مختلف ؛ اهتمام به ذکر یک یا چند دعا دارد و باعث غفلت او از خواسته های مورد نیاز دیگرش می شود. هرچند که اشکالی بر آن وارد نیست اما گردآورندگان و نویسندگان دعاها با زیرکی این موضوع را با زمان بندی کردن دعاها و کوتاه نمودن آن حل کرده اند.  نویسندگان با این عمل خویش راه میانبر ذکر همه ی خواسته ها را تقسیم بندی دعاهای مورد نیاز به دسته های کوچک ؛ دیده اند و با این کار ضمن تشویق خواننده ی دعا ؛ باتوجه به حجم کم و زمانبری کم قرائت دعاها ؛ او را در مسیری برده اند که خواسته یا ناخواسته تمام نیازهای روحی ؛ روانی ؛ مادی و معنوی خود را در طول یک دوره ی زمانی خاص بیان و در یک سیکل مشخص آن ها را تکرار کند.  

  • شاید بیان مجدد ترجمه ی این آیه اهمیت موضوع ذکر دعاها را متوجه نماید ؛ خداوند در آیه ی ۵۹  می فرماید : 

     «...ادعوانی استجب لکم... بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ؛ همانا کسانی که از بندگی من تکبر می ورزند ( و خواسته های خود را بیان نمی کنند ) به زودی با خواری داخل جهنم می شوند. » . 

     توجه کردن به موضوع پر اهمیتی چون آیه ی فوق به ما اشاره می کند که عدم بیان منطقی و مودبانه ی خواسته ها از خداوند بزرگ مستوجب خسرانی بزرگ است.   

     با نگاهی گذری به دعاهای ماه مبارک رمضان یک نکته ی دیگر به وضوح مشاهده می شود: 

     در دعای روایت شده بعد از نماز های واجب یا همان دعای « یا علی و یا عظیم »  این نکته ی بزرگ مستتر است که دعاکننده روایت « الجار ثم الدار » راکاملا پوشش می دهد. در این دعا ؛ دعا کننده ابتدا تمامی مسلمین از هر قشری را مورد عنایت درخواست الهی قرار می دهد و در انتها با چهار خواسته که در آن نیازهای دیگران را نیز لحاظ کرده ؛ دعا را به پایان می رساند. و فقط در چهار خواسته ی اخیر است که نیاز های خود را  مطرح می کند . نمودی عینی از « اول همسایه بعدا خودت ». 

    با این نگاه به چند نکته ی اساسی و یا همان راز و رمز دعاهای ماه مبارک رمضان اشاره ای مختصر می شود و آن نکات به قرار زیر است.  

    ۱ -   شناسائی تمام نیازها و دسته بندی آنها و درخواست همه ی آنها از خداوند بزرگ ( شناسائی موضوع ) 

    ۲ - اگر فرصت ذکر همه ی دعاها در یک موقعیت زمانی امکان ندارد با برنامه ریزی دقیق آنها را به دسته های کوچک تقسیم بندی کرده سپس در موقعیت های مناسب به ذکر آنها پرداخته شود ( مدیریت محتوا و مدیریت زمان ). 

     ۳ - در ارایه ی درخواست رجحان خواسته های دیگران اهمیت خاص دارد و نگاه  « منفعت طلبانه » مبدل به « منفعت عامه » می شود. 

    ۴ - تکرار دعاهایی با منفعت عامه در هر پنج  زمان بعد از نماز های واجب و تکرار ناپذیری دعاهای شخصی ( دعاهای روزانه ) نگاه ویژه ی ائدولوژی اسلامی بر توجه به منافع عام را هر روز گوشزد می کند.  

      

    به امید جلب توفیق روز افزون الهی....................................التماس دعا 

                                                         

  • انتقاد همشهری به بنده و پاسخ هایم به او

     وبلاگ رامسر نوشت مطلبی را به عنوان شهردار آینده ی رامسر کیست ؟ را درج کرده بود و در آن از بنده به عنوان یکی از گزینه های احتمالی نامبرده بودند. ضمن تشکر از حسن نظرشان و بیان این مطلب که تاکنون هیچ صحبت رسمی در این مورد صورت نگرفته است ؛ مطلبی را در بخش نظرات آن متن خواندم که برایم جالب بود عین مطلب نویسنده و پاسخ های بنده را در زیر می توانید مطالعه کنید . 

    رامسری
    جمعه 22 شهریور ماه سال 1387 ساعت 02:15 AM
    واقعا جای تاسف است که اسم آقای مهندس حلاجیان در کنار اسم کسانی مثل رحمان انصاری قرار می گیرد 
     اصلن می دانید گاهی اوقات دموکراسی چیز خوبی نیست چون آدمهایی مثل مهدی حلاجیان را به توهم وادار می کند 
     ایشان در انتخابات هفتم مجلیس در تهران ۱۰ میلیونی قریب چهار هزار رای آورد که منطقا می توان گفت رای های ژرت ( پرت ) رای دهندگان بود چون در تهران درندشت کسی این آقا را نمی شناسد 
    بعد آمد رامسر و آن افتضاح انتخاباتی 
     که حرف هیچکس را گوش نکرد  
    و بعد آن رفته تهران با همکاری چندنفر از دوستانش مثل آقای مداح در فرمانداری هست دو سه تا وبلاگ را راه انداخت 
     البته اگر جرات دارید این یادداشت را بگذارید تا معلوم شود که این وبلاگ های مجهول را یک نفر هدایت می کند 
     یه ورشکسته سیاسی که در توهم خودش می خواهد فرماندار  شهردار و ..... شود . 
     بابا کسی تو رو محل نمی کنه بچسب به اون صدا سیمات

     

    و اما پاسخ بنده به ایشان   

    با سلام
    با پوزش از مدیر وبلاگ رامسر نوشت چون موضوع مرتبط با بنده است می خواهم پاسخی کوتاه به این دوست عزیز بدهم
    اگر لطف کنید و دو متن در صفحه ی اصلی قرار دهید ممنون می شوم.
    دوست عزیز    رامسری:
    ۱ - کسانی که اسم بنده را در کنار اسم آقای انصاری گذاشته اند ممکن است اشتباه کرده باشند. اما اشتباه شما فاحش تر است چراکه فکر می کنید دموکراسی چیز بدی است.
    اشتباه یک عده نباید باعث قربانی شدن یک اصل به حساب آید. همان اشتباهی که اصلاح طلبان را کافر می پندارند و اصولگرایان را متعصب ؛ با وجود معلولی  علت را منکر می شوند و می خواهند علتی موجود نباشد و......

    ۲ - ممکن است اخذ  ۸۲۷۲ رای از میان شهر ده میلیونی عدد کمی به نظر آید اما دوست عزیز در این شهر ده میلیونی رای نفر اول حدود ۴۰۰ هزار بوده. و بنده از میان ۹۶ شرکت کننده نفر ۴۵ بوده ام و کسانی چون عبد خدایی که گرداننده ی حزب موتلفه است ؛ حجه الاسلام حسینی  نفر اول مجلس پنجم و ... که شناخته شده هم بودند  اسمشان بعد از اسم بنده قرار دارد ( به نتیجه ی انتخابات دومین میاندوره ای دوم مجلس هفتم تهران مراجعه کنید ). اینکه در شهری که نفر اولش غفوری فرد با ۴۰۰ هزار رای اول باشد و مهدی حلاجیان کارمند صدا و سیما بتواند بیش از ۸ هزار رای پرت را کسب کند برای خودش افتخاری است.
    از شما رامسری عزیز دعوت می شود به تهران آمده کاندیدا شوید و اگر توانستید نصف این رای های پرت را کسب کنید. آنگاه متوجه خواهید شد که توهم چیز بدی نیست.

    ۳ - در انتخابات تنکابن و رامسر  هیات اجرائی و نظارت بنده را به خاطر فقدان مدرک تحصیلی رد صلاحیت کرد همان مرجعی  که اگر مدرک نداشتید از شما ثبت نام نمی کرد. تاریخ آخرین روز تائید صلاحیت ها سوم اسفند بوده و تائیده ی اینجانب تاریخ ۵ اسفند را دارد و این شاهکار هیات اجرائی و نظارت خیلی از حامیان را مردد و نا امید کرده بود. هرچند اخذ بیش از ۳۵۰۰ رای  ؛ رای کمی نیست و دوباره شما را دعوت می کنم که به این انتخابات بیائید و خود را محک بزنید تا دریابید جلب اعتماد مردم آسان نیست.
     در میان ۱۷ کاندیدا در رامسر از میان تازه وارد ها نفر اول شدم.
    در تنکابن و رامسر از میان تازه واردها پنجم شدم ( البته تازه واردهای تنکابن همگی مسولیت و مدیریت اداری در شهرشان داشته اند. ) اگر این ها افتضاح است برای بقیه باید چه بگوئید ؟

    ۴ - منظورتان از اینکه در رامسر آمد و حرف هیچکس را گوش نکرد چیست ؟ شما پیشنهادی دادید که بنده نپذیرفتم . پیشنهاد شما چه بود ؟ اگر از این موضوع گله مند بودید و با بنده در ارتباط بهتر نبود گلایه را دوستانه و در محفل خصوصی بیان می کردید ؟

     ۵ - محسن مداح رودسری  فرزند شهید محمود رضا از کسانی است که شاید سالی چند بار اورا نبینم . فردی فعال و هوشمند . اما هیچ ارتباط کاری و غیرکاری با او ندارم حتی شماره تماس او را. بنده با ایشان در دنیای مجازی هیچ سر و سری ندارم. هیچ وبلاگی را با او به مشارکت ننشسته ام.

    ۶ - منظورتان از وبلاگ های مجهول را نمی فهمم . وبلاگ « ساحل دریا » با موضوعی عمومی و دو وبلاگ « تا آذر » و « ۲۴ اسفند » با موضوع انتخاباتی را بنده مدیریت می کنم و دو وبلاگ اخیر در بخش پیوندهای وبلاگ ساحل دریا  لینک شده است می توانید به آنها سربزنید.

    ۷ - اگر شما به این فکر و تخیل هستید که بنده سودای فرمانداری و شهرداری رامسر را در سر می پرورانم ؛ اشکالی ندارد . اما حق ندارید بنده را به این تفکر محکوم کنید. بنده تاکنون هیچ قدمی برای موضوعات یاد شده بر نداشته ام و مطمئن باشید که خود گام در این راه پر مخاطره بر نخواهم داشت.
     اینکه بنده را کسی محل می کند یا نه به برخورد اینجانب و آنهایی که می خواهند با بنده ارتباط داشته باشند یا نه ؛ باز می گردد و طبیعتا نه حرف شما ملاک است و نه عقیده ی بنده بلکه نوع برخورد و بازخورد افکارشان به خوبی روشن کننده ی موضوع خواهد بود.

    ۹ - اینجانب علاقه مند به توسعه  و پیشرفت رامسر بوده و هستم و از وضع کنونی گله مندم. و گلایه ی خود را به دوستان مسول رامسر ( آنهائی که در ارتباط  هستم )  منتقل کرده ام و هرجائی که بتوانم موانع پیش روی رشد ؛ توسعه و پیشرفت را بر دارم به یقین کوتاهی نخواهم کرد.

     ۱۰ - از اینکه جنابعالی به عنوان بخشی از افکار عمومی شهرستان رامسر گلایه های خود را بدین طریق به بنده منتقل کرده ای ممنوت هستم و امیدوارم که دیگر دوستان گله مند نیز حرفهایشان را بیان کنند  تا در جهت اصلاح خویش گام بردارم.
    البته چه در این وبلاگ و صد البته خوشحالتر خواهم بود که این موضوع در وبلاگ شخصی بنده درج شود.
     مجددا از لطف شما و مدیریت وبلاگ رامسرنوشت سپاسگزارم که این موضوع را در بخش نظرات قرار دادند. و سوال شما و پاسخ خود را در وبلاگ شخصی خودم قرار می دهم.

    گذری برنظریه ی پرداخت نقدی یارانه ها

    مروری بر روند یارانه در کشور را از نظر گذراندید و در آن خواندیدکه :

    در هنگامه ی گرانی و تورم و در آستانه ی هجمه ی اثر روانی افزایش قیمت ها ؛ اعلام پرداخت نقدی یارانه ها در دستور کار دولتمردان قرار گرفته است ؛ تا شاید تحمل سختی ها ؛ کمی آسانتر شود.

    اکنون ارایه ی فرم های خود اظهاری و زمان پرکردن آن به پایان رسیده است. بدون آنکه نحوه ی پرداخت ؛ سقف پرداخت  و سرانجام فاصله ی زمانی پرداخت ها مشخص باشد.

    ***  

                                    

    حذف تدریجی یارانه ها در دولت سازندگی  ؛ هدفمند کردن یارانه ها در دولت اصلاحات  و سرانجام طرح تحول اقتصادی در دولت عدالت گستر و مهرورز  نام های آشنای مردم در تمرین مرارت و سختی بیشتر و گران شدن مایحتاج عمومی است. 

    چندی است که پرداخت نقدی یارانه ها با اسم جدید « طرح تحول اقتصادی » در رسانه ها و از کلام مسولین در بین مردم امری عادی و پیش پا افتاده فرض شده است.

    طرحی که قرار است وضعیت اقتتصادی دهک های پائین جامعه یا همان مردم مستضعف سابق را دگرگون نماید.

     همه در تلاشند تا اثبات کنند که پرداخت نقدی یارانه ها به نفع دهک های جامعه است . آیا به راستی پرداخت نقدی یارانه ها برای افراد دهک پائین جامعه مناسب است ؟

     آنچه که مسلم است طرح تحول اقتصادی مطرح شده دارای چندین سرفصل است ؛ اما با بزرگنمائی پرداخت نقدی یارانه ها ؛ موضوعی که  بیشتر به چشم آمده  پرداخت نقدی یارانه هاست.  

    به طور قطع و یقین کسی از پول بدش نیامده و نخواهد آمد . اما آنچه مردم را نگران کرده است ؛ سیر صعودی قیمت ها و افزایش طاقت فرسای تورم است. این ها عواملی است که گاهی دولتیان از آن به عنوان اثر روانی موثر بر افزایش قیمت ها و تورم نام می برند ؛ غافل از آن که مردم اثرات تورمی و گرانی را با پوست و گوشت خود لمس می کنند. 

    در اینکه باید یارانه ها بطور تدریجی حذف ؛ هدفمند و تحول اقتصادی صورت پذیرد همه ی جناح های سیاسی حاکم و غیرحاکم بر جامعه ی ایرانی بدان وقوف کامل داشته و بر آن پای می فشرند. اما برخی با تشویش و نگرانی و بعضی دیگر با اقتدار آن را دنبال می کنند. 

    کاری که زمزمه ی ساختاری تغییر در آن پس از پایان جنگ تحمیلی آغاز و اکنون به اوج خود رسیده است. 

    رئیس دولت نهم با جدیت به دنبال تحول اقتصادی است و اعلام نموده « حتی یک روز از ریاستش باقی مانده باشد» ؛ آن را به انجام می رساند. 

    کارشناسان مسائل اقتصادی از افزایش سرسام آور قیمت ها و تورم پس از آغاز طرح تحول اقتصادی مطالب مختلف و متغییری منتشر کرده اند . 

    رهبر معظم انقلاب موشکافانه اثرات مثبت و منفی طرح را در جملاتی کوتاه بیان کرده است ایشان طرح تحول اقتصادی را « کار بزرگ دولت نهم » نام گذاری کرده اند و با قابل قبول خواندن سرفصلهای این طرح عظیم افزودند: این کار بسیار مهم حتماً انجام شود اما در این روند باید از هرگونه شتابزدگی مطلقاً پرهیز کرد.
    ایشان خاطر نشان کردند اجرای خوب این طرح، قدم بزرگی در پیشرفت کشور است اما اجرای شتاب زده آن، خطرها و ضررهایی بدنبال می آورد بنابراین باید با بررسی چشم اندازها و پیامدها، و تدبیر کردن راههای جلوگیری یا کنترل تبعات منفی، این جراحی بزرگ را بسلامت انجام داد.
    ایشان در زمینه طرح تحول اقتصادی افزودند: اگر اجرای بخشی از این طرح تورم زاست باید برای جلوگیری از بروز این مسئله و یا کنترل تبعات منفی آن، چاره اندیشی کرد. حضرت آیت الله خامنه ای همچنین تلاش بیشتر برای کنترل تورم را بعنوان یکی از مشکلات مردم خواستار شدند و افزودند: البته تورم جهانی، خشکسالی و برخی عوامل دیگر در تورم موجود دخیلند اما عوامل دیگری نیز وجود دارد که دولت می تواند با کنترل آنها، تورم را کاهش دهد. رهبر انقلاب اسلامی توجه دولت به عوامل اجتناب پذیر در تورم را ضروری خواندند و افزودند: کاهش تورم باعث خواهد شد آثار خدمات بزرگ دولت نهم در زندگی مردم،‌ ملموس تر شود.

    در خصوص طرح تحول اقتصادی دولت ؛ در مورد این طرح دیدگاههای مختلفی وجود دارد اما باید مراقب بود اظهارنظرها موجب ابهام آفرینی و اضطراب آفرینی در جامعه نشود.

     در همی حال محمدرضا فرزین سخنگوی کارگروه طرح تحول اقتصادی اعلام کرده است : هدفمندسازی یارانه‌ها به هیچ وجه به معنای حذف یارانه‌ها نیست، بلکه صرفاً تغییر روش در دادن یارانه‌های دولتی است.

    وی معنای نهایی «هدفمند کردن یارانه‌ها» دادن یارانه به کسانی دانست که واقعاً نیازمند آن هستند.

    او آغاز این طرح را در چهار فاز در دولت اعلام کرده و سرفصل هی فاز های عملیاتی طرح تحول اقتصادی را اینگونه برشمرد.

     فاز نخست ، «شناسایی»  و در قالب توزیع و جمع‌آوری فرم‌های اطلاعات خانوار در حال پیگیری است.

     فاز دوم ، «بررسی آثار» است که در این مرحله باید آثار هدفمند کردن یارانه‌ها بر هزینه خانوار، تولیدکنندگان و ... بررسی شود و به همین خاطر، در وزارتخانه‌های صنایع و کشاورزی، کارگروه‌هایی تشکیل شده که در حال سنجش تأثیرات اصلاح قیمت بر نظام تولیدی به تفکیک هر صنعت هستند.

    وی با اعلام آگاهی از تبعات منفی طرح تحول اقتصادی گفت : هنگامی که اصلاح قیمت صورت بگیرد، قدرت رقابت در بنگاه‌های اقتصادی دچار مشکل می‌شود و به همین دلیل، یکی از دغدغه‌های مهم  این است که چه روش‌هایی را برگزینیم تا کمترین مشکل را در این زمینه ببینم.

     مسأله مهم دیگر درباره هدفمند کردن یارانه‌ها، این است که ما چگونه باید اصلاح قیمت‌ها را انجام دهیم و فازبندی آن باید چگونه باشد؟ 

     آیا باید به طور مجزا و در مراحل مشخص انجام شود؟ 

     به طور تدریجی انجام شود ؟ 

    و یا باید آن را به طور ناگهانی اجرا کرد؟ 

     چه سطح قیمتی را باید مبنای اصلاح قیمت‌ها قرار داد؟  

    به قیمت حوزه خلیج فارس یا قیمت‌های جهانی؟ 

    البته او اظهار امیدواری کرد که این موارد در یکی از کارگروه‌های تحول اقتصادی در حال پیگیری است.

    از سوی دیگر سید شمس الدین حسینی وزیر امور اقتصادی و دارایی تعیین میزان یارانه پرداختی را طبق طرح تحول اقتصادی و پس از جمع آوری کامل آمار میدانی مرکز آمار ایران وپردازش آن میسر دانست . وی با اطمینان اعلام کرد که این یارانه از نیمه دوم سال آینده پرداخت می شود.
    وی نظر محققان و مدیران کشور را مبنای طرح عنوان کرد و افزود ادامه شیوه فعلی پرداخت یارانه  نامناسب است و در وضع کنونی ، یارانه ها بر اساس میزان مصرف و توان مالی افراد پرداخت می شود و با هدفمند شدن یارانه ها، جریان معکوس می شود و طبقات پایین جامعه بیش از طبقات بالا از یارانه ها برخوردار می شوند که مزایای دیگری هم دارد. البته ایشان مزایای دیگر را نام نبرد. وی توزیع عادلانه تر منابع کشور، واقعی تر شدن قیمت ها و واقعی تر شدن رفتارها  را از مزایای هدفمند کردن یارانه ها دانست و در لفافه پیرامون اثرات منفی طرح گفت در هدفمند کردن یارانه ها اصلاح قیمت ها امری اجتناب ناپذیر است و باید مجموع سیاست ها به گونه ای اتخاذ شود که افزایش قیمت ها در مرحله ای توقف یابد.  

    آنسوتر محمد رضا باهنر به طرح تحول اقتصادی دولت نهم اشاره کرد و گفت: آرزوی تمام دولت‌‌ها هدفمندکردن یارانه‌‌ها بود که کار مهم، لا‌زم، خطیر و حساسی است و به سادگی نمی‌‌توان به سمت آن رفت. و با تبشیر تشکیل کمیسیون ویژه‌‌ای  برای بررسی این طرح در مجلس انذار ی به دولتیان داد و تاکید کرد: اگر دولت بدون اطلا‌ع مجلس، وارد اجرای این طرح شود دخالت می‌‌کنیم و ترمز دستی دولت را می‌‌کشیم زیرا زمانی این طرح اجرایی می‌‌شود که تفاهمی بین مجلس و دولت ایجاد شود. 

    اعلام پرداخت نقدی یارانه ها در نیمه ی دوم سال آینده توسط وزیر اقتصاد و تاکید رئیس جمهور بر آغاز طرح تحول اقتصادی در زمان ریاست جمهوری خود  ؛ که دور اول آن در تیرماه سال آینده به پایان می پذیرد بطور خوشبینانه وجود حداقلی خلا چند ماهه ؛ اگر آغاز طرح را در واپسین روز دور اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بدانیم ؛ رقم خواهد زد. 

    این نکته را هم باید افزود که مقام معظم رهبری برفقدان شتابزدگی تاکید داشته و اثرات مخرب تورمی آن را از نظر دور نداشته و تاکید کرده اند که برای مهار آن باید برنامه ریزی شود. 

    کلمات کلیدی بیانات رهبر معظم انقلاب در جمله ی زیر خلاصه شده است : 

    «  اجرای خوب این طرح، قدم بزرگی در پیشرفت کشور است 

     اما اجرای شتاب زده آن، خطرها و ضررهایی بدنبال می آورد  

    بنابراین باید با بررسی چشم اندازها  و پیامدها،  

    و تدبیر کردن راههای جلوگیری یا کنترل تبعات منفی، 

     این جراحی بزرگ را بسلامت انجام داد. 

    در مورد این طرح دیدگاههای مختلفی وجود دارد 

     اما باید مراقب بود اظهارنظرها موجب ابهام آفرینی و اضطراب آفرینی در جامعه نشود. »
     حرکت اجتناب ناپذیر نقدی کردن یارانه ها و طرح تحول اقتصادی موضوعی است که همه ی جامعه با آن درگیرند. با آنکه وزیر اقتصاد شروع پرداخت نقدی یارانه ها را نیمه ی دوم سال آینده اعلام کرده است اما هنوز در خصوص میزان آن ؛ نحوه ی پرداخت و فاصله ی زمانی پرداخت صحبتی نشده است. 

    پائیز در راه است و زمزمه های بهار مجدد افزایش قیمت ها.

    براستی سرانجام کار چه خواهد بود ؟

    کاغذ پاره ؛ حرفی نسنجیده

    کاغذ پاره

                               برای دومین بار بود که رئیس جمهور از اصطلاح « کاغذ پاره » در سخنان رسمی خود استفاده کرد.

     

    وی قبلا در خصوص تحریم ابلاغی سازمان ملل گفته بود" قطعنامه های سازمان ملل"  کاغذ پاره است.

    هفته قبل هم معلوم شد مدرک تحصیلی ‏آکسفورد کاغذ پاره است  

    هرچند پیش از آن وی بصورت غیر رسمی برخی از ضوابط موجود در جامعه را کاغذ پاره نامیده بود.

     مانند " دلار" کاغذ پاره است،

     و بعدتر از آن هم معلوم شد بودجه هم کاغذ ‏پاره است، وگرنه بودجه هزار صفحه ای را که نه کسی آن را می خواند و نه کسی آن را اجرا ‏می کرد، بیخودی برنمی داشتند بکنند سی صفحه. 

    براستی اگر با این شرایط پیش برود هیچ چیزی برای قیاس کردن باقی خواهد ماند ؟

     چرا که همه چیز بر اساس نوشته های روی کاغذ سندیت پیدا می کند:

    شناسنامه

    کارت ملی

    گذرنامه

    سند املاک

    چک های بانکی

    و ...

    اگر به استناد سخنان رئیس دولت و رئیس اجرائی کشور عمل شود ؛ آنگاه سنگ روی سنگ بند نمی شود. تصور کنید هر بدهکاری به طلبکار خود بگوید سند در دست شما کاغذ پاره ای بیش نیست. مجرمان احکام قضائی را کاغذ پاره بینگارند و ...

    باید روی این نکته تاکید شود که همه چیز اهمیت خاص خود را دارد. و بنا به همان اهمیت است که روابط اجتماعی شکل سازمان یافته به خود می گیرد.

    رئیس جمهور می توانست اعلام کند که برای مردم ایران صدور قطع نامه های تحریم اهمیتی ندارد و یا برای تصدی وزارت کشور نیازی به مدرک دکترا نیست ؛ اما نمی تواند مدارک و اسناد را کاغذ پاره بنامد.

    اینک که در خصوص مدرک تحصیلی وزیر کشور تشکیک شده است ؛ راهکارش پیگیری برای اطمینان از این تشکیک است و  رئیس جمهور نباید مدارک معتبر را کاغذ پاره بنامد.

    نگرانی ای که بعضی ها دارند این است که اگر جعلی بودن مدرک وزیر کشور صحت داشته باشد ؛ با اشاره به پنهان کاری وی و استفاده از این عنوان برای رسیدن به مقام و ثروت و در واقع دروغگوئی آشکار وی ؛ آیا می تواند برای برگزاری انتخاباتی سالم راستگو و درست کردار باشد ؟

    ***

    حرفی نسنجیده

       

    «ما با مردم آمریکا و اسرائیل دوست هستیم»

    «برای هزارمین بار و قوی تر از گذشته اعلام می کنم که ما با همه مردم دنیا دوست هستیم حتی مردم آمریکا و اسرائیل».
    «بنده به حرفهایم افتخار می کنم و آنها را اصلاح نمی کنم بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار می کنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست که چون اعتقاد و آرمان هایمان انسانی است در بین توده‌های مردم در دنیا دشمنی نداریم... مردم ایران با مردم آمریکا فرقی ندارند ما با همه مردم دنیا دوست هستیم حتی مردم آمریکا و اسرائیل».

    معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان گردشگری ؛ صنایع دستی و میراث فرهنگی و رئیس دفتر هماهنگی ایرانیان خارج از کشور سخنانی را بیان کرد که در نوع خود بی نظیر بود.

    وی در همایش گردشگری و نوع آوری مردم ایران را دوست مردم ( ملت ) آمریکا و اسرائیل خواند.اینکه مردم ایران و یا مردم جهان اساسا با کسی دشمن نیستند قابل انکار نیست ؛ اما سخن گفتن یک مقام اجرایی در سطح کلان کشور بر خلاف سیاست های کلی نظام را می توان « سخنی ناسنجیده » خواند.

    بی شک از قیام مردم در سال ۴۲ و سخنان کوبنده ی رهبر کبیر انقلاب در آن سال به سادگی می توان دریافت که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ؛ مخالفتی ریشه ای با اسرائیل داشته و آمریکا را با سیاست های استعماری اش قبول نداشته است. فهم این مطلب به سادگی آب خوردن است.این موضوع در زمان پیش از تبعید رهبر کبیر انقلاب کاملا مطرح شده است ؛ آنجائی که می فرمایند « به من گفته اند از شاه بد نگوئید ؛ و از اسرائیل بد نگوئید ؛ مگر شاه ما اسرائیلی است و .. » 

    بدین منظور سخنی از رهبر کبیر انقلاب و سخنی از رهبر معظم انقلاب به عنوان شاهد مدعا درج می شود:

    «یهودی در کشورهای دیگر با یهودی در فلسطین اشغالی فرق می کند. همه یهودیانی که در فلسطین اشغالی اسکان داده شده اند در حکم همان سربازان و اجزا رژیم غاصب هستند و برخورد با آنها همانند برخورد با سربازان اسرائیلی است».

    «مردم فلسطین در خارج از فلسطین با حال کوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی می کنند خانه‌ها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا از استرالیا از آمریکا از آسیا و از آفریقا به آنجا رفته‌اند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آورده اند و در آنجا به نام یک ملت زندگی می کنند و دولتی هم دارند اساسا چنین ملتی وجود و هویتی ندارد».

    ندانستن این وضوح اگر کمی سخت باشد ؛ این نکته قابل انکار نیست که اسفندیار رحیم مشائی یکی از بهترین دوستان و نزدیکان رئیس جمهور است. و یقینا موضع گیری شدید محمود احمدی نژاد و اعلام رسمی تلاش برای محو اسرائیل از روی صفحه ی روزگار و انکار هولوکاست را نمی تواند از یاد برده باشد . دو مطلبی که برای نظام جمهوری اسلامی ایران هزینه های بالائی را تحمیل کرد.

    چگونه است که ایشان چنین سخن می گویند ؟

    آیا برای این سخنان استراتژی خاصی پیش بینی شده است یا از روی یک اعتقاد شخصی بیان شده ؟

    اینها مطلبی است که در آینده روشن خواهد شد.

    اما نکته ی مهم ای سخنان تنش هائی است که به وجود آورده درخواست استعفای ایشان از سوی نمایندگان مجلس و فشار به دولت و حامیان آنها ؛  تحصن و ابلاغ بیانیه ی دانشجویی ؛ موضع گیری های افراد شاخص و عکس العمل رسانه ها ؛ مطبوعات و سایت های اینترنتی ؛ حتی طیف وسیعی از اصولگرایان را نیز سردرگم کرده است.

    ***

    این دو  « کاغذ پاره ؛ حرفی نسنجیده » ؛ موضوعی است که طیف دولت و حامیانش را با چالش جدی روبرو کرده است ؛ هرچند عملکر رئیس جمهور نشان داده است که هیچ اهمیتی برای موضوعاتی از این دست قایل نیست.باید منتظر بود و نتیجه را با عملکرد رئیس جمهور تنظیم کرد. 

    مروری بر روند یارانه در کشور

    در ابتدای انقلاب به افراد بی بضاعت ؛ کم درآمد ؛ افرادی که در زیر خط فقر زندگی می کردند ؛  « مستضعف » می گفتند ( ضعیف نگه داشته شده ) ؛ بعدها این عنوان را از ادبیات گفتاری و نوشتاری حذف و به جای کلمه ی مستضعف از کلمه ی  « قشر آسیب پذیر » استفاده کردند و اکنون این کلمه نیز کاربرد خود را از دست داده و این قشر  «‌‌ مردم دهک پائین » نام گرفته اند.

    پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی و تحریم های اعمال شده از طرف غرب و شرق بر ایران مسوولین وقت برای اینکه بتوانند ورودی و خروجی بازار ؛ خصوصا در بحث ارزاق و مایحتاج عمومی را در کنترل خود داشته باشند ؛ کوپنی کردن ( کالابرگ ) مایحتاج اصلی مردم را در دستور کارخود قرار دادند . در شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی آن موقع کاری جز این متصور نبود و این امر در کنترل ثبات قیمت ها در بازار موثر بوده و قشر کم درآمد جامعه از آن بهره ی کافی بردند.

                          

     وضعیت ناسالم جمع آوری کالابرگ ها پس از فروش اجناس به مردم دست عده ای  از مسوولین از خدا بی خبر را برای سو استفاده های بعدی باز می گذاشت و بطور طبیعی برای افراد مرفه تهیه ی ارزاق عمومی از طریق این مدیران آسان بوده و از این رهگذر چه بسا کسانی میلیونر شدند.

     اشکال دیگر این سیستم ایجاد مراکز فروش زیر میزی برای آشنایان و ندیدن افراد ناشناس در عرضه ی خدمات عمومی بود.

    هرچند که اشکالات عمده ی دیگری بر آن مترتب بود و خارج از بحث است و از آن گذر می شود.

    مروری بر برنامه ی هدفمند کردن یارانه ها

    دوران پس از پایان جنگ برای مردم دوران جدیدی بود که مایل به ادامه ی حرکت اینچنینی نبودند. سطح توقعات مردم از دولت بالا رفته و انتظار داشتند از آن وضع اسفبار خارج شوند.

    در آن مقطع که دولت تمام مایحتاج عمومی را بصورت کالابرگی به مردم ارایه می کرد تصمیم به حذف تدریجی توزیعی اینگونه و اشباع بازار از کالاهای مورد نیاز مردم با قیمتی نزدیک به قیمت یارانه ای کرد. در مرحله ی اول مرغ و تخم مرغ را از سبد کالابرگی خارج و مقرر شد که مابه ازای آن پرداخت نقدی به مردم صورت گیرد. پرداخت نقدی یارانه از این زمان باب شد اما طولی نکشید که هم مردم و هم مسولین رغبتی به دریافت یارانه ی نقدی اندک واریزی نشان ندادند و پرداخت نقدی یارانه ها حذف شد. اما قیمت متناسب این کالاها مردم را تحت فشار قرار نداد.

    بعدها گوشت از سبد حمایتی خارج شد و حتی آن مبلغ یارانه ای کم هم به مردم پرداخت نشد و قیمت مناسب آن نیز مردم را درگیر مسائل پیچیده ی اقتصادی نکرد. کم کم  پنیر ؛ کره ؛ پودر رختشویی و برخی اقلام ریز و درشت دیگر بدون پرداخت نقدی یارانه ها از سبد حمایتی دولت خارج شد.بدینصورت عمده ی مایحتاج عمومی مردم به قیمت آزاد به مردم ارایه شد و تا اکنون به جز قند ؛ شکر ؛ روغن  آن هم در فاصله های طولانی ؛ تقریبا هیچ کالائی بصورت کالابرگی ارایه نمی شود.

    کمی بعد تر دولت برای کاهش فشار مالی به خود  و آشنا کردن مردم و عادت دادن آن ها به قیمت های بالاتر طرح اعلام « کالابرگ  فوق العاده » یا « کالابرگ تعادلی » را در دستور کار خود قرارداد . بدین وسیله مصرف کننده با آنکه می دانسته کالابرگ تحویل می دهد ؛ با « قیمت تعادلی » یعنی قیمتی بین دولتی و آزاد مایحتاج خود را تامین می کرد. 

    بخش دوم یارانه های پرداختی دولت را مردم کمتر احساس کرده اند . این بخش که شامل یارانه های پرداختی به آرد ؛ نان ؛ سوخت و انرژی را  هیچگاه احساس یارانه ای بودن آن را لمس نکردند چون مردم به قیمت یارانه ای و بدون کالابرگ آن ها را می خریده اند.

    در این بخش و برای افزایش قیمت ها راهکار دیگری اندیشیده شد. در مجلس ششم شورای اسلامی برای « واقعی شدن قیمت ها » و رساندن قیمت ها به سطح قیمت جهانی و یا حداقل ؛ کشورهای همسایه تصمیمات مهمی اتخاذ گردید. در این دوران با تصویب افزایش ۵ تا ۲۰ درصدی قیمت اقلام مورد نیاز مردم بصورت سالانه موافقت گردید.

    این امر ابتدا با تنش های روانی و اجتماعی سنگین مواجه شد و در مدت چند سال بصورت امری عادی برای مردم لحاظ شد.

    مردم مطمئن بودند همزمان با افزایش سالانه ی حقوق افزایش تعرفه ی خدمات عمومی را هم خواهند داشت و به تبع آن بازار و سیستم حمل و نقل عمومی نیز با یک افزایش قیمت معقول مواجه می شد.این طرح به ناگهان و به منظور ضربه زدن به جناح حاکم توسط مجلس هفتم و با شعار « تثبیت قیمت ها » متوقف شد و مردم شادکام از این تصمیم بزرگ مجلس.

    پس از موفقیت اصولگرایان و حذف اصلاح طلبان رویه ی مصنوعی تثبیت قیمت ها تا دوسال در دستور کار دولت حاکم بود. اما به تدریج دریافتند که عدم تطابق تثبیت قیمت ها با برنامه ی توسعه و رشد قیمت های جهانی می تواند جامعه را با مشکل بزرگ مواجه کند. اینگونه بود که تثبیت قیمت ها جای خود را با « رهاسازی قیمت ها » عوض کرد.

    البته این رهاسازی با هیچ رویه ای سازگار نشد و عملا کار افزایش قیمت ها از دست دولت نیز خارج شد. مردم مستاصل و نگران و قیمت ها در هیچ کجا با هم مساوی نبودو نشد و اینگونه بود که مردم فشار مضاعفی را متحمل شدند.

    اما تثبیت قیمت ها و پائین بودن آن چند مشکل دیگر را به دولت وارد کرد: مصرف بی رویه از یک طرف و قاچاق آن از سوی دیگر دو لبه ی تیز فشار بر دولت ؛ از اثرات اصلی تثبیت قیمت ها بود.

    در همین شرایط « هماهنگ سازی قیمت ها » و  « حذف تدریجی یارانه ها » در دستور کار دولت قرار گرفت.

                                   

    حذف یارانه ی پودرهای شوینده و اعلام قیمت دو برابری آن ازطرف وزیر بازرگانی از یکسو و سهمیه بندی بنزین و افزایش قیمت آن از ۸۰۰ ریال به ۱۰۰۰ ریال توسط دولت  از سوی دیگر آغاز رسمی این حرکت بود. کم کمک ارایه ی بنزین آزاد در کنار بنزین سهمیه بندی مردم را عادت به قیمت ۴۰۰۰ ریالی آن می دهد.

    شرکت برق ؛ گاز و آب نیز روند دیگری را پی می گیرند آنها با درج قیمت دوگانه ی یارانه ای و آزاد انرژی در قبوض ارسالی؛  مردم را با قیمت آزاد آن آشنا می کنند.

    قیمت نان به آرامی افزایش یافته است و مردم را با نانوایی هایی با سهمیه ی آزاد آرد و به تبع آن قیمت آزاد نان آشنا ساخته اند.

    همه ی این ها مقدمه ای شده است تا زیرکانه اعلام کنند که از پائیز ۸۷ قیمت آب؛ برق و گاز ۵ برابر خواهد شد تا مردم از نظر روحی و روانی آمادگی تحمل افزایش قیمت ها را داشته باشند.

    در این هنگامه و در آستانه ی هجمه ی اثر روانی افزایش قیمت ها ؛ اعلام پرداخت نقدی یارانه ها در دستور کار قرار گرفته است ؛ تا شاید تحمل آن کمی آسانتر شود.

    ارایه ی فرم های خود اظهاری و سرگرم شدن مردم به پرکردن آن تا پایان شهریور طول خواهد کشید. بدون آنکه نحوه ی پرداخت ؛ سقف پرداخت ؛ زمان پرداخت و سرانجام فاصله ی زمانی پرداخت ها مشخص باشد.

    پائیز در راه است و زمزمه های بهار افزایش قیمت ها.

    براستی سرانجام کار چه خواهد بود ؟

    ***

    موضوع بحث بعدی :

    این روزها بحث پرداخت نقدی یارانه ها جدی شده است. همه در تلاشند تا اثبات کنند که پرداخت نقدی یارانه ها به نفع دهک های جامعه است . آیا به راستی پرداخت نقدی یارانه ها برای افراد دهک پائین جامعه مناسب است ؟ 

     

    متن مقاله در سایت سیاوشون 

    متن مقاله در  سایت مازندنومه

    هنر یک مرد

     محمدرضا باهنر دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین در نشستی با اعضای این تشکل در دفتر جامعه اسلامی مهندسین به تحلیل آخرین دیدگاه هایش درباره عملکرد دولت پرداخت.

    وی در ۵ خرداد ۸۷ برای اولین بار  بطور کارشناسی شده دست به انتقاد از دولت زد. وی که در مجلس هفتم شورای اسلامی نایب رئیس اول مجلس بود بارها و بارها به دفاع از عملکرد دولت پرداخت و چه بسا لایحه های ارسالی از طرف دولت با پشتکار ویژه ی ایشان به تصویب مجلس رسید.

    چرخش دیدگاه های ایشان و بیان نقاط ضعف دولت در کوران تشکیل مجلس هشتم کمتر مورد توجه واقع شد. هرچند که سخنان ایشان در آن مقطع زمانی می توانست معنای خاصی داشته باشد.

    منتقدان دولت با اشاره به ناهمخوانی فکری با ایشان و مدافعان دولت در اثر مشغولیات حذف حداد عادل از ریاست مجلس و توجه به یک همگرائی در اصول گرایان برای تصدی هیات رئیسه ی مجلس از اصلی ترین نکات مغفول ماندن این سخنان بود.

    مهندس باهنر نتوانست رای اعتماد نمایندگان مجلس هشتم برای نایب رئیسی اول مجلس را بدست گیرد . همانطوریکه حداد عادل نیز خداحافظی زودهنگام خود از ریاست مجلس را در توافق دونفره اعلام کرد.

    حال که آن مقطع زمانی سپری شده و فراغ بال بهتری پیش روی همه قرار دارد ؛ نظرات ایشان با اشاره به اهمیت آن بازخوانی می شود . شاید با تعمق در این سخنان ریشه های بسیاری از مشکلات کشور شناسانده شده است و بتوان با نگرشی نو به آن از دست بسیاری از مشکلات با ارایه ی راهکار مناسب خلاص شد.مهمترین فرازهای این سخنان را بخوانید :

     
     -   خوشبختانه امروز همه قبول کرده اند که تورم وجود دارد تا دو سه ماه قبل می گفتند تورم کار فلان بانک خصوصی و چند بنگاه معاملاتی است ولی امروز دیگر این حرفها خریداری ندارد.

    -  ما در رابطه با سیاستهای کلان مجلس هشتم دو چراغ راهنما داریم که تعیین کننده خواهد بود و این دو عبارتند از سند چشم انداز 20 ساله که مهمترین سند بالادستی تصویب شده بعد انقلاب است.

    -  دو سال طول کشید تا دولت را قانع کنیم که اقتصاد کشور نیاز به تئوری دارد و صرفا با دیدگاه مهندسی نمی شود کشور را اداره کرد. 
     -  از نظر مهندسی عبور رشته کوه البرز از سوراخ سوزن ممکن است یعنی باید کوه را پودر کرد و این پودر را از سوراخ عبور داد اما بحث این است که آیا این کار توجیه اقتصادی دارد یا اصولا مفید است یا نه.

    -  در ارتباط با تورم بحث ما این بود که بالاخره باید یک تئوری اقتصادی را پذیرفت اما مقامات اجرایی می گفتند این تئوری ها فقط کار را کند می کند و می توان بدون آنها هم کار کرد.

    -  بدون تئوری اقتصادی  داشتن پول نفت خیلی بدتر از نداشتن پول نفت است.

     -  قیمت نفت بالاتر می رود ولی وضع مردم بدتر می شود.
     -  البته خوشبختانه امروز همه قبول کرده اند که تورم وجود دارد تا دو سه ماه قبل می گفتند تورم کار فلان بانک خصوصی و چند بنگاه معاملاتی است ولی امروز دیگر این حرفها خریداری ندارد.

    -  با اشاره به  سهم تورم جهانی  در اقتصاد کار مبرم مجلس هشتم مهار تورم است.

    -  اگر همه ما سر خط بیاییم و حرفهای علمی همدیگر را قبول کنیم این تورم را می شود ظرف 3 تا 4 ماه مهار کرد البته جبران آن سه چهارسالی طول می کشد.

    -  با تزریق های غیر طبیعی نمی توان اشتغال ایجاد کرد و آن را حفظ کرد .
    - ما در چند سال گذشته در مورد سند چشم انداز حرکت جامع و معادلی نیز نداشتیم و حتی می توانم بگویم چشم انداز مغفول واقع شده بود.

    -  اگر چه ترمیم و تغییر کابینه حق دولت است ولی اگر درست انجام نشود می تواند تهدید باشد. اینکه همیشه وزرا احساس کنند در حال رفتن هستند این فرصت برای دولت نیست و ایجاد احساس تزلزل خسارت عظیمی را وارد می کند.

    -  نوع ترمیم ها باید اصلاح شود و الان از یک سال و نیمی که از دوران خدمت آقای احمدی نژاد باقی مانده هر ترمیمی که قرار است اتفاق بیفتد باید زودتر انجام شود تا مسئولین فعلی دولت ، وزرا و فرمانداران احساس کنند دیگر تا آخر دولت تغییری ایجاد نمی شود.

     - باهنر با بیان اینکه ترمیم کابینه نباید یک روش باشد گفت: مقامات باید احساس امنیت شغلی کنند.
     - وی در پاسخ به سئوالی در مورد مهار تورم گفت: تورم فعلی 22 درصد شده که اگر دولت و مجلس هماهنگ بودند این تورم در حد 13- 14 درصد باقی می ماند.
     
    به نظر شما این سخنان کارشناسی در فاصله ی بین مجلس هفتم و هشتم بر ایشان اثبات شده است یا قبلا هم وجود داشته ؟
    اگر ایشان قبلا به این نقطه نظرات رسیده بودند ؛ چرا در دوران مجلس هفتم که نایب رئیس اول مجلس بودند حتی یک بار از تریبون مجلس این بحث ها را مطرح نکردند؟
     
    متن سخنان به نقل از :  http://www.sayenews.com/pages/?cid=1695
     

    مازندران ؛ گردشگری ؟ کشاورزی ؟ و یا صنعتی ؟

    مازندران ؛  گردشگری ؟ کشاورزی ؟ و یا صنعتی ؟

    دیریست که استان های شمال کشور را با واژه ی کشاورزی و گردشگری توامان کرده اند.

    تاج گلی که از سال های قبل از انقلاب بر سر استان های شمالی قرار گرفت و تا اینک نیز امتداد دارد.

    سازمان برنامه و بودجه ی سابق با لحاظ کردن این دو واژه به عنوان مبنای کلیدی کارهای توسعه محور شمال از بسط و گسترش صنعت و شهرک های صنعتی در این استان ها جلوگیری کرد و هرچه جهان و به تبع آن کشور بسمت صنعتی تر شدن سوق پیدا کرد این سه استان به لحاظ ایجاد شهرک های صنعتی و بستر سازی صنعتی عقب تر ماندند.هرچند وضعیت استان گیلان به لحاظ داشتن شهرصنعتی رشت مطلوبتر بوده و توانست چند گام جلوتر از دو استان مازندران و گلستان باشد.

    شاید به لحاظ جغرافیایی و اقلیمی  قرار گرفتن این استان ها « گیل ماز گل » ( مخفف گیلان ؛ مازندران و گلستان ) در کمربند سبز طبیعی کناره های دریای کاسپین ؛ می توانست استدلال قطب گردشگری و کشاورزی را برای این مناطق توجیه پذیر کند ؛ اما آنچه از روند توسعه ی گردشگری و کشاورزی در این مناطق به چشم آمد چیز گرانبها و دندان گیری برای مردم منطقه نبود.

     « گیل ماز گل » به لحاظ ساختاری و آب و هوایی طبیعتی دارد بسیار دلپذیر و هرکه از کنار گوشه ی کشور پهناور و با اقلیم های مختلف وارد این منطقه می شود ناخودآگاه شیفته ی منطقه شده و گیل ماز گل را سرشار از نعمت و ثروت می داند . اما آیا واقعیت همین است ؟بگذریم...

    آشنایی با مبحث گردشگرپذیر بودن و کشاورزی بودن گیل ماز گل کمی ما را با واقعیت این منطقه آشنا می کند.

    بخش کشاورزی :

    گیل ماز گل به لحاظ کشاورزی دارای شاخصه ی بسیار مثبتی است .   برنج ؛‌چای ؛ مرکبات اصلی ترین محصولات گیل ماز و پنبه و گندم شاخص ترین محصولات گل هستند. اما آنچه در خصوص کشاورزی مازندران قابل ذکر است کشت چای ؛ برنج ؛ مرکبات به عنوان اصلی ترین تولیدات آن و وجود تولیدات کشاورزی مثل کیوی ؛ گندم ؛ جو ؛ گل گاوزبان ؛ فندق ؛گردو ؛ نخود ؛ لوبیا ؛ عدس ؛سیب زمینی ؛ سیب ؛ گیلاس ؛ علوفه ی تر ؛  سبزیجات و غلات دیگر را نام برد. در جنب این کار زنبورداری و تولیدات دامی و تولید کرم ابریشم را نیز می توان بدان ها اضافه نمود.

    گیل ماز گل به لحاظ فقدان برنامه ریزی درست و حمایت دولت متاسفانه دارای کشاورزی صنعتی نبوده و به روش های سنتی تولید فراورده های کشاورزی را دنبال می کند. هرچند در سال های اخیر اصلاح نژاد بذرها توانست کمی از سنتی بودن صرف را کاهش دهد اما مکانیزه نبودن مراحل کاشت ؛ داشت و برداشت محصول کماکان آزاردهنده است.از این موضوع بدیهی و ساده اگر خواسته باشیم بی تفاوت بگذریم ؛ بحث دیگری که بسیار آزاردهنده است ؛ نه تنها فقدان حمایت دولت از کشاورزی و کشاورزان بلکه نمک ریختن بر زخم کشاورزان مهمتر از آن است که باید مورد توجه قرار گیرد.

    درست در زمان برداشت محصول استراتژیکی مثل برنج ؛ واردات بی رویه و بدون حساب و کتاب برنج از یکسو  و حذف عوارض گمرکی واردات این محصول ضربات جبران ناپذیری بر جامعه ی کشاورزان وارد کرده است. 

    چای محصول دیگری است که مانند دیگر فراورده های کشاورزی مورد بی مهری قرار گرفته است. در بدو ورود چای توسط کاشف السلطنه در سال ۱۲۷۷  ؛ سازمان چای در ایران بنا نهاده می شود و پس از یک قرن گسترش و کشت چای به ناگاه و با یک تصمیم غیر کارشناسی سازمان چای منحل می شود. واردات بی رویه ی چای خارجی از یکسو و حذف و مستعمل شدن کارخانجات کارخانجات چای موجود از طرف دیگر باعث زیان های مکرر باغداران چای و چایکاران شده است.

    مرکبات موجود در گیل ماز از مدیریت نادرست دیگری رنج می برد که نبود کارخانجات صنایع تبدیلی و تکمیلی این فرآورده ها از اصلی ترین معضلات این بخش است. و اینگونه است که بارش برف سنگین زمستانی عده ی کثیری از کشاورزان منطقه را تا ورطه ی نابودی با خود برده است.

    دیگر محصولات ریز و درشت که محلی از اعراب در سبد حمایت دولت در استان های گیل ماز گل ندارند و بدان ها پرداخته نمی شود.

    بخش گردشگری

    مصیبت بارترین بخش زندگی مردم گیل ماز گل قرار گرفتن در سبد گردشگری است. فقدان برنامه ریزی اعم از مناسب و غیر مناسب در این بخش از یکسو و ناهماهنگی فرهنگی ایجاد شده در بخش گردشگری و گردشگر پذیری از دیگرسو اصلی ترین معضل این منطقه است.

    فقدان نگرش صحیح به گردشگری به عنوان یک صنعت و ضعف های بی شمار گردشگرپذیری سنتی نیز از دیگر بلایای بجای مانده بر جان خسته ی مردم این خطه است.

    نبود زیر ساخت های اولیه ی گردشگر پذیری مانند راه ؛ حتی زمینی و ترافیک و راهبندان های نفسگیر در ایام تعطیلات ؛  ضعف شدید در آبرسانی شهری و روستائی ؛ ضعف امکانات بهداشتی مناسب مانند داروخانه های شبانه روزی فعال و... و هزاران مشکل ریز و درشت دیگر مانند زهر کشنده در جان مردم رسوخ کرده است.

    مصیبت بارتر از همه نگاه منفی مسوولان ارشد کشور به منطقه ی سرسبز شمال به عنوان یک منطقه منتفع است و این مناطق را محل خوشگذرانی حساب کرده و از توجه اندک نیز بدان غافل مانده اند.

    همه ی این ها نوشته شد تا نکته ی ذیل بازگو شود که با این همه مصیبت موجود و نگاه منفی به صنعتی شدن منطقه ( که تا حدی هم معقول به نظر می رسد ) ؛ حرکت  نمایندگان مردم مازندران در مجلس شورای اسلامی باعث تعجب است. مگر اینکه هدفی در پشت این تصمیمات نهفته باشد .

    با نگاهی به جدول ذیل شاید موضوع کمی روشن شود:

    نام

    نام خانوادگی

    حوزه انتخابیه

    جدید

    هفتم

    عضویت در کمیسیون

    عزت اله

    یوسفیان

    ملا

    آمل

    *

    برنامه و بودجه

    علی

    کریمی

     فیروز جایی

    بابل

    *

    آموزش و تحقیقات

    محسن

    نریمان

    بابل

    *

    عمران

    مقداد

    نجف نژاد

    بابلسر و فریدونکنار

    *

    برنامه و بودجه

    احمد علی

    مقیمی

    بهشهر و

    نکا و گلوگاه

    *

    عمران

    ابوالفتح

    نیکنام

    تنکابن و

    رامسر

    *

    صنایع و معادن

    سید رمضان

    شجاعی

    کیاسری

    ساری

    *

    علی اصغر

    یوسف نژاد

    ساری

    *

    صنایع و معادن

    سید علی

    ادیانی راد

    قائم شهر

    و سواد کوه و جویبار

    *

    انرژی

    عزت اله

    اکبری

    ژتالار پشتی

    قائم شهر

    و سواد کوه و جویبار

    *

    صنایع و معادن

    احمد

    ناطق نوری

    نورو محمود آباد

    *

    انوشیروان

    محسنی

     بندپی

    نوشهر و چالوس

    *

    بهداشت ودرمان

     

    با نگاهی به جدول کاملا مشخص است که هیچ یک از نمایندگان محترم خطه ی سرسبز مازندران که طبق مصوبات اجرایی می تواند قطب گردشگری و کشاورزی باشد ؛ در این دو بخش عضو کمسیون مربوطه نشده اند.

    حضور سه نماینده ی مازندرانی در کمسیون صنایع و معادن  ؛ دو نماینده در کمسیون برنامه و بودجه و دو نماینده در کمسیون عمران معنا دار است.

    آیا نمایندگان محترم می خواهند منطقه ی مازندران را صنعتی کنند ؟

     آیا می توانند با همدلی از این مهم بر آیند ؟

    آیا صنعتی شدن مازندران باعث نابودی طبیعت زیبای شمال نخواهد شد ؟

    تکلیف قطب گردشگری و کشاورزی در منطقه چه خواهد بود ؟

    چه کسی پیگیر مطالبات مربوط به این دو مهم ( کشاورزی و گردشگری ) در کمسیون های مجلس خواهد بود ؟

    این ها سووالاتی است که زمان پاسخ آن را خواهد داد و کسانی که کمرشان زیر بار طاقت فرسای قطب کشاورزی و گردشگری خم تر خواهد شد ؛ مردم صبور منطقه اند.

    انتظار می رود که نمایندگان حاضر در کمسیون صنایع و معادن ؛ عمران و برنامه و بودجه  حداکثر تلاش خود را نه برای صنعتی کردن مازندران ؛ بلکه برای ایجاد مراکز صنعتی صنایع تبدیلی و تکمیلی بخش های مختلف کشاورزی منطقه که ساختار طبیعی منطقه را دستخوش تغییر نکند ؛ به کار گیرند. و در ایجاد صنعت گردشگری و گردشگرپذیری فعالانه وارد عرصه ی خدمت به جامعه شوند.برای ادامه ی ساخت آزاد راه تهران - شمال از جان مایه گذارند.و ...   باشد که از این ره توشه اندکی از معضل بیکاری و بی توجهی به کشاورزی و گردشگری منطقه کاسته شود. 

     

    پا نوشت : 

    درج این مطلب در صنایع نیوز

     درج این مطلب در سایت آفتاب 

    درج این مطلب در سایت  مازندنومه   

    درج این مطلب در سایت جهانگردان رامسر

    و با تشکر از رامسرنیوز

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت چهارم ( آخر )

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت چهارم ( آخر )

    فعالیت در اسلامشهر با یک واقعه ی جالب روبروشد. همکلاسی خوبم حسن جعفری که تجارت چوب روسی ( نراد ) دارد با بعضی از شهروندان اسلامشهر داد و ستد تجاری داشت ؛ قرار شد که با یکی از سرشناس ترین آنها ارتباط گرفته تا با وضعیت مناسبتری در جامعه ی اسلامشهر حضور یابیم. مهندس ناصر عبدی آذر اولین گزینه ی ایشان بود ؛ پس از تماس تلفنی با ایشان خبر جالبی منعکس شد که برایم بسیار ارزشمند بود ؛ مهندس عبدی آذر خود یکی از کاندیداهای شورای شهر اسلامشهر بود و این یعنی راه همواری برایم و حضور حداکثری در جلسات ؛ محافل و مساجد اسلامشهر.

    اولین جلسه ی معارفه ی ما ساعت ۲ بامداد تعیین شد ؛ بهمراه حسن جعفری به منزل ایشان رفتیم . پس از آشنائی اولیه ایشان با رویی گشاده از بنده استقبال کرد و دعوت کرد در محافل و میهمانی های آنان حضور یابم. اسلامشهر از طیف های مختلف اجتماعی تشکیل شده است و یکی از طایفه های بزرگ حاضر در آن هشترودی های مقیم اسلامشهر هستند.بافت جمعیتی بسیار بزرگی که تعداد کاندیداهای هشترودی آنها از تعداد نمایندگان شورای شهر بیشتر بود. بدین لحاظ پس از بررسی هشترودی ها هفت نفر به عنوان کاندیدای ویژه ی هشترودی ها فعالیت رسمی خود را آغاز نمودند و مهندس عبدی آذر یکی از آنها بود.

    کاندیداهای شورای شهر به شدت مشغول فعالیت بودند و میهمانی های خانگی و پرشور بود. همراهی بنده و مهندس عبدی آذر با هم و شرکت در جلسات هفت نفره ی هشترودی ها باعث شد در بین مردم منطقه بهتر جا بیفتم.

    پس از شروع زمان رسمی تبلیغات انتخابات با صحنه های بسیار جالبی برخورد کردم که نظیرش را در هیچ دوره ی انتخابات ندیده بودم. اندکی پس از آغاز زمان رسمی انتخابات اسلامشهر تبدیل به شهری با پوشش کاغذ شد هر مکان قابل الصاق عکس ؛ پوستری را نمایان می کرد و زمین و خیابان مملو از عکس های مختلف کاندیداها بود. این موضوع تا آخرین لحظه ی زمان رسمی تبلیغات انتخابات ادامه داشت.

    ستاد مهندس عبدی آذر در مرکز اصلی و تجاری شهر و کلیه ی واحدهای یک ساختمان چهارطبقه ی تجاری - اداری را شامل می شد.حضور خیل کثیر طرفداران و هماهنگی موزون ستاد و حامیان و نحوه ی تعامل این دو باهم برایم تجربه ی ارزشمندی را به یادگار گذاشت. هرچند هزینه ی بالای این نوع حرکت برایم غیرقابل تصور بود. در ستاد ایشان چند بار سخنرانی کرده و در چندین مسجد نیز قبل و بعد از ایشان سخنرانی کردم . در بعضی از مساجد نیز بر حسب ضرورت و به پیشنهاد ایشان خود ایشان در حمایت از بنده و برنامه هایم سخن می گفت.

    حسن جعفری ؛ محمد علی جهانبخش ؛ ستاد مهندس عبدی آذر و یکی از شهروندان منطقه برای شناساندنم سنگ تمام گذاشتند که انصافا زبان از بیان و  جبران زحماتشان قاصر است.

    بجز اسلامشهر در هیچ جای تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و مناطق ۲۲ گانه ی تهران فرصت معرفی و سخنرانی مهیا نشد. و بدین سان زمان تبلیغات انتخابات پایان پذیرفت.

    مدد جویی از الطاف الهی و توسل به معصومین علیهم السلام نیز بخش اعظم دیگری از تلاش هایم در راستای انتخابات بود و از لحظه ی ثبت نام تا پایان انتخابات مداومت داشت  که با اشاره به شخصی بودن این بخش نیاز به بازگوئی آن نمی بینم.

    پس از شمارش آرا و اعلام نتایج در وبلاگ انتخاباتی خود پیام تشکری نوشتم که متن کامل آن در ذیل می آید:

    سلام
    به شکرانه ی ایزد منان ۸۲۷۲ رای مردم به بنده داده اند و نفر ۴۵ از ۹۵ کاندیدای تهران شده ام.

    در زمان انتخابات عده ای کمک مالی کردند ؛ جمعی از وقت و انرژی خود مایه گذاشتند ؛ برخی دیگران را تشویق به حضور در انتخابات و رای به بنده تلاش کردند ؛  وعده ای نیز فقط به خاطر رای به من پای صندوق های رای رفتند.


    از همه ی کسانی که به بنده کمک کردند رای دادند و دیگران را تشویق به رای دادن کردند ودلشان می خواست به بنده رای دهند و به هر دلیلی نتوانستند  پای صندوق های رای تهران حضور یابند صمیمانه سپاسگزارم.

    تلاشم در مدت اندکی که از تصمیمم برای حضور در عرصه ی سیاسی می گذشت برایم ثابت کرد که با توکل به خدا ؛ تلاش سخت کوشانه و همت و همکاری جانانه ی برخی از دوستان ؛ راه دشوار جلب نظر و آرای شهروندان کار سخت و دشواری نیست. 

    البته نباید فراموش کرد که گفتار عاقلانه و رفتار صادقانه نیز بی تاثیر نبود. 

    در این لحظه و در همه ی لحظات خدا را سپاسگزارم و دور از انصاف است که از زحمات ویژه ی عزیزان نامبرده ی زیر تشکر نکنم: 

    آقایان و خانم ها:  

    ربابه حلاجیان ( همسر مهربانم ) ؛ مجتبی حلا جیان ؛ محمد حلاجیان ؛ رقیه حلاجیان ؛ مسیح جواهردهی ؛ بهمن برزگر ؛ قاسم مهاجر ؛ حسن جعفری ؛ ناصر عبدی آذر و همه ی اعضای ستاد دوستان و بستگانش؛ سپیده رضی کاظمی ؛ محمد علی جهانبخش ؛ محسن سپهری و دوست خوبش آقا مهدی و پدرش ؛ ........ و همه ی عزیزان دیگری که تلاش کردند ونامشان در اینجا ثبت نشد . 

    دوستان از همه ی شما متشکرم.

    این پایان انتخابات  دومین میان دوره ای هفتمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی بود ۲۴ آذر ۸۵ بود و آغاز حرکت بسوی انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی .

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت سوم

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت سوم

    برای کسب موفقیت بیشتر در انتخابات لازم بود که با حوزه ی انتخابیه بیشتر مانوس شده و مشکلات آن را کاملا لمس نمایم.

    بدین منظور و به ویژه در منطقه ی اسلاشهر و شهرری نگاه ویژه ای را باید رقم می زدم. لذا از دوستان همکار ساکن آن مناطق بهره گرفتم و مشکلات اساسی آن را دسته بندی نمودم. این دو منطقه برخی دردهای مشترک و چند مشکل اختصاصی به خود داشتند.آن ها را فهرست کردم تا در موقعیت مناسب زمان تبلیغات انتخابات در سخنرانی ها از آن ها بهره بگیرم.

    همانطور که در قسمت اول یاد آور شدم ؛ به منطقه ی اسلامشهر نگاه ویژه ای داشتم ؛ چرا که این منطقه در انتخابات مجلس با شهر تهران مشترک ولی از نظر شورای شهر ؛ دارای نمایندگان مستقلی بود. این ویژگی را شهر ری نداشت. با شرایط یاد شده تمرکز تبلیغات شورای شهر تهران از اسلامشهر حذف و در عوض میدان پاک و تمیزی برای کاندیداهای مجلس فراهم می شد.نکته ی دیگر این بود که به عنوان پایه ای مستقل و نمونه می شد کارهای حوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسر را در آن شبیه سازی کرد.

    البته اسلامشهر و شهر ری مثل شهر تهران و شمیرانات مشکل وسعت و جمعیت را برای کاندیداها داشتند. اسلامشهر جمعیتی بالغ بر ۸۰۰ هزار نفر دارد؛ این جمعیت حدودا سه برابر جمعیت تنکابن و رامسر است.

    برای شناخت بیشتر اسلامشهر دوست خوبم محمد علی جهانبخش زحمات زیادی را متقبل شد. ایشان کارشناس ارشد علوم اجتماعی و رئیس مدرسان علوم اجتماعی آموزش و پرورش اسلامشهر هستند. به پیشنهاد بنده و با زحمات ایشان مقرر شد از کلیه ی مدرسان علوم اجتماعی اسلامشهر در خصوص مشکلات  اسلامشهر و راه حل های آن ها مطلب تهیه شود. چندین دبیر مجرب این خواسته ام را اجابت کردند ؛ بنابراین برنامه ریزی برای حضور فعال در اسلامشهر برایم خیلی راحت شد.   

     ***

    پس از اعلام اسامی نامزدهای تائیدشده ؛ سامانه ی اینترنتی وزارت کشور اسامی را در صفحات وب خود جای داد. برای آشنائی بیشتر با رقبا اسامی را یک به یک مرور کردم.  نام آشنائی مرا به یاد دوران دبیرستان انداخت. جلیل جعفری بنه خلخال ؛ این نام یاد آور دو پسرعمو بود که در کلاس های سوم و چهارم دبیرستان همکلاسم بودند. به یکی از آن ها ؛ حسن جعفری بنه خلخال تلفن کردم؛ در اوج ناباوری گفت که پسرعمویم می باشد و این آغاز ارتباطم با دکتر جلیل جعفری بنه خلخال بود . وی دکترای فیزیک هسته داشت و تا دو روز پس از شروع رسمی زمان انتخابات در فرانسه مشغول گذراندن دوره های ویژه ی تخصصی بود.

    با اشاره به اینکه حوزه ی انتخابیه نیاز به دو نماینده داشت و با اطلاعات جامعی که از اسلامشهر و شهرری جمع کرده بودم ؛  با کمک حسن و خانواده ی دکتر بروشوری اختصاصی با ائتلاف دو نفره ویژه ی شهر ری و اسلامشهر چاپ کردیم.

    در این بروشورها که بصورت تک رنگ ( سیاه و سفید ) چاپ شد ؛ عکس دونفر در روی برگه ای به ابعاد ۱۷*۱۳ چاپ شد و در پشت این برگه برای اسلامشهر مطلب خاص اسلامشهر و برای شهر ری نیز مطلب خاص شهرری درج شد.

    * پشت برگه ی تبلیغاتی اسلامشهر نوشته شد : 

    برنامه ها در صورت کسب رای ( با توجه به آشنایی کامل با مشکلات منطقه )

       ۱  - زمینه سازی حضور نمایندگان مختص اسلامشهر در مجلس

         ۲ -  تلاش برای ایجاد ارتباط خط متروی تهران به اسلامشهر

         ۳ -  توجه ویژه برای بهبود وضعیت عمرانی ( خصوصا راه و آب ) و خدمات  فاهی اسلامشهر

         ۴ - برنامه ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و محرومیت زدائی از       اسلامشهر

         ۵ - تلاش برای افزایش بودجه ی اختصاصی به اسلامشهر و نظارت بر تقسیم ببندی  مصرف آن

        ۶ - تلاش برای بهبود فضاهای آموزشی و رفع مشکلات دانشجویان ؛ دانش آآموزان و فرهنگیان 

        ۷ - تلاش برای بهبود وضعیت امنیت اجتماعی منطقه

        ۸ - حضور مستمر در جمع مردم اسلامشهر

    وعده ی ما روز جمعه ۲۴ آذر ؛ پای صندوق های رای

     

       * پشت برگه ی تبلیغاتی اسلامشهر نوشته شد :

     برنامه ها در صورت کسب رای ( با توجه به آشنایی کامل با مشکلات منطقه )

    1   ۱ -       زمینه سازی حضور نمایندگان مختص شهر ری در مجلس

    2   ۲ -      تلاش برای ایجاد شورای شهر مستقل شهر ری

    3   ۳ -     توجه ویژه برای بهبود وضعیت عمرانی و خدمات رفاهی منطقه

     ۴ -   برنامه ریزی برای بهبود وضعیت اقتصادی مردم و محرومیت زدایی از شهر ری

    5   ۵ -  تلاش برای رفع مشکلات ناشی از عدم تصفیه پساب های بهشت زهرا ( س )

    6   ۶ -      تلاش برای ساماندهی و هدایت فاضلاب تهران از سمت شهر ری و زمین های زراعی

    7   ۷ -       تلاش برای بهبود فضاهای آموزشی و رفع مشکلات دانشجویان ، دانش آموزان و فرهنگیان

    8   ۸ -       تلاش برای بهبود وضعیت امنیت اجتماعی منطقه

    9   ۹ -    حضور مستمر در  جمع مردم شهر ری

     

    وعده ی ما روزجمعه  ۲۴  آذر ،  پای صندوق های رأی

     

     

     هرچند که ما دو نفر نتوانستیم در انتخابات رای لازم برای ورود به مجلس را کسب کنیم ؛ آشنایی مجدد حسن با خانواده ی دکتر سبب شد تا ایشان پس از پایان انتخابات و در فرصت مقتضی با دختر دکتر ازدواج کنند .

    ***

    پس از تولید اقلام تبلیغاتی مهمترین بخش ؛ مدیریت توزیع آن ها است. شاید سخت ترین بخش کار انتخاباتی این قسمت کار است.یافتن افراد مورد اعتمادی که هزینه های انجام شده را به مقصد از پیش طراحی شده برسانند ؛ کار بسیار سختی است. چه بسا کاندیداهائی که با پرداخت اجرت پخش اقلام تبلیغاتی ؛ عده ای را استخدام می کنند ؛ ولی این افراد اقلام یاد شده را یکجا در سطل زباله می ریزند ؛ یا به عنوان چک نویس به خانه می برند و یا یک جا در رودخانه خالی می کنند و ... البته کارت های کوچک طراحی شده ی تبلیغاتی به درد چک نویس نمی خوردند.

    خوشبختانه  بستگان ؛ دوستان خوب رامسری در تهران و دوستان همکار در حد بضاعت خود ؛ در معرفی ام به دیگران با اقلام تبلیغی تولیدی ؛ نهایت محبت را در حقم ادا کردند؛ که جا دارد مجددا از آنها به واسطه ی زحماتشان تقدیر و تشکر نمایم.  

    مکان های توزیع اقلام تبلیغی در تهران :

     ورودی فرهنگسرای بهمن ؛ میدان انقلاب ؛ میدان ولی عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ؛ میدان امام حسین علیه السلام ؛ امامزاده صالح ؛ میدان راه آهن ؛ میدان هفت تیر ؛ پارکینگ سرویس های اداری چند اداره ؛ میدان صادقیه ؛ میدان سعادت آباد ؛ میدان پونک و برخی محله های شهر بزرگ تهران.

    مکان های توزیع اقلام تبلیغی در شهر ری :

    امام زاده شاه عبدلعظیم حسنی  و متروی شهر ری.

    توزیع اقلام تبلیغی در اسلام شهر :

    بازار اسامشهر ؛ چهار محله ی بزرگ اسلامشهر ؛ هفت مسجدی که در آنها سخنرانی کردم. 

     

     

    سعدیا ؛ مرد نکو نام نمیرد هرگز

    چند روز دیگر نوزدهمین سالگرد درگذشت پیر جماران است.     

    از تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی ۳۰ سال گذشته است و ده سال از این انقلاب را به رهبری ایشان گذراندیم.

    انقلابی که با هدفی بزرگ پایه ریزی شد ؛ شکل گرفت و پیروز شد.انقلابی با رویکرد اسلامی ؛ هرچند در پیروزی این انقلاب همه ی اقشار و گروه ها دست به دست هم دادند و پیروزی شگفت انگیز قرن را رقم زدند.انقلابی با کمترین هزینه ی جانی در بررسی تمام انقلابات جهان.

    هیچ کس همدلی ؛ محبت ؛ همزبانی و همیاری مردم در سخت ترین شرایط پیروزی انقلاب از یاد نبرده است. اینک همه در آرزو و افسوس روزهائی هستند که مردم همه خود را یک خانواده می دانستند.

    پیر فرزانه توکلش به خدا بود و  دل در گرو همت انقلابی و اسلامی مردم داشت ؛ اما صد افسوس که نگذاشتند آن چه او در سر داشت به منصه ی ظهور برسد.

    از آغازین روزهای پیروزی انقلاب تا پایان زندگی پر برکت ایشان ؛ مشکلاتی بر روند انقلاب حادث شد که اگر غیر از درایت پیر فرزانه و غیر از همت انقلابی مردم بود ؛ ناکامی کمترین نتیجه ی آن بود.

     - کودتای نوژه به قصد حذف امام از انقلاب

     - حمله ی نظامی امریکا به طبس 

     - ترور شخصیت های برجسته ی انقلابی

     - مبارزه مسلحانه ی گروه های غیر اسلامی

     - مبارزه ی مسلحانه ی گروه هائی با مارک و نقاب اسلامی

     - ضعف و ناهمخوانی دولت موقت با اهداف انقلاب

     -  ناکارآمدی و فرار اولین رئیس جمهور انقلاب

     - جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

    - بمباران شهرهای غیرنظامی

    - بمباران های شیمیایی و میکروبی

    - مداخله ی مستقیم نظامیان آمریکائی در جزیره ی بوبیان برای بازپس گیری فاو

     - جریانات قائم مقام رهبری

    - کشتار حجاج ایرانی در مناسک حج

    و...

    و همه ی این ها مدیریت رشد و توسعه ی کشور را دستخوش نابسامانی های غیرقابل کنترل کردو امام که به امید اصلاح ؛ توسعه و پیشرفت کشور گام در وادی مبارزه و تحمل سختی ها داده بود ؛ به آنچه می اندیشید و می خواست دست نیافت و با ضمیری روشن و دلی امیدوار از این جهان فانی به دیار باقی شتافت. روحش شاد و با مقربین درگاه الهی محشور باد.

    ***

    مردم نیز همانگونه که چند میلیونی به استقبالش آمدند ؛ ده میلیونی به تشیع پیکر پاک و نورانی اش رفتند.

    و اینک پس از گذشت نوزده سال همان مردم با همان عشق به مراسم سالگردش می آیند و یاد او را گرامی می دارند. یاد این شعر سعدی می افتم:

    سعدیا ؛ مرد نکونام نمیرد هرگز

    مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند

     

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت دوم

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت دوم

    مهم ترین قسمت شرکت در انتخابات ؛ تبلیغات و شیوه های معرفی خود به دیگران است. البته با اشاره به شرایط محیطی  روش های مختص به منطقه را باید به کار برد.زیر پوشش قراردادن جمعیت ده میلیونی تهران و وسعت  بی حدش کار بس مشکلی بود. همانطور که درقبل یاد آور شدم هدفم کسب تجربه بود و البته نیم نگاهی هم به کسب آرای بیشتر برای استفاده در انتخابات مجلس هشتم در آن لحاظ شده بود. دو مدل تبلیغات را لازم دانستم :

     ۱ - تبلیغات مجازی برای کل حوزه ی انتخابیه

    شیوه های تبلیغاتی مجازی انتخاباتی :

    اولین شیوه ی تبلیغی ایجاد یک وبلاگ تبلیغاتی و انتخاباتی با نام  تا آذر   http://taazar.blogsky.com/ از مهرماه و ارایه ی ۹ مطلب زیر در اینترنت بود.

  • این شیوه از مقدمه ی کار تا انتهای انتخابات و حضور در عرصه ی فضای مجازی را به دنبال داشت. این وبلاگ بیش از ۴۰۰۰ بیننده و جمعی نظر دهنده داشت. البته کار وبلاگ تا مدتی بعد از انتخابات ادامه داشت و دو مطلب : 

  • آخرین مطالب این وبلاگ بود. ( این وبلاگ هنوز هم قابل رویت است . )

    شیوه ی دوم تبلیغات بنده حضور در وبلاگ های مختلف و قراردادن پیام ( کامنت ) در بخش نظرات وبلاگ ها بود.

    شیوه ی سوم تبلیغات قراردادن نامه های تبلیغی معرفی خودم و وبلاگ در پست های الکترونیک ( ای میل ) برخی از وبلاگ نویسان و یا کسانی که در وبلاگ ها نظر می دادند بود. 

    شیوه ی چهارم فرستادن پیامک ( اس ام اس ) برای دوستان رامسری  و رامسری های مقیم تهران بود.

     ۲ - تبلیغات بصری برای مناطقی از حوزه ی انتخابیه به عنوان کسب تجربه  بدین منظور لازم بود بروشور ؛ پوستر ؛ تراکت و زندگی نامه تهیه شود.

    برای تهیه ی عکسی که بتواند بیننده را به خود جذب کند با دوستانی که گام در مسیرهای تبلیغاتی نهاده بودند مشورت کردم. آنها پیشنهاد حضور در آتلیه  ای با سیستم پرده ی سفید و انتخاب عکس از میان آن را پیشنهاد نمودند. برای این کار لازم بود حداقل صد عکس گرفته شود و در یک حساب سرانگشتی باید مبلغ گزافی کنار گذاشته شود.

    دوست خوبم سید ابراهیم غیاثی مدیرعامل شرکت تبلیغاتی انتشاراتی نیمادسپاهان مرا به اصفهان دعوت کرد تا در آتلیه ی آقای آرش فارسی عکس های مطلوب تهیه شود.

    آتلیه ی پرده ی سفید ؛  عملکردی به مانند پرده ی آبی در سینما و تلویزیون دارد.در این آتلیه پرده ی سفیدی در پس زمینه قرار می گیرد و عکس های گرفته شده به راحتی در سیستم چاپ و گرافیگ کامپیوتری قابلیت طراحی مناسب را دارند.

    برای این که عکس به حالت طبیعی نزدیک باشد ؛ پس از تنظیم نور و مراحل تکنیکی عکاسی ؛ شخصی بصورت مصاحبه سوالاتی پرسید تا حالت گفتگو در چهره بهتر پدیدار شود. پس از چند لحظه و در ادامه ی گفتگوها و در مدت ۵ ساعت ؛ در این آتلیه ۲۵۰ عکس گرفته شد.به لطف دوستان این مرحله به پایان رسید و با تشکر ویژه از آن دو عزیز هزینه ای بابت عکس ها و سی دی مربوطه پرداخت نشد.

    از میان ۲۵۰ عکس ؛ تعداد ۱۵ عکس به انتخابم کنار گذاشته شد تا به طراح پوستر انتخاباتی سپرده شود. ازمیان دوستان و همکاران طراح ؛ خانم رقیه با وفا فوق لیسانس گرافیک از دانشگاه هنرهای زیبای تهران و رتبه ی سوم مسابقات سراسری طراحی و گرافیک امام رضا علیه السلام ؛ گزینه ای بود که در آغاز حرکتم برای انتخابات مسولیت طراحی پوستر را به عهده گرفت. باتشکر ویژه از ایشان ؛ کارطراحی پوستر آغاز شد و از میان ۱۰ عکس ارسالی ؛ عکسی که همه به عنوان پوستر تبلیغاتی آن را دیده اند و زینت بخش گوشه ی وبلاگ است ؛ به طراحی نهایی رسید.

                                         

    به توصیه ی بنده برای حفظ حرمت پرچم؛ المانی حرکتی از رنگ های نزدیک به پرچم انتخاب شد ؛ به جای رنگ سبز از رنگ فیروزه ای مایل به سبز و به جای رنگ قرمز از رنگ جگری  و کلمه ی جلاله ی الله نیز در این المان حرکتی نمادین پرچم ؛  حذف شد.برای نخستین بار و بر خلاف عرف معمول ؛ پوستری با پس زمینه ی سفید طراحی شد .

    از این پوستر  به صورت رنگی تعداد دوهزار عدد در قطع ۳۵*۲۵ سانتی متر با کاغذ تحریر ۸۰ گرمی و در قطع کارت ویزیت ۴*۶ سانتی متر نیز ۳۵۰ هزار عدد با کاغذ گلاسه ۲۰۰ گرمی چاپ شد  ( تعداد را با وسعت و جمعیت تهران  مقایسه کنید.) . در پشت کارت ویزیت ها نیز ذکر ایام هفته را گنجاندم با المان پرچم و نام خودم ( قطعه ی پائینی پوستر ) و بصورت تک رنگ نیز در کاغذ تحریر ۷۰ گرمی و به ابعاد ۱۰*۷  تعداد ۲۰۰ هزار عدد با پشت نویسی زیر انجام شد:

    مهندس مهدی حلاجیان

    فارغ التحصیل رشته ی مهندسی برق دانشگاه صنعت آب و برق شهید عباسپور

    مدیر پروژه ی احداث ساختمان جدید  صدا و سیمای مرکز گیلان - رشت

    عضو هیات موسس کانون دوستی رامسر

    عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان

  • ادامه در قسمت بعد 

  • انتخابات ۲۴ آذر ۸۵ - قسمت اول

    انتخابات ۲۴ آذر ۸۵  - قسمت اول

    دغدغه ی رشد و توسعه ی شهرستان رامسر ؛ عاملی بود که باعث شد در حرکت های توسعه محور اجتماعی وارد شوم ؛ این حوزه ها را می توان پایه گذاری کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران ( رامسر ) و شرکت در هیات موسس کانون دوستی رامسر ؛ رامسری های مقیم تهران را نام برد.

    شرکت در فعالیت های جانبی دیگر ازجمله تلاش برای برگزاری   نمایشگاه فرهنگی ؛ گردشگری ؛ صنایع دستی دررامسر ؛ تلاش برای جذب اعتبارات لازم برای تکمیل سد میجران ؛ تلاش برای برگزاری مسابقات جهانی فول کیک بوکسینگ در رامسر ؛ همکاری با نهادهای فرهنگی رامسر برای برگزاری هرچه بهتر مراسم و مجالس ویژه ی مذهبی و ملی و ... از جمله کارهایم بود.

    اما وضعیت تاسف بار و رقت انگیز رشد و توسعه ی رامسر اصلا رضایت بخش نبود. 

    شهریور ۸۵ بود که زمزمه ی برگزاری انتخابات دوره ی سوم شورای شهر جدی شد. همزمان با اخبار داغ انتخابات شورای شهر در چند شهر کشور انتخابات میان دوره ای مجلس شورای اسلامی نیز برگزار می شد؛ از جمله ی این شهرها می توان حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلام شهر رانام برد.در این حوزه ی انتخابیه دو نماینده می توانستند با کسب آرای مردم وارد مجلس شوند.

     راه برون رفت از مشکلات منطقه را حضور فعال در عرصه ی تصمیم گیری و تصمیم سازی منطقه یافتم با دوستان زیادی مشورت کردم و برای کسب تجربه خود را آماده ی شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی کردم. عده ای از دوستان اعتقاد داشتند برای اینکه شهروندان حوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسر با بنده  بیشتر آشنا شوند ؛ و برای حضور جدی در صحنه ی اجتماعی شهرستان ؛ کاندیدای شورای شهر رامسر شوم.

    پس از بررسی و کنکاش چند عامل زیر باعث شدند که از حضور در فعالیت های شورای شهر رامسر کنار بکشم . ازجمله :

     - حضور افراد تحصیلکرده ؛ صاحب فکر و علاقه مند به توسعه در انتخابات شورای شهر رامسر ( هرچند که این مهم با حضور افراد تحصیلکرده و گذشت یکسال از آن انتخاب ؛ تحقق نیافت. )

     - فرض اینکه در انتخابات شورای شهر رامسر شرکت می کردم تا به عنوان کاندیدای مجلس به مردم معرفی شوم دو عامل منفی را پشت سر داشت :

    ۱ - اگر در انتخابات شرکت می کردم و موفق به اخذ رای می شدم ؛ آنگاه خروج از شورای شهر پشت کردن به مردمی می دانستم که با اشتیاق و رای خود مرا وارد شورا کرده بودند و خروجم از شورا دهن کجی به مردم فهیم منطقه تلقی می شد.طبیعتا رویکرد مثبتی از این امر برایم متصور نبود ؛ چراکه مردم به راحتی بیان می کردند : «  که مهدی حلاجیان جوش خودش رو می زنه و برای رسیدن به قدرت حرفهای قشنگ می زنه. » و این امر با اشاره به تفکر توسعه محور م همخوانی نداشت.

     ۲ - اگر شرکت در انتخابات با شکست مواجه می شد اوضاع بدتر بود چراکه مردم بیان می کردند : « مهدی حلاجیان تو شورای شهر رای نیاورده اونوقت توقع داره در انتخابات مجلس رای بیاره . »

    عده ای دیگر از دوستان معتقد بودند در انتخابات شورای شهر تهران شرکت کنم.پس از بررسی جوانب کار؛ حضور بیش از هزار کاندیدا در تهران طبق آمار انتخابات گذشته و شرایط ویژه ی انتخابات تهران و رای آوردن لیست ها و علاوه بر آن گستردگی بزرگ شهر تهران عاملی بود که اندوختن تجربه ی لازم برای شرکت در انتخابات مجلس تنکابن و رامسر را برایم به دنبال نداشت. اما باشرکت در انتخابات مجلس تهرات با اشاره به تفکیک انتخابات مجلس و شورای شهر تهران در اسلامشهر ؛ این شهر پایه ی مناسبی برای کسب تجربه ی شهرستانی انتخابات ؛  محسوب می شد.

    مجموع این عوامل و جمع بندی نظرات دوستان درنهایت به این سمت سوق داده شدم که به عنوان نمونه و تجربه در انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلامشهر ثبت نام کنم.

    با آنکه مطمئن بودم در انتخابات تهران پیروز میدان نیستم و با اشاره به وسعت غیر قابل پوشش این حوزه ی انتخابیه ؛ برای کاندیدای مستقلی چون بنده ؛ فعالانه و با تلاش و دلگرمی وسیع وارد این عرصه ی خطیر شدم. بعضی از دوستان حرف هایم را باور نمی کردند و برایشان قابل هضم نبود که چرا دست به این اقدام بی حاصل می زنم . عده ای نیز یاس و ناامیدی پس از ناکامی در انتخابات را عاملی برای سرخوردگی در انتخابات آتی می دانستند.

    با اشاره به تفکر مستقل و به منظور کسب حمایت های مالی آنان ؛ با گروه های چپ و راست وارد مذاکره شدم تا بلکه وارد فضای حمایتی آنان شوم. اما در این فضا متوجه حضور غیر قابل باور سرشناسان اعضای حزب ها و گروه ها شدم. تجربه ی برگزاری انتخابات میان دوره ای های گذشته نشان داده بود که احزاب حاضر به سرمایه گذاری سنگین برای ورود دو نماینده به مجلس نیستند. اما این بار وضعیت فرق می کرد حدود صد نفر کاندیدای میان دوره ای هفتم مجلس شدند. حضور چهره های سرشناسی چون حسن غفوری فرد ؛ سهیلاجلودارزاده ؛ اسدالله بادامچیان ؛ سیدعلی اکبرموسوی حسینی ؛ سعید رجائی خراسانی ؛ محمود صابرهمیشگی ؛ محمد طاها عبدخدائی و ... از کسانی که سابقه ی چندبار حضور در انتخابات مجلس و حضور در مجلس ؛ را داشتند ؛ جالب توجه بود .

    در تاریخ ۲۰ مهرماه ۸۵ به همراه محمدولی حلاجیان و سید ابراهیم غیاثی به وزارت کشور رفته و به عنوان داوطلب نمایندگی دومین میان دوره ای هفتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی ثبت نام کردم. در هنگام ثبت نام با ۱۲ ثبت نام کننده ی دیگر آشنا شدم و شماره تماس های آنان را برای ارتباطات بعدی گرفتم. ازمیان این ۱۲ نفر پس از اعلام نظر شورای نگهبان ۵ نفر رد صلاحیت شده بودند.

    در تاریخ ۱۴ آبان ۸۵ با نامه ی محرمانه شماره ی ۱۲۷/۲/م/۷ آقای آقاتقی معاون استاندار و فرماندار تهران ؛ هیات مرکزی نظارت بر انتخابات ؛ نظر هیات اجرائی دائر بر واجد شرایط بودن بنده را مورد تائید قرارداد. در این نامه تاکید شده بود داوطلبان پس از اعلام رسمی شورای نگهبان ( یک هفته قبل از انتخابات ) حق تبلیغ دارند.

    در نهایت تعداد افراد حاضر در رقابت انتخاباتی ۱۰۰ نفر شدند ؛ انتخاباتی که به لحاظ تعداد شرکت کننده در میان دوره ای تهران ؛ شگفت انگیز و بی سابقه بود.

    تاریخچه ی تشکیل کانون دوستی رامسر

    پائیز ۸۳ زنگ تلفن همراهم به صدا درآمد. دوستی رامسری که فقط در یکی از جلسات کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران در رامسر به جلسات ما آمده بود پس از احوالپرسی و با مقدمه ای کوتاه از نقشم در کانون فوق الاشاره از بنده خواست تا در راه اندازی انجمن رامسری های مقیم تهران فعالانه وارد عمل شوم.

    پیشنهاد بسیار خوبی بود می توانستم با اشاره به سوابق و تجربیات کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران سهم بزرگی در را اندازی انجمن جدید داشته باشم.نکته ای که به ذهنم رسید و بلافاصله آن را مطرح کردم این بود: اگر اطمینان دارید که این انجمن دستمایه ی انتخابات ریاست جمهوری نهم که در خرداد ۸۷ برگزار می شود ؛ نیست با کمال میل حاضرم ؛ اما تجربیات بنده نشان داده که عملا قبل از انتخابات ها ایجاد چنین مجامع متشکل می تواند برای کاندیدا مفید باشد. مثل همه ی حزب های خلق الساعه در انتخابات.و ادامه دادم تنها یک روز بعد از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری حاضر به شرکت در راه اندازی این امر پسندیده هستم و خداحافظی کردم.

    در اسفند ۸۳ مجددا این دوست عزیز تماس تلفنی گرفت و ماجرا را با شکل عملی تری بیان کرد . اما پاسخم چون گذشته همان بود.

    اردیبهشت ۸۴ ؛ اینبار ایشان مرا به جلسه ای دعوت کرد که با حضور حدود ۳۰ نفر از رامسری های مقیم تهران در فرهنگسرایی واقع در خیابان ورشو ؛ دعوت راپذیرفتم . بعضی از چهره ها آشنا و برخی را برای بار اول می دیدم. در این جلسه لزوم همدلی شهروندان برای حل مشکلات هم بیان شد. دوباره بنده به این نکته ی اساسی اشاره کردم که لازم است از انتخابات ریاست جمهوری و همه ی انتخابات ها دوری گزینیم تا بتوانیم همه ی مردم را زیر چتر وحدت و همدلی گردهم آوریم. دوستان پذیرفتند. قرارشد ازمیان اسامی « خانه ی رامسر » ؛  « انجمن ( جامعه ی ) رامسری های مقیم تهران » و «  کانون رامسر »  یکی را برگزینیم که پیشنهاد کاملتر  « کانون دوستی رامسر » به تصویب حاضرین رسید. آین جلسه آغاز تشکیل « کانون دوستی رامسر » بود. از کلمات جامعه و انجمن بدین دلیل استفاده نشد که در جناح های عمده ی کشور هرکدام بار معنایی خاص خود را دارند. در این جلسه قرار شد چند نفر به اتفاق بنده مراحل تصویب اساسنامه و مرامنامه را پیگیری کنیم.

    تدوین اساسنامه ی کانون دوستی رامسر با اشاره به موجود بودن اساسنامه ی کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران و تجربیات بنده در وزارت کشور با سرعت و دقت صورت گرفت.

    در مرحله ی اول انتخابات ریاست جمهوری دوستان له یا علیه نامزدی اعلام نظر نکردند ؛ اما در مرحله ی دوم  با عجله علاقه مند شدند که از محمود احمدی نژاد حمایت شود.علاوه بر مخالفت شخصی بنده ؛ قول جلسه ی ورشو از یک طرف و ثبت نبودن کانون در وزارت کشور از طرف دیگر را به عنوان مواردی بیان کردم که ازنظر وجدانی و قانونی زیر سوال می رفتیم . دوستان با یکدلی از این عمل صرف نظر کردند ؛ اما عده ی موافق حمایت با پیشنهاد ارایه شده به این نتیجه رضایت دادند که می توانند با جمع کردن طوماری به عنوان « جمعی از رامسری های مقیم تهران » نامه ی حمایت تهیه کنند و چنین نیز کردند. با این عمل « کانون دوستی رامسر »  در انتخابات حضور نیافت .

    اعتقاد راسخ بنده مبنی بر دخالت نکردن مستقیم کانون در انتخابات ها ؛ بر این نکته تاکید دارد که این امر باعث تاریخ مصرف دار کردن کانون است. اولا با فرض پیروزی شخص  مورد حمایت ۴ یا ۸ سال می تواند ادامه حیات دهد و اگر شخص مورد حمایت انتخاب نشود ؛ پس از برگزاری انتخابات شاهد حذف تدریجی خواهیم بود.                               

       

    پائیز ۸۴ اولین همایش کانون دوستی رامسر و اعلام موجودیت آن در فرهنگسرای امام علی علیه السلام واقع در خیابان ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف - خیابان اسفندیار با حضور حدود ۲۵۰ رامسری تشکیل جلسه داد. این تعداد افراد کسانی بودند که از طریق دفتر تلفن اعضای گردهم آمده ی جلسه ی ورشو و دوستانشان شناسایی شده بودند. در این نشست که اعلام رسمی حضور کانون دوستی رامسر درتهران بود ؛ بنده به عنوان اولین سخنران مراسم ؛بخشی از اساسنامه ی و اهداف و قصد کانون را برای حضار تشریح کرده ؛ و از مردم رامسر خواستم در توسعه و رشد رامسر و ایجاد زمینه های همدلی گام ها را محکمتر بردارند. در این نشست گروه موسیقی نیز دعوت شده بود و آقای آرش کوشا دیگر سخنران این مراسم بود.

    از نکات زیبای این نشست دیدار رامسری هایی بود که سال های پس از تحصیل ازهم فاصله گرفته بودن و با آنکه در تهران زندگی می کردند ؛ هیچوقت نتوانسته بودن همدیگر را از نزدیک ببینند.

    کانون دوستی رامسر در تاریخ ۱۰/۲/۸۵ توانست نام خود را به عنوان یک سازمان مردم نهاد اجتماعی در دبیرخانه ی امور اجتماعی وزارت کشور ثبت نماید.

    کانون دوستی رامسر تا به امروز وابسته به هیچ جناح ؛ حزب و گروهی نیست و در هیچ انتخاباتی اظهار نظر سیاسی نکرده و دوستان رامسری علاقه مند به رشد و توسعه در آن گردهم آمده اند تا آتیه ی رامسر درخشان باشد.

    حضور طیف های مختلف سیاسی ؛ ایدئولوژی در هفت همایش برگزار شده ی کانون و ارتباط سلیقه های متفاوت در این همایش ها ؛ نمونه ی بارز غیر خطی بودن کانون است.

    علیرغم تلاش اعضای هیات موسس کانون برای ساختارمند شدن کانون و حضور فعال با روند تشکیلاتی ؛ متاسفانه به دلیل فقدان مکان مناسب و اختصاصی به عنوان دفتر کار و رجوع همشهریان در آن برای ارتباط بیشتر ؛ فقدان کمک مالی موثر و مستمر برای استخدام فرد مشخص و پاسخگو در همه ی ساعات کاری ؛ ایجاد بانک اطلاعاتی قابل دسترسی ساده و کامل و عدم ثبت نهایی کانون در وزارت کشور ؛ عاملی شده است که اعضای هیات موسس ؛ بصورت هیات امنائی کانون را اداره کنند.

    در این راستا حمایت و پشتیبانی آقای آرش کوشا و ایجاد هماهنگی های لازم برای تخصیص مکان های برگزاری همایش بطور رایگان ؛ و برگزاری جلسات هفتگی در محل کارشان در سه شنبه های هر هفته قابل تقدیر است.پیشتر محل تشکیل جلسات هفتگی در محل کار آقای علیرضا ( پرویز ) عبدلله نعمتی بوده است؛ که از ایشان هم تقدیر ویژه می شود.

    شایعاتی در شهرستان و در بین رامسری های مقیم تهران وجود دارد که کانون را زیر مجموعه ی مهندس اسفندیار رحیم مشائی می خوانند ؛ به ضرص قاطع اعلام می کنم که اعضای هیات موسس کانون دوستی رامسر برای برنامه ریزی های کانون و ... هیچ ارتباطی با ایشان نداشته و در دو همایش از ایشان به عنوان سخنران بهره برده است.شاید بیان این نکته خالی از لطف نباشد که اعضای هیات موسس کانون از بدو تشکیل تا نوشتن این مرقومه هیچ گونه جلسه ی اختصاصی با ایشان نداشته اند و اکثریت مطلق آنها هیچگونه ملاقات شخصی و یا مرتبط با کانون ؛ با ایشان نداشته اند.

    برای آشنایی بیشتر با کانون می توانید به وبلاگ سابق کانون دوستی رامسر و یا به سایت جدید آن مراجعه کنید.آدرس های :

    http://www.ramsary.com/

    http://kanon-ramsar.persianblog.ir/

    اعضای هیات موسس کانون دوستی رامسر به ترتیب الفبا :

    مسیح جواهردهی ؛ محمدقاسم حلاجیان ؛ مهدی حلاجیان ؛ بوذرجمهر خلعتبری ؛ سیدمهدی سیداحمدی ؛ بهرام واقفی ؛ سیدفخرالدین نژادموسوی ؛ علیرضا عبدالله نعمتی 

    لازم به ذکر است که آرش کوشا و  حجه الاسلام علی اصغرنیک نهاد از عضویت در هیات موسس کانون دوستی رامسر به علت مشغله ی کاری انصراف دادند. 

     

    تشکیل و معلق ماندن فعالیت کانون دانشجویان و دانش آموختگان رامسر

    کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران

    زمان دانشجویی در انجمن اسلامی دانشجویان و دفتر نهاد مقام معظم رهبری و... فعالیت های گسترده ای داشتم ( برای آشنایی کامل می توانید در وبلاگ ۲۴ آذر همه را مطالعه نمائید ) درجلساتی که برای میهمانان مراسم های دانشگاه برگزار می شد و در مباحث دانشجویی یک نکته ی اساسی دغدغه ی همه بود ؛ فقدان رشد و توسعه ی مناسب کشور در خیلی از زمینه ها . هرچند زحمات مسولین گذشته را نمی توان از یاد برد اما آنچه مهمتر بود این بود که توقعات قشر تحصیلکرده برای پیشرفت کشور برآورده نشده است.

    این امر زمینه ساز تشکیل کانون دانشجویان و دانش آموختگان  مازندران شد.

    سال ۷۴ به اتفاق چند تن از دوستان رامسری تصمیم به ایجاد تشکلی دانشجویی مانند انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ها گرفته شد. در ادامه ی بحث ها و برای گسترده تر شدن دامنه ی آن جمع به این نظر رسید که ؛ مجمع دانشجویان و فارغ التحصیلان  پایه گذاری شود.

    اولین جلسه ی این گروه در منزل ما واقع در لپاسر رامسر در ۱۲ فروردین ۱۳۷۵ با حضور هشت نفر از دوستان رامسری دانشگاه های مختلف سراسر کشور تشکیل شد.

    در نهایت و پس از جلسات مکرر نام « کانون دانشجویان و دانش آموختگان رامسر »  برگزیده شد. وزارت کشور با این نام موافقت ننمود ؛ دوستان بجای رامسر کلمه ی « غرب مازندران - مرکزیت رامسر » را انتخاب کردند ؛ این نام هم تایید نشد و سرانجام نام تشکل با کسب مجوز وزارت کشور در ۱۹/۶/۷۹ به اسم « کانون دانشجویان و دانش آموختگان مازندران » تثبیت شد.

     کلیه ی هزینه های کانون توسط دوستان هیات موسس پرداخت شده و کانون هیچگونه درآمد اقتصادی نداشته است.

    برنامه ریزی برای رشد و توسعه ی غرب مازندران بویژه رامسر و تنکابن در اولویت کاری دوستان قرار گرفت. در این جلسات که در مساجد بازار رامسر ۲۳/۳/۷۸  ؛ لپاسر ؛ نارنجبن ؛  آقاپلاسید سادات شهر ۱۵/۵/۷۸ و جامع کتالم  و منازل دانشجویان هیات موسس برگزار می شد ؛ نقصان رشد و نیاز به حرکت اصولی بیشتر حس می شد. کانون از بهار سال ۷۴ شروع به شناسایی دوستان و تشکیل اساسنامه و حفظ ارتباطات موثر با مسولین ادارات شهرستان رامسر نمود و سرانجام پس از پیگیری های سرسختانه توانست در جلسه ی تاریخ ۱۹/۶/۷۹ کمسیون ماده ی ۱۰ احزاب وزارت کشور مجوز فعالیت بگیرد. 

    در اولین دوره ی شوراهای اسلامی شهر و روستا یکی از اعضای هیات موسس کانون علیرغم موافقت سایرین کاندیدا شد و با اشاره به فقدان برنامه ریزی منظم نتوانست وارد شورای شهر شود.

     این پایان ماجرا نبود در ششمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی که در تاریخ ۲۲۹/۱۱/۷۸ برگزارشد دو تن از کاندیداهای سرشناس با اشاره به نفوذ کانون علاقه مند شدند از نفوذ کانون به نفع خود بهره ببرند.پیشنهاد واگذاری چند مسولیت مهم در شهرستان به انتخاب کانون ؛ حمایت مالی ویژه ؛ در اختیار قرار دادن مکان برای دفتر کانون و ..ازجمله پیشنهادت اغوا کننده ی آنان بود. در جلسات مکرر هیات موسس با این موضوع مخالفت شدو این امر باعث شد هر دو کاندیدای مورد نظر تمام همت خویش را به کارگیرند تا این کانون پابرجا نماند. سنگ اندازی های مسولین شهر شروع شد و کارشکنی طاقت فرسا . دوستان کانون علیرغم اخذ مجوز فعالیت سیاسی از وزارت کشور تصمیم به معلق قراردادن فعالیت های کانون شدند.

    مروری بر فعالیت های انجام شده ی کانون

     الف :تشکیل جلسات مقدماتی ( بر اساس صورت جلسات موجود )

    سال۷۵ : ۱۲ فروردین ؛ ۱۰ خرداد ؛ ۲۳ و ۲۴  تیر ؛ ۱۸ مرداد ؛ ۱۲ ُ۱۳ُ ُ ۱۴ ُ و ۱۵ شهریور

    سال ۷۶ : صورت جلساتش نزد من نبود

    سال ۷۷ : ۲۴ شهریور ؛ ۲۵ آبان ؛۹ مرداد ؛ ۱۴ آذر ؛ ۱۷ دی ؛ ۱۹ بهمن

    سال ۷۸ : ۱۰ و ۱۶ فروردین ؛ ۳۱ اردیبهشت ؛ ۲۵ تیر ؛ ۲۰ مرداد ؛ ۱۹ و ۲۶ شهریور ؛  ۳۰ مهر ؛ ۱۴ آبان ؛ ۲۱ بهمن

    سال ۷۹ : ۱۲ فروردین ؛ ۹ و ۱۶ آذر

    ب : بیانیه ها

    کانون در مدت صدور مجوز تا تعلیق فعالیت ها ۴ بیانیه صادر کرد.

    ۱ - بیانیه ی شرکت در برگزاری سومین دوره ی انتخابات مجلس خبرگان ۱/۸/۷۷

    ۲ - بیانیه ی آغاز سال تحصیلی دانشگاه ها ؛ هفته ی دفاع مقدس و گرامیداشت یکصدمین سال تولد حضرت امام خمینی ( ره )

    ۳ - بیانیه ی گرامیداشت روز دانشجو ۱۶/۹/۷۸

    ۴ - بیانیه ی تشکر از حضور مردم در انتخابات مجلس ششم و تبریک به آقای صابری ۲۹/۱۱/۷۸

    ج : حضور فعال در اطلاع رسانی مجلس ششم

    کانون برای جلب مشارکت بیشتر مردم در انتخابات سه نشریه با نام « گام به گام با انتخابات ششم »  چاپ نمود . نشریه ی شماره ی یک در ابتدای بهمن ؛ شماره ی دو درتاریخ ۹/۱۱/۷۸ و شماره ی سه درتاریخ ۲۵/۱۱/۷۸

    د : شرکت در مجامع عمومی

    ۱ - شرکت در دومین همایش مازندرانی های کشور در تاریخ ۱۵/۶/۷۵ به دعوت از آقای محمد عباسی معاون برنامه ریزی و اداری مالی استانداری مازندران و تکمیل فرم مشارکت با شماره نامه ی ۳۳۸۵۶/۱۰ تاریخ ۲۰/۸/۷۵

    ۲ - اعلام موجودیت رسمی کانون در روزنامه ی قدس در تاریخ ۱۹/۷/۷۸

    ۳ - معرفی اسامی هیات موسس کانون با درخواست شماره ی۹ - ۸ - م /۳۷۱ تاریخ ۱۰/۵/۷۹ فرماندار رامسر آقای قنبر سیمیاری

    ۴ - شرکت در دومین همایش گروه ها و تشکل های سیاسی استان مازندران در روز چهارشنبه ۱۷/۹/۷۸ با دعوت آقای شعبان رستمی دفتر اداره سیاسی و انتظامی استانداری مازندران صی دعوت نامه شماره ی ۲۰۰۵۱/۲۱ تاریخ ۲/۹/۷۸

    کلیه ی اسناد ذکر شده نزد اینجانب موجود است.

    فصلی دیگر ؛ خاطرات انتخابات

    می خواهم فصل جدیدی از نوشته هایم را روبروی شما قرار دهم. نوشتن خاطرات شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی برای کسی که ناکام در بدست آوردن آرای لازم شده ؛ حرکتی نو است.می خواهم  شیوه ها و روش های حضورم در انتخابات را بازگو کنم ؛ بدان جهت که آیندگانی که می خواهند در این وادی وارد شوند ؛ رفتارهای تجربه شده ی مرا هم مد نظر قرار دهند ؛ تا با پختگی مناسبتر و هزینه های مادی و معنوی کمتر ؛ وارد عرصه ی انتخابات شوند.

    در شروع تبلیغ برای نامزدی انتخابات؛ برخی دوستان انذارم می دادند که برای اینکه اهداف و روش هایت لو نرود ؛ بهتر است تمام برنامه هایت را تا روز انتخابات در ذهن خود نگه داری و برگ های برنده شدنت را در هفته های انتخابات رو کنی. اما از همان اول نمی خواستم دوگانه و یا چندگانه با مردم برخورد کنم. بنابراین صادقانه و خالصانه طرح ها و برنامه هایم را درهمان جلسه ی اول بیان کردم تا عکس العمل شنوندگان مباحث را از نزدیک مطالعه کنم.

    فصل جدید نوشتارم را در دو بخش بیان می کنم:

     بخش اول شرکت در انتخابات حوزه ی انتخابیه ی تهران ؛ ری ؛ شمیرانات و اسلام شهر به عنوان کاندیدای میان دوره ای مجلس هفتم شورای اسلامی

     بخش دوم شرکت درحوزه ی انتخابیه ی تنکابن و رامسربه عنوان کاندیدای مجلس هشتم شورای اسلامی

    می خواهم صادقانه تجربیات شرکت در این دو حوزه ی انتخابیه را در اختیار عزیزان بگذارم و سندی در شناخت بهتر بنده و رفتارشناسی مردم این حوزه ها برایتان به یادگار بگذارم.

    چند روزی را منتظر نظرات دوستان می مانم تا بدانم موافق نوشتاری اینچنینی هستند یانه؟ اگر دوستان مشتاق بودند که نوشتار دراین زمینه را با اشتیاق انجام می دهم ورنه  فصلی دیگر برای نوشته هایم می جویم

    پیام تشکر و تبریک انتخابات

                              با سلام ودرود برپیامبرعظیم الشان وخاندان پاکش

     

    24 اسفند 86 خاطره ی همت والای مردم منطقه تنکابن ورامسروحضور7/ 64 درصدی مردم درپای صندوق های رای روزی به یاد ماندنی در تاریخ انقلاب اسلامی است.

    اخذ رتبه ی پنجم در شهرستان ازمیان شانزده کاندیدا و رتبه ی دوم در میان کاندیداهای تازه وارد افتخاری است که با عنایت حضرت حق وپشتگرمی شما مردم شریف نصیب اینجانب شد.

    جا دارد از لطف و محبت مردم عزیز به بنده صمیمانه تشکر و سپاسگزاری نمایم.

     

    * به منتخب مردم تنکابن و رامسر جناب آقای ابوالفتح نیکنام تبریک خالصانه عرض کرده و امیدوارم امانت دار اعتماد مردم بوده و موفقیت ایشان را در راستای رشد و توسعه منطقه از خداوند منان مسئلت می نمایم.

    حل دغدغه های مردم از جمله حضور فعال در صحن مجلس،حضور مداوم در منطقه ، پیگیری حل مشکلات شخصی ، محلی و منطقه ای با تشکیل شوراهای مشورتی و فراکسیون نمایندگان شمال کشوردر مجلس قابل حصول است و انتظار می رود جناب آقای نیکنام آغازگر این راه دشوار باشند.

     

    * به پانزده کاندیدای دیگر که با حضور فعال خود تنور انتخابات را گرم نگهداشتند و با رعایت اخلاق انتخاباتی سعی در برگزاری انتخاباتی سالم داشتند ، خسته نباشید گفته واز تلاشهای شبانه روزی آنان برای برگزاری هر چه با شکوهتر انتخابات تشکر ویژه عرض می نمایم .

     

    * به دست اندرکاران برگزاری انتخابات در فرمانداری شهرستان های تنکابن و رامسر، اعضای محترم هیات های نظارت و اجرایی شورای نگهبان نیز خسته نباشید  می گویم.

     

    * به همه عزیزانی که در ستادهای انتخاباتی اینجانب فعالیت مستمرداشته ودر محافل و مجالس خصوصی ، خانوادگی و اجتماعی سعی در معرفی  بنده به دیگران داشتند بدین وسیله مراتب تقدیر و تشکر ویژه و خالصانه خود را خدمت آنان و خانواده محترمشان معروض می دارم ،  بی شک  مشارکت مردم محل و منطقه در پای صندوق های رای مرهون تلاش آنهاست .

     

    * حضور فعال در صحنه های اجتماعی- سیاسی منطقه عاملی برای رشد و توسعه است. تقاضای اینجانب از عموم مردم تلاش برای تاثیر گذاری در عرصه های تصمیم گیری و تصمیم سازی منطقه است.

    به امید موفقیت و سلامتی روزافزون همه مردم عزیز وآرزوی پیروزی و بهروزی در همه عرصه های زندگی در سال 1387.

     

     

    مهندس مهدی حلاجیان

    کاندیدای مجلس هشتم شورای اسلامی

    مدیر پروژه توسعه مرکز جدید صداوسیمای گیلان - رشت

    25/12/1386

    قانون ؛ قانون گزاری و قانون گزاران

     

                                               مهدی حلاجیان  

                                  http://24esfand.blogsky.com/ 

     

     با اشاره به نزدیکی  هشتمین دوره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی و برای آشنایی دوستان اهل مطالعه خلاصه ای از بخش قوه ی مقننه ی کتاب  « حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایرن » نوشته ی دکتر سید جلال الدین مدنی را در دوبخش تقدیم عزیزان می نمایم. در بخش اول تعریفی از قوه ی مقننه و شرایط تشکیل آن و مراحل انتخاب یک نماینده تا مجلس و در بخش دوم شرایط و نحوه ی تایید اعتبار و اقداماتی که یک نماینده می تواند انجام دهد را عرضه می دارم. 

    قوه ی مقننه و پایه ی قانون گذاری در جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر دو محور است :

     ۱ - مجلس شورای اسلامی

     ۲ - شورای نگهبان

    محور اصلی حاکمیت ملت در نظام جمهوری اسلامی ایران ؛ نمایندگانی هستند که به انتخاب مردم وارد مجلس شورای اسلامی می شوند. قوه ی مقننه زیر نظر « ولی امر » قرار گرفته و  « شورای نگهبان » مصوبات آن را کنترل می کند. این کنترل به منظور تطابق مصوبات مجلس مبتنی بر دو مقوله ی شرع و قانون است.

    مراجع تصویب قانون در کشور

    اساسی ترین وجه قانون گذاری در کشور به عهده ی مجلس شورای اسلامی است که پس از تصویب آن در مجلس و تایید آن در شورای نگهبان لازم الاجرا می شود.  هرچند برای تصویب قانون در کشور مراحل دیگری نیز پیش بینی شده است . از جمله جایگاه های تصویب قانون می توان موارد زیر را نام برد :

     ۱ - تصویب قانون با رای مستقیم مردم که همه پرسی ( رفراندوم ) نامیده می شود.

     ۲ -  وضع قانون خاص به وسیله ی « اولین فقهای شورای نگهبان » که زمان آن پایان یافته استو موضوع مربوط به اولین سری وضع قوانین بوده است.

     ۳ - وضع قانون  به وسیله ی مجلس خبرگان رهبری در موارد خاص.

     ۴ - وضع قانون موقت و آزمایشی از طرف کمیسیون های داخلی مجلس که به تایید شورای نگهبان هم رسیده است.

     ۵ - تصویب اساسنامه ها به عنوان قانون از جانب کمیسیون های داخلی مجلس به صورت دائم.

     ۶ - تصویب دائمی اساسنامه ی سازمان ها ؛ شرکت ها ؛ موسسات دولتی و یا وابسته ی به دولت از جانب دولت و با اجازه ی مجلس.

    ارکان قوه ی مقننه

    قوه ی مقننه دارای دو رکن اصلی است :

     ۱ - مجلس شورای اسلامی مرکب از ۲۷۰ نماینده که به طور مستقیم و با رای مخفی و برای  مدت ۴ سال انتخاب می شوند.

     ۲ - شورای نگهبان که مرکب از ۶ نفر فقیه و ۶ نفر حقوقدان است که برای مدت ۶ سال و با ترتیبی خاص به عضویت این شورا  در می آیند.

    ترکیب مجلس شورای اسلامی

    قوه ی مقننه ی جمهوری اسلامی ایران از مجلس واحدی به نام مجلس شورای اسلامی تشکیل شده است و شورای نگهبان مکمل این مجلس است و در واقع رکن اساسی مجلس واحد کشور ؛  شورای نگهبان است.

    تعداد نمایندگان مجلس

    طبق اصل اصلاح شده ی ۶۴ قانون اساسی تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی ۲۷۰ نفر است. در این اصل تصریح شده است که از سال ۷۸ و بعد از هر ده سال و حداکثر به تعداد بیست نماینده ی دیگر می تواند به تعداد نمایندگان اضافه شود . شرط و مبنای  افزودن نماینده نیز به عوامل انسانی ؛ سیاسی ؛ جغرافیایی و نظایر آن است. در این افزایش سهمیه تا بیست نفر سهمی برای اقلیت ها دیده نشده است.

    ترکیب نمایندگان مجلس

    از سراسر کشور و از شهر و روستا و به تناسب جمعیت تعداد نمایندگان هر منطقه ؛ با تعین حدود هرمنطقه مشخص شده است. بر این اساس ۱۵۶ منطقه هرکدام یک نماینده ؛ ۲۱ منطقه هر کدام دو نماینده ؛ ۶ منطقه هرکدام سه نماینده ؛ ۲ منطقه هر کدام پنج نماینده ؛ ۱ منطقه شش نماینده و بالاخره منطقه ی تهران با سی نماینده تعین شده است. علاوه بر این مناطق اقلیت های مذهبی کشور جمعا دارای ۵ نماینده هستند.  سهم نمایندگان اقلیت به این ترتیب است : زرتشتیان یک نماینده ؛ مسیحیان آشوری و کلدانی یک نماینده ؛ کلیمیان یک نماینده ؛ مسیحیان ارمنی جنوب یک نماینده و مسیحیان ارمنی شمال یک نماینده دارند. اقلیت های مذهبی می توانند به نمایندگان اقلیت خود و یا دیگر نمایندگان غیر اقلیت منطقه رای دهند .

    مشخصات انتخابات مجلس شورای اسلامی

    طبق اصل ۶۲ قانون اساسی  « مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رای مخفی انتخاب می شوند تشکیل می شود » . به این ترتیب انتخابات مجلس:

     عمومی ؛ مستقیم و با رای مخفی ؛ در اکثر نقاط ( ۱۵۶ منطق ) فردی و دربعضی نقاط جمعی و با اکثریت نسبی خاص و هر چهار سال یک بار انجام می شود و شرکت در انتخابات « اختیاری » است. 

    عمومی بودن انتخابات بدان معناست که در هر حوزه ی انتخابیه ؛ کلیه ی اشخاصی که واجد شرایط رای دادن هستند ؛ می توانند به یک یا چند کاندیدای آن حوزه ی انتخابیه رای دهند.

    انتخابات مسقیم ؛ یعنی رای دهندگان بلا واسطه نمایندگان را انتخاب می کنند.و سرنوشت انتخابات را میزان رای مردم مشخص می کند.

    انتخابات با رای مخفی یعنی این که ؛ رای دهنده آزاد است نام هرکس را بخواهد در ورقه بنویسد و هیچکس نمی تواند در مقام تجسس و بازرسی بر آید و برخلاف تمایل رای دهنده از رای او اطلاع حاصل کند. رای دهنده می تواند به تعداد نفرات کاندیداهای آن حوزه ی انتخابیه رای بدهد و یا اسامی کمتر و یا بیشتری را بنویسد و یا علئمی بگذارد که رای باطل شود و یا اساسا ورقه رای سفید را به صندوق بیاندازد. 

    جمعی و فردی بودن انتخابات به این معناست که در ۱۵۶ نقطه ی تعین شده ؛ هرمنطقه فقط یک نماینده دارد و انتخابات فردی است اما در چند نقطه ی دیگر مثل تهران که ۳۰ نماینده دارد ؛ انتخابات جمعی است.

    اختیاری بودن انتخابات نیز بدان معناست که هریک از افراد واجد شرایط حق شرکت در انتخابات را بدون هیچ اجباری دارد. او می تواند انتخاب کننده و انتخاب شونده باشد و اگر هم در انتخابات شرکت نکرد مورد بازخواست قرار نمی گیرد. البته ممکن است در زمان انتخابات با اشاره ی ولی امر مسلمین و یا مراجع تقلید ؛شرکت در انتخابات به عنوان تکلیف شرعی معرفی شود.

    قانون انجام انتخابات قبل از پایان دوره ی قبل

    در اصل ۶۳ قانون اساسی و با لحنی آمرانه این جمله لحاظ شده است : « ... انتخابات هر دوره باید پیش از پایان دوره ی قبل برگزار شود؛ بطوری که کشور در هیچ زمانی بدون مجلس نباشد » .

    شرایط و کیفیت انتخابات و مقررات آن

    قانون اساسی در اصل ۶۲  وارد جزئیات شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان و کیفیت انتخابات نشده و آن را موکول به وضع قانون کرده است.در این راستا و در پی مصوبات مجلس و نظرات شورای نگهبان ؛ اصول کلی مربوط به انتخابات مجلس را به نحو تفصیلی بیان کرده اند. در این اصول کلی ؛ اصل عمومی بودن ؛ مسقیم بودن ؛ مخفی بودن ؛ اختیاری بودن ؛ تحت نظر شورای نگهبان انجام شدن انتخابات  و همچنین شرایط انتخاب شونده ها و انتخاب کننده ها ؛ ممنوعیت ها و محرومیت های موجود ؛ هیات های انجام دهنده ی انتخابات ؛ وضعیت مورد نیاز در نظارت و بازرسی ؛ کیفیت و حدود تبلیغات و اقداماتی که کاندیداها و هواخواهان آنها در معرفی می توانند انجام دهند ؛ به همراه جدول زمان بندی این امور ؛ در مقررات آمده است .

    بطور خلاصه قوانین انتخابات به دلیل حساسیتی که دارند ؛ تمام وظایف و تکالیف و حقوق افراد و تشکیلات مربوط را در ارتباط با انتخابات از نقطه ی شروع تا انتها که معرفی انتخاب شوندگان به مجلس با اعتبارنامه است را در بر می گیرد. 

     

    انسان دعا کننده و انسان دعا شونده

     ((( « خوبه مطلبی هم برای انسان دعا کننده بنویسین... اساسا می شه به ۵ رکن اصلی دعا نیز اشاره کرد:
    ۱.معرفت= شناخت محبوب با تمام وجود(من وجدنی عرفنی)
    ۲.عشق= دوست داشتنش (من عرفنی عشقنی)
    ۳.فقر= نداشتن هیچ در مقابلش(انتم فقرا الی الله)
    ۴. رجاء= امید به فضلش (الهی! عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک)
    ۵. توکل = پایان کار رو به او واگذار کردن ( من یتوکل علی الله فهو حسبه)
    با این تقسیم بندی شاید مضمون دعا و یا اساسا خود دعا وسیع الطیف تر بشه و هر مونولوگ یا نیایشی که شامل این ۵ رکن باشه رو دعا نامید.
    از نگاه دیگه کلیه دعاهایی که حتی در مفاتیح الجنان ذکر شده (البته اونایی که واقعا دعا هستن نه دعاهایی مثه دعای رفع درد دندان!!!) شامل این ۵ رکن نیز هستن.

    ....... پیام بعدی .... 

    آخه حس دعا رو هم خود خدا به ما القا می کنه.علاوه بر اون ۵ رکنی که قبلا عرض کردم باید حس دعا وجود داشته باشه تا دعا راهگشا باشه.
    هم دعا از تو اجابت هم زتو
    ایمنی از تو مهابت هم زتو
    حضرت امیر هم به همین نکته اشاره ای تلویحی داره:
    اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا...
    اگه خدا این حس رو بوجود نیاره اصلا دعا فاقد محتوا می شه و حسی رو القا نمی کنه.خداوند همه ما رو از در کرمش آفریده و جالب اونکه از روی کرم ما رو محتاج آفریده که با دعا کردن و اجابتش از سوی حضرت دوست کرم باری بیشتر متجلی می شه.
    تو مگو ما را بدان شه بار نیست
    با کریمان کارها دشوار نیست
    و...
    گر عتابی کرد دریای کرم
    بسته کی گردند درهای کرم!؟
    امید آنکه خداوند همه ما ها رو مشمول الطاف خودش قرار بده و ما رو در زمره ((جمعت بینی وبین اعدائک . فرقت بینی و بین احبائک)) قرار نده. )))

    این ها مطالبی بود که بچه محل آقا پلاسید و هم دانشگاهی خوبم مهندس سید ابراهیم میرحسینی برای دوتا از مقالات دعا پیام گذاشته بود. هرچند که در مطالب ارایه شده توسط بنده توجه به اصل دعا ذکر شده بود اما مناسب دیدم نظر مبارک ایشان در خصوص دعا کننده و دعا شونده را به عنوان آخرین قسمت مقالات دعا بنگارم و این نگارش را براساس مراحل نگاشته شده توسط سید عزیز مرتب می کنم.
     

    انسان دعاکننده و انسان دعا شونده

    اساسا اینکه انسان در مقام دعا کردن باشد و یا در انتظار دعا شدن نوع نگاه متفاوتی به خالق هستی دارد.ادبیات رفتاری در هر دعا نیز به وضوح می تواند ما را به محتوای دعا آگاهی بخشد.حدیث قدسی « من وجدنی عرفنی  و من عرفنی عشقنی و ... » را نیز بسیار شنیده اید و استنباط رسمی از این حدیث به اشتیاق حضرت اله برای شنیدن دعای بنده حکایت دارد. 

    الف : انسان دعا کننده

    انسان دعاکننده را می توان در موقعیت ها و مراتب زیر قرار داد و از او انتظار دعا کردن داشت. 

    ۱.معرفت= شناخت محبوب با تمام وجود(من وجدنی عرفنی)

    برای اینکه راحت تر به اصل موضوع پی برده شود با یک مثال ساده مطلب آغاز می شود.شاید انسان های متفاوتی هر روزه از کنار هم می گذرند و بی تفاوت از هم عبور می کنند . اما اگر یکی از این دو شخص همدیگر را اندکی بشناسند مثلا هم محلی باشند بی شک با یک سلام و اگر آشنایی بیشتر باشد با احوالپرسی و اگر حد آشنایی به دوستی برسد وارد حرف های خودمانی و اگر بیش از این به هم نزدیک باشند به بیان درد دل ها و نیاز ها می پردازند.درست در همین نقطه است که مطلب مورد نظر ما شکل می گیرد. یعنی آشنایی و دوستی  به حدی است که طرفین خصوصی ترین نکات زندگی و نیاز های خود را مطرح می کنند.حال اگر این دوستی و ارتباط با ذات اقدس اله باشد آن می شود که خود حضرت حق می فرماید: هرکس مرا یافت مرا شناخت. در یک جمله ی ساده تر هرکه قطعه سنگی بیابد و آن را بشناسد قدر آن را بهتر می داند یعنی اگر این قطعه سنگ زمرد و یا یاقوت باشد آنگاه درجه ی اهمیت آن بسیار فراتر از این ها خواهد بود.

    ۲.عشق= دوست داشتنش (من عرفنی عشقنی)

    لاجرم هر که عاشق می شود نوع نیازش و نوع خواسته اش با نیازمند متفاوت است عاشق هرچه می خواهد فارغ از « خود » خواهی است و هر آنچه می کند برای جلب توجه معشوق است. عاشق محو معشوق است و معشوق همه چیز عاشق.  در خواسته ی عاشق ؛ نیاز مادی نهفته نیست ؛ هرچند که گام نهادن در آن راه برآوردن نیازهای جسمی و روحی را به دنبال خواهد داشت. مخلص کلام این است که عاشق از اعماق جان نیازمندی خود به معشوق را اعلام و اعلان می کند و از این راه به آرامشی دست می یابد که مصداق آیه ی « یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی » می شود.

    ۳.فقر= نداشتن هیچ در مقابلش(انتم فقرا الی الله)

    آیه ی شریفه ی « انتم الفقرا الی الله والله غنی حمید » راه دیگر درخواست کردن را آموزش می دهد. انسان طبق قائده باید از حضرت احدیت درخواست نماید و حضرت حق بی پرده و روشن اعلان می کند که هیچ نیازی به بندگان ندارد . معنایی که از ترجمه ی این آیه استنباط می شود  به طور مستقیم خداوند نیازمندی بندگان برای ارایه ی خواسته را بیان می کند.

    فقر در این آیه « نیازمند بودن »  است ؛ نه خود را به نداری زدن . راهی که صوفیه آن را دنبال می کند و بدون بهره گیری از نعمات خداوندی خود را فقرای الی الله می نامند.برای تاکید بر نیازمند بودن و نه به ناداری توسل کردن ذکر آیه ی « کلوا من طیبات ما رزقناکم » و یا «  احل لکم بهیمه الانعام » کافیست.

    کسی که نیازمند است به دوگونه عمل می کند یا با حجب و حیا تلاش مضاعفی را به انجام می رساند که نیازمندی خود را برطرف کند و یا با رویی باز علنا تکدی گری می کند. برای نیازمندان به الطاف الهی نیز این دو راه قابل لمس است عده ای در اجتماع با صدای بلند از خداوند خواسته های خود را می طلبند و عده ای نیز در خلوت شبانه و در کنج خانه ها و مساجد وحتی در جاهای علنی با اذکار بر زبان دل خواسته های معنوی خود را بیان میکنند.

    ۴. رجاء= امید به فضلش (الهی! عاملنا بفضلک ولا تعاملنا بعدلک)

    گاهی نیز دعا کننده به طمع دریافت موهبتی دست به دعا برمی دارد. هرچند که ذکر فوق به معنی رجا نیست و به معنی دیگری است ذکر فوق گوشه ای از نگرانی و اضطراب را به دنبال دارد.دعاهایی که رجا و امید در آن نهفته اند بسیارند. این نوع دعا ها هرچند با نگاهی کاسب مابانه دیده می شوند اما همین که انسان را در وادی درخواست می توان دید قابل اهمیت و توجه است.

    ۵. توکل = پایان کار رو به او واگذار کردن ( من یتوکل علی الله فهو حسبه)

    بعضی نیز با اشاره به توکل به ذکر دعا می پردازند. هرچند که توکل به معنای واگذاری کار به دیگری برداشت می شود.  اما توکل به خدا اینگونه نیست. توکل به خدا یعنی اینکه انسان تلاش خود را به کار گرفته و با نیتی پاک خواسته ی خود را بیان می کند . در این باره قصه ی ساربانی که به رسول اکرم صلوات الله علیه شکایت کرده بود که با توکل برخدا شترم را رها کردم اما اینک آنرا نمی یابم. حضرت فرمودند : اول پای شتر را ببند و سپس توکل بر خدا کن. توکل یعنی تلاش برای رسیدن به مقصد با این نیت که عاقبت و پایان کار با خداست. « فلله عاقبت الامور ».

     ب : انسان دعا شونده

    انسان دعاشونده نیز در دو حال قرار دارد. یا خود برای خویشتن دعا می کند و یا دیگران به اشاره و یا بی اشاره ی او برایش دعا می کنند. دعا کننده ها نیز در بخش های یادشده ی بالا شرح داده شده اند.اما انسان دعا شونده ؛ دعایش در موقعیت استیصال و درماندگی است و یا تقاضایی فراتر از داشته های فعلی خود را مطالبه می کند. توقع اجابت دعا در موقع دلخواه دعاشونده نیز توقعی است نابجا که برخی از دعا  شونده ها در زمان پس از دعا انتظار دارند.

    اجابت دعا در دو گزینه ی حکمت و مصلحت نهفته است. آنانی که به این دو اعتقادی ندارند ممکن است پس از دعا ؛ به شک و تردید و خدای نکرده به بی ایمانی نزدیک شوند.گاهی در اجابت آنی ؛ به موقع و یا با تاخیر دعا حکمت و یا مصلحتی نهفته است که مرور زمان آشکار کننده ی برکات آن  خواهد بود. 

    دعا در کتب ادعیه ی معروف و غیر معروف

    قسمت پنجم سلسله مقالات دعا تحت عنوان دعا در کتب ادعیه ی معروف و غیر معروف تقدیم حضور می شود. در قسمت بعدی که آخرین قسمت بحث مربوط به دعا است ؛ دعا از منظر دعاکننده و دعا شونده مورد بررسی قرار داده می شود. 

    ذکر دعا در کتب ادعیه ما را با دنیایی دیگر آشنا می کند.

    همانطوری که در مطلب قبل عنوان شد معتبر ترین مرجع مکتوب دعا ؛ قرآن است که در بعضی از سوره ها و آیات اشاره ی مستقیمی به دعا دارد.

    معروفترین کتاب مختص دعا و متعلق به معصومین علیهم السلام کتاب ارزشمند « صحیفه ی سجادیه » است. این کتاب تخصصی دعا  ؛ واگویه ی دل امام معصومی است که پرچمدار هدایت قوم ظالم به آل پیامبر صلی الله و علیه واله و سلم است.

    کتاب دیگری که بیان دعا در آن ؛ البته نه به صورت صحیفه ی سجادیه که مختص دعاست ؛ با فراوانی روبروست ؛ کتاب ارزشمند نهج البلاغه است. این کتاب گردآوری سید رضی و مطالب به جای مانده از سخنان ؛ خطبه ها ؛ نامه ها و جملات درربار مولای متقیان حضرت علی علیه السلام است. امام معصومی که ۲۵ سال خانه نشینی اجباری را پذیرفت و پرمایه ترین دوران بهره گیری مسلمانان از قرآن ناطق به خاطر اندیشه ی غلط عده ای مکتوم ماند.

    مولای متقیان علیه السلام در این نوشتار ارزشمند سبک نوینی از دعاها را ارایه می کند. ایشان دعا را با روش توصیه و نامه و سخنرانی و گاهی شکوه و گلایه  و با قصد هدایت مسلمین با بیانی شیوا ارایه می کند. همو که فرمود : « بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید » و هموئی که آخرین دعایش ؛ گلایه ای عظیم است ؛ گلایه ای که تاریخ بشریت پاسخ آن را نمی تواند بدهد.آخرین دعای بجای مانده از ایشان به رویای ایشان و پیامبر عظیم الشان صلی الله علیهم اجمعین برمی گردد آنجا که رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم از حضرت علی علیه السلام می خواهد که درحق قوم ظالم در حقش دعایی کنند و حضرت علی علیه السلام در قالبی کنایه آلود می فرمایند : خدایا مرا ازمیان اینها بردار.

    از حضرت ایشان دعاهای دیگری نقل شده است که دعای کمیل ؛ مناجات حضرت امیر در مسجدکوفه و... از آن جمله اند.

    کتاب دعای مستقل دیگری از معصومین علیهم السلام بجای نمانده است. اما کتاب مخصوص و مختص دعا که دعاهای معصومین علیهم السلام و دعاهای افراد بزرگوار و فرهیخته را در یک جا جمع کرده است ؛ کتاب شریف « مفاتیح الجنان  »است. شادروان حاج شیخ عباس قمی تمام همت خود را معطوف به این امر نمود که دعاهای موجود در جامعه را در کتابی واحد گردآوری کند. تلاشارزنده ی ایشان مجموعه ی گرانقری را رقم زد که تا تاریخ زندگی بشریت در دست خواهد بود.هرچند بعضی از علما به برخی از دعاهای ذکر شده در این کتاب و انتساب آن به ائمه هدی علیهم السلام با دیده ی تردید می نگرند ؛ اما همه ی علما به اتفاق این کتاب ارزشمند را یکی از قوی ترین مراجع در باب دعا می دانند.

    در کتاب های « نهج الفصاحه » مجموعه ی سخنان ؛ احادیث و روایات منقول از پیامبر صلوات الله علیه ؛  « صحیفه الزهرا » ؛ مجموعه ی گفتارهای گردآوری شده از حضرت فاطمه سلام الله علیه ؛ « صحیفه المهدی « ؛ گفتارهای منسوب به حضرت صاحب الزمان علیه السلام و مجموعه ی گفتارهای حضرت امام محمد باقر ؛ امام جعفر صادق ؛ امام موسی الکاظم و امام رضا علیهمالسلام و... می توان جملات و عبارات دعایی را یافت اما نمی توان به آنها کتاب دعا اطلاق کرد.

    اما بقیه ی کتاب های دعای موجود در بازار کتاب منبعث از منابع ذکر شده فوق هستند . یعنی با توجه به نیاز به دعاهای مختلف کتاب های متنوع مورد نیاز چاپ و منتشر شده است. از آن جمله می توان کتاب « دعای عرفه » ؛ کتاب ادعیه ی ماه مبارک رمضان ؛ کتاب های دعای کمیل ؛ زیارت عاشورا ؛ دعای ندبه و ...

    آنچه که مسلم است جهت گیری همه ی این کتاب ها توجه دادن بشر و انسان ها بسوی مبدا اصلی و تمسک کردن به حلقه ی اتصال الوهیت است : « واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا ».

    هرچند که بعضی از کتاب های دعاست که شاید نتوان برای آنها مرجع قابل اعتمادی پیدا نمود . اما به لحاظ این که هدف این دعا ها توجه دادن به مبدا هستی است ؛ شاید بتوان با اغماض از نامعتبر بودن آنها گذشت.از جمله ی این دعاها و کتاب های دعا می توان به دعاهای رفع امراض ؛ دعاهای دفع بلایا و دعا هایی از این دست را نام برد. همانطور که در بالا اشاره کردم صرف نظر از ریشه یابی اعتبار این دعاها چون هدف آنها می تواند توجه به ذات اقدس اله باشد ؛ قابل استفاده می شود. « الاعمال بالنیات ».

    دعا در قرآن

    با نگاهی مختصر به متن کتاب شگفت انگیز تاریخ بشریت ؛ قر آن ؛ به سادگی می توان نقش دعا  را در آن  مشاهده کرد.

    خدواند در دو آیه ی مشخص از انسان ها می خواهد که دعا کنند.معروفترین و قابل دسترس ترین آیه : « ادعونی استجب لکم » است. خداوند کریم تاکید می کند بخوانید مرا تا اجابت کنم ( خواسته ی ) شمارا. در آیه ای دیگر می فرماید :  « ... و اذا دعان فاالیستجیبوالی » در این آیه نیز خداوند سبحان اجابت کردن دعای دعا کنندگان را بر خود واجب کرده است.

    با اشاره به همین دو آیه می توان از طریق «  کتاب » و حتی جدای از « سنت » دعا رابخشی از راه ارتباطی با خدا دانست و به وهابیونی که قرائت هر ذکری غیر از قرآن را حرام می دانند به سادگی  پاسخ داد.

    اولین سوره ی قرآن « حمد » است که  پس از یاد آوری بزرگی خدا ذات اقدسش را صاحب کمال و اقتدار گوشزد می کند و بلافاصله از زبان بندگان به ذکر دعا می پردازد:  خدایا ما را به راه راست هدایت فرما  ؛ راه کسانی که به آنان نعمت بخشیدی و نه راه  آنانی که به آنها غضب کردی و نه راه گمراهان.

    آخرین سوره ی قرآن نیز سوره ی « ناس » است که ابتدای آن با یک جمله ی امری آغاز می شود .خدواند می فرماید: « بگو پناه می برم به خدا ... از شر جن و انس » . همانند همین سوره و ماقبل این سوره می توان سوره ی « فلق »  را نام برد که دقیقا به شیوه ی امری سوره ی « ناس » خداوند  از زبان بندگان دعا را بیان می دارد .

    در جای جای قرآن دعا به شیوه های گوناگون مطرح شده است.در بررسی سیر تاریخی سرگذشت انبیا « قصص قر آنی » نیز دعاها در شیوه های مختلف بیان می شود.

     - دعای حضرت ابراهیم در آتش « یا رب کونی بردا و سلام » و یا وقتی حضرت هاجر را با حضرت اسماعیل تنها می گذارد و یا دعا در هنگام ذبح حضرت اسماعیل.

     - دعای حضرت موسی هنگام رفتن پیش نمرود « رب الشرح لی صدری واحلل عقده من لسانی و یفقه قولی » و دعاهای بسیارش در خصوص قومش.

     - دعای حضرت عیسی در احیای اموات و سلامت امراض دیگران.

     - دعای حضرت ایوب در دل ماهی.

    - دعای حضرت یعقوب در فراق یوسف.

     - دعای حضرت یوسف در حق پدر و برادرانش. 

     - دعای حضرت لوط و حضرت صالح برای قومشان.

     - بیانات شیوای حضرت لقمان به فرزندش در قالب دعا و توصیه.

    و دعای دیگر پیامبران در حق قوم خود و دیگران همه و همه نشان از آموزش غیر مستقیم حفظ و اشاعه ی فرهنگ دعا در انسان ها ؛ از جانب خداوند رحمان است.

    دعا در قرآن نوعی آموزش به شیوه ی غیر مستقیم است آنجایی که خداوند رحیم از زبان خود با شیوه ای آمرانه ؛ از زبان پیامبرانش ؛ از زبان قوم و مردم پیامبرانش و با شیوه های ملتمسانه دعا و خواسته ها را بیان می دارد.شاید پرداختن به همه ی دعاهای ذکر شده در قرآن خارج از حوصله ی این نوشتار باشد ؛ اما « آب دریا را اگر نتوان کشید   هم به قدر تشنگی باید چشد » 

    برخی از دعاهای مشهور از قرآن :

     - ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره  حسنه و قنا عذاب النار.

     - ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه.

     - ربنا اغفر و لوالدی یوم یقوم الحساب.

     آخرین معجزه ی مکتوب الهی بر بشریت مشحون از دعاهای متفاوت و گونه گونی است که با اندک توجه به همین دعاها نیز می توان زیباترین راه بندگی و الوهیت را در آن مشاهده کرد.

     

    نقش زمان ومکان در نوع دعا

    زمان و مکان را از چند جنبه در نوع و نحوه ی دعا می توان مورد بررسی قرار داد.

     ۱ - زمان و مکانی که دعا درآن نوشته شده است.

    از صدر اسلام موضوع دعا چه از منظر نوشتن و چه در موقعیت خواندن وجود داشته است. در ابتدا به این نکته می شود اشاره کرد که بعضی از دعاهاست که از زبان پیامبر اکرم صلوات الله علیه جاری شده و نویسندگان و یا راویان آن را ثبت و ضبط کرده اند.

    این دعا ها گاهی به درخواست مراجعه کنندگان در بابت موضوعی خاص از پیامبر اعظم صلوات الله علیه درخواست شده و ایشان آن را بر زبان مبارک جاری کرده اند و برخی دعاها نیز در موقعیت زمانی و مکانی مترتب بر آن به سمع دیگران رسیده است. آنچه که درجامعه باقی مانده است؛ دعاهای طولانی و با مضمونی خاص در زمان ایشان دیده نشده است.  ( جز اندکی که از ایشان روایت کرده اند ) عمده ی دعا های مطروحه درخواست شفای مریض ؛ دعا در هدایت کسی از گمراهی ؛ دعا در افزایش مکنت مالی درخواست کنندگان ؛ دعا برای آمرزش شهدا و اموات ؛ دعا برای تعالی و پیشرفت جامعه و دعاهایی که در روز بطور عادی و مختصر با آن مواجه می شویم.

    اما پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه  مسلمانان شکایت و مویه ی خود را از فقدان پیامبر عظیم الشان صلوات الله علیه در قالب زیارت نامه و برشمردن شان و رتبه ی ایشان و درخواست های معنوی و مادی بیان کردند.

    پس از خانه نشینی اجباری حضرت علی علیه السلام و ظلم های وارده بر آن حضرت؛ شاهد شکوفایی و تدوین دعاهایی با مضامین بلند هستیم. نکته ی روشن و مهم در دعاهای منتسب به حضرت امیر المومنین علیه السلام رابطه ی عمیق بندگی خالص در مقابل عظمت لایزال الهی است .

    « مناجات حضرت امیر علیه السلام در مسجد کوفه » دنیایی از معارف دینی است که نمونه ی آن را در کمتر دعایی می توان یافت. رابطه ی خالق و مخلوق با بیانی شیوا و ساده به همراه خواسته های مرتبط با مضمون در کوهتاترین جملات ذکر شده است.

    « دعای کمیل » دعایی دیگر است که منتسب به پیشوای نخست شیعیان علیه السلام است. در این دعا ترکیبی از عظمت الهی ؛ ضعف و زبونی بندگان و خواسته های بشری برای مغفرت ؛ هدایت و سلامت خود و دیگران در آن متبلور شده است. هرچند در این دعا مواردی ذکر شده است که ذکر آن را می توان فقط در شان مولای متقیان علیه السلام دانست. عبارت : « آتش دوزخ تو را تحمل می کنم اما دوری تورا چگونه تحمل کنم » از این دست دعاهاست. حتی سایرمعصومین علیه السلام چنین عبارت سنگینی را در هیچ دعای دیگری ذکر نکرده اند.

    از کریم اهل بیت علیه السلام کمتر دعایی شنیده شده است.

     اما دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه ؛ آنچنان دارای مضامین بلندی است که کمتر دعایی مانند آن است.

    صحیفه ی سجادیه ؛ زبور آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین ؛ شاهکار دعایی ائمه علیهم السلام و ماندگارترین اثر دوران امام زین العابدین علیه السلام است. شرایط زمانی و مکانی مترتب به این پیشوای شیعیان ؛ آن حضرت را برآن داشت تا تعلیمات اسلامی را در غالب دعا بیان کند.رساله ی حقوق ؛ دعای خمسه عشر و... سایر دعاها هریک در موضوعی خاص بیان لطیف و پر معنایی را دنبال می کنند. 

     ازامام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام نیز دعاهایی بر صفحات روزگار باقی مانده است.

    از سایر ائمه بصورت مکتوب کمتر دعا به یادگار مانده است.

    به مرور با رحلت ائمه معصومین علیهم السلام زیارت نامه های مخصوص آنان با اندکی از شرح و احوال امام منظور ذکر شد.

    در رثا و فراق ائمه نیز دعاهایی از طرف فرزندان معصوم آنها و یا علمای خوش ذوق درج شده است.

    در خصوص حجه ابن الحسن حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه اشریف نیز توسط  ائمه علیهم السلام ؛ عرفا و فقها دعاهای ارزشمندی باقی مانده است که دعای عهد ؛ دعای ندبه ؛ دعای فرج و ... را می توان نام برد. 

    جالب است بدانید که زیارت عاشورا از معدود دعاهاهایی است که در آن به وضوح برای دشمنان ائمه از لفظ نفرین استفاده شده است.

     ۲ - زمانی که خواننده ی دعا در آن قراردارد.

    اما موضوع دوم بحث به مکان و زمان خواندن دعا بستگی دارد.

    اینکه در چه زمانی از روز قرار داشته باشی ( ۲۴ ساعت شبانه روز ) :

    مانند دعای سحر ؛ دعای افتتاح ؛ دعای ندبه ؛ دعای عهد که در صبح ها خوانده می شود . دعای کمیل که در شب ها خوانده می شود.دعاهای بعد از نماز ها ( تعقیبات ) که هریک بعد از موقعیت قرار گرفتن خوانده می شوند.

    اینکه در چه روزی از هفته باشی ( شنبه ؛ ..... ؛ جمعه ) :

    دعای روزهای هفته ؛ ذکر ایام هفته که روز مخصوص به خود دارند. علاوه برآن دعای کمیل پنج شنبه ها ؛ دعای ندبه و عهد در روز های جمعه و....

    اینکه در چه شب و  روزی از ماه قرار داشته باشی ( روز اول ؛  .... ؛  روز سی ام ) :

    در این خصوص دعاهای روز های ماه مبارک رمضان از همه ملموس تر است.پس از آن می توان به دعای عرفه برای روز نهم ذی الحجه ؛ زیارت عاشورا ؛ دعاهای مخصوص شب های هفدهم ؛ نوزدهم ؛ بیست و یکم و بیست و سوم رمضان ؛ نیمه ی شعبان ؛ دعاهای لیله الرغائب و روز سیزده رجب ؛ دعاهای روز مبعث و....

     ۳ - مکانی که خواننده ی دعا در آن قراردارد:

    در این خصوص می توان به دعاهای مخصوص طواف کعبه ( هفت دور طواف « شوط »  که به دعای اشواط مشهور است) ؛  دعا و زیارت قبور ائمه معصومین علیهم السلام در مدخل ورودی بارگاه با عظمتشان ؛  دعاهای نماز حاجت مسجد کوفه و ...

    لازم به ذکر است که:

     -  برخی دعاها در قید زمان و مکان نیستند و با آنکه در یک بازه ی زمانی روی آن توصیه و تاکید شده است ؛ می توان آن را هرلحظه ای خواند مثل دعای فرج : اللهم کن لولیک....دعاهای صحیفه ی سجادیه  و ...

     - همه ی دعاها را می توان فارغ از زمان و مکان توصیه شده قرائت نمود به قصد قربت و فیض از محتوی و مضمون عمیقشان.

     - میزان بلندی و یا کوتاهی دعاها نیز دارای فلسفه ای خاص است .شاید بتوان از این منظر نیز دعاها را از نظر زمان و مکان مورد بررسی قرار داد. مثلا  دعای سحر که ابتدای روزه گرفتن و اول صبح است طولانی و دعای افطار با توجه به شرایط روزه داری بسیار کوتاه است و دعای افتتاح که پس از افطار و سیر شدن  است کمی طولانی تر است. در این خصوص می توان تعقیبات نماز راکه ممکن است از فرصت روز برای کار بکاهد ؛ کوتاه هستند و برای روز تعطیل جمعه و شب قبل از آن چندین دعای طولانی در نظر گرفته شده است. 

     

    پانوشت : 

    متن مقاله در وبلاگ موج شمال

     

    سیری در محتوی دعاها

    در این نوشتار براساس بررسی گذرا بر دعاها مطالب زیر نوشته شده است. بدیهی است ممکن است شیوه های دیگری نیز در دعاها متداول باشد.

    منظور از « دعا » در این نوشتار همه ی مطالبی است که در آنها درخواست از خدا لحاظ شده است. با نگاهی سریع به کتاب ارزشمند « مفاتیح الجنان » یا کلیدهای بهشت نوشته ی دانشمند فرزانه « حاج شیخ عباس قمی »  درخواست های بشری از خداوند در تقسیم بندی های زیر قابل ردیابی است:

     - دعاها: دعای کمیل ؛ دعای توسل ؛ دعای خمسه عشر و ...  

     - زیارت ائمه علیهم السلام : زیارت عاشورا ؛ زیارت وارث ؛ زیارت نامه های ائمه علیهم السلام و ....

     - احراز : احراز یا حرزهای ائمه ی معصومین که بطور عمده جهت نقش بر نگین انگشتر مورد استفاده واقع می شود.

     - تعقیبات نمازهای یومیه و واجب و مستحب.

     - نمازهای ائمه معصومین علیهم السلام و دعاهای بعد از آن.

     - صلوات های ائمه علیهم السلام : صلوات شعبانیه و.....

     - اوراد ؛ اذکار ؛ مناجات ؛  تهلیل ؛ تسبیح ؛ استغفار و توسلات و ...

     ***

    محتوی دعاها براساس  نحوه ی طرح درخواست که در ذیل به آن اشاره می شود؛ شامل موارد زیر است :

     - یاد کردن خداوند با نامبردن اسم های جلاله ی خداوند.

     - یاد کردن خدا با صفات بی بدیل الهویت.

     - یاد کردن ائمه با نام  ؛ کنیه ؛ صفات ؛ اجداد و نیاکان پاکشان.

     - توسل به ائمه برای طرح و ارایه ی درخواست.

     - طرح گله و شکایت و نالیدن از مصایب و بلایا.

     - طرح مطالب امیدوارانه در عین ناامیدی بر اساس صفات پاک اله.

     - طرح درخواست و دعا بدون هیچ مقدمه و موخره.

    ***

    دعاها ممکن است از یک یا چند بخش تشکیل شوند:

     * دعاهای یک بخشی:

    این دسته از دعاها ؛ دعاهایی هستند که بلافاصله خواسته ی مورد نظر دعاکننده مطرح می شود. در این دعاها بدون هیچ مقدمه ای اصل درخواست مد نظر است.دعای بعد از نمازهای واجب ماه رمضان « اللهم ادخل علی اهل القبور السرور... » ؛ دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان ؛ دعای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف « اللهم الرزقنا توفیق الطاعه.... » و ...

     * دعاهای دو یا چند بخشی :

    در دعاهای دو یا چند بخشی بسته به نوع دعا  با تقدم و تاخر صفات حق تعالی ذکر می شود ؛ وصف رفتار و سیره ی ائمه علیهم السلام صورت می پذیرد و خواسته ی دعاکننده ذکر می شود.

     -  دعاهایی که صفات باریتعالی ذکر شده و سپس درخواست مطرح می شود : دعای جوشن کبیر و ...

     - ابتدا اوصاف پیامبران و ائمه علیهم السلام ذکر می شود و سپس دعا می آید : زیارات ائمه معصومین ؛ زیارت وارث و ....

     - ابتدا طرح شکایت و گله می شود ؛ سپس از بزرگی خدا یاد شده و در انتهادرخواست و  دعا ذکر می شود. از این دست دعاها می توان به دعای جوشن صغیر ؛ دعای حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف « الهی عظم البلا .... » ؛ مناجات حضرت امیر علیه السلام در مسجد کوفه و ... اشاره کرد.

     - ابتدا ازخدا خواسته می شود که با اشاره به به صفات ویژه ی ائمه و توسل به آنان خواسته هایشان اجابت شود. دعای توسل نمونه ی بارز اینگونه دعاهاست.

     - در کل دعا هیچ گونه درخواستی مطرح نمی شود ولی در آن به صفاتی از خداوند اشاره می شود که خود بیانگر نوعی خواسته و دعاست . به عنوان نمونه تعقیبات اختصاصی و مشترک  نمازهای یومیه و دعای وحدت « لااله الاالله الها واحدا و نحن له مسلمون.... »  را می توان نام برد.

     - در برخی دعاها اوصاف خداوند ذکر می شود ؛ سپس توسل به ائمه یادآوری می شود و در انتها دعا بیان می شود.

    در برخی از دعاها نیز تسبیحات خداوند بیان شده و سپس درخواست و دعا مطرح می شود.

    ***

     

    چیستی و چرایی دعا

    می خواهم اگر خدا یاری دهد در چند بخش در خصوص دعا مطلب بنویسم.

     دربخش اول چیستی و چرایی دعا ؛ در بخش دوم سیری در محتوای دعاها ؛ در بخش سوم نقش زمان و مکان در نوع دعا ؛ در بخش چهارم دعا در قران و در بخش پنجم دعا در ادعیه ی معروف و غیر معروف.

     

     دعا چیست ؟

    دعا در مکاتب الهی  به معنی در خواست و تقاضایی است  از یک نیروی خارق العاده ی مافوق بشر  به منظور رسیدن به اهدافی برای خود و یا دیگری که  بر زبان جاری و یا دردل و ذهن به آن اشاره  می شود.

    در مکاتب غیر الهی توجه به ذات اقدس اله مبدل می شود به درخواست از یک قدرت مافوق که برتری مالی ؛ جسمی و یا اجتماعی دارد.

    در تمامی مکاتب بشری که ریشه ی الهی و ربوبی دارند اصل دعا به عنوان وسیله ای برای بیان خواسته ها پذیرفته شده است.

    با بررسی آیات قرآن و دیگر کتب الهی نیز  ؛ دعا یکی از شیوه های گفتگو با خداوند است. 

    دعای پیامبران الهی در حق فرزند ؛ خانواده ؛ خویشان ؛ هم کیشان و کل مردم قوم خود و یا جامعه به طور واضح در قرآن ذکر شده است.

    دعای حضرت یونس در دل ماهی ؛ حضرت ایوب در مصیبت ها ؛ حضرت موسی در حق برادر و قوم خود ؛ حضرت مریم ؛ حضرت عیسی ؛ حضرت یعقوب ؛ حضرت یوسف و پیامبر عظیم الشان اسلام و همه ی آنها یی که در قرآن نامی از آنها برده شده است از یک طرف و دعای آنهایی که به نوعی مورد غضب خداوند واقع شده اند مانند شیطان رجیم ؛ قارون ؛ جالوت ؛ قوم حضرت لوط ؛ قوم حضرت ثمود ؛ قوم حضرت موسی و ... از جمله دعاهایی است که در قرآن به طور واضح و از زبان روایت کنندگان نقل شده است.

    در قرآن به یک نمونه ی دیگر از دعا اشاره شده است که ما کمتر به آن توجه کرده ایم؛ و آن دعای انسان هایی است که از دار دنیا رفته اند و در روز رستاخیز برانگیخته شده اند و پشیمان از کارهای دنیایی میگویند : خدایا ما را به دنیا برگردان و فرصتی دیگر در اختیار ما بگذار تا کارهای نیکو و پسندیده انجام دهم.

    تنها در یک فرقه از مسلمانان است که دعا شرک محسوب می شود. مسلمانان وهابی مسلک هر خواسته ای از خداوند را خارج از نماز و قرائت قرآن شرک می دانند. 

    چرا دعا ؟

    اینکه چرا دعا می کنیم ؛ بخشی از آن از روی عادت است. مثلا در موقع جدایی دو نفر از هم می گوییم  « خدا حافظ »  یا به  « سلامت »  و یا « به امید دیدار » با این کلمات ناخواسته ذکری را برلب رانده ایم که در یک مفهوم کلی و عام از آن به عنوان دعا یاد می شود.

    بخشی از دعا به منظور تشکر و قدر دانی است  ؛ از کار دور از انتظاری که از طرف مقابل برایتان انجام شده است. در این مورد نیز « دست شما درد نکند »  ؛ « ممنون » ؛ «  متشکرم » وکلماتی از این دست برزبان جاری می شود.

    بخشی از دعا نیز در مواقع سختی و مصیبت است. در این بخش دعا ها بر دوگونه است: برخی در هنگام ورود مصیبت با اشاره به صبر و تحملی که دارند و یا مصیبت وارده را طبق تعالیم الهی وسیله ای برای آزمایش خود می پندارند ؛ نوع دعاهایشان سپاس توام با گلایه است. اما آنهایی که طاقتشان کمتر و یا ایمانشان سست تر است دعاهایشان رنگ و بوی منفی و در اصطلاح عام مبدل می شود به نفرین. نفرین دعای منفی در حق خود و دیگران است و اساسا به مسبب مصیبت  توجه بیشتری نشان می دهد. خواه عامل سختی خدا باشد یا بشر. اگر مسبب این بلا را خدا بداند گاهی با احتیاط دعای منفی کرده و اگرعامل مصیبت  بشر باشد دعای منفی شدید تر شده و در اصطلاح عام  به فحش و ناسزا مبدل می شود. 

    یک نوع دعا هم مخصوص بزرگان و اولیای نزدیک خداوند است که نه از روی عادت است و نه از روی درماندگی بلکه از روی عشق و دلدادگی به صاحب دعا ست و انگار گفت و گویی است عاشقانه بین عاشق و معشوق .  مانند دعای پرمحتوای کمیل و برخی ادعیه دیگر. ...

     

    وب نوشت

    چند وقتی است که ننوشته ام.

    دلم برای نوشتن تنگ شده است.

    وب نوشت ها رویای نویسندگانی است که تن به چاپ نوشته های خود نمی سپارند.

    نوشته هایی با خوانندگان بسیار.

    نوشته هایی که هزینه های چاپ و توزیع ندارند.

    نوشته هایی که نگرانی فروش ندارند.

    نوشته هایی که از دل بر می آیند.... و شاید بردل نشینند.

     وب نوشت ها ؛ دریای بی پایان نویسندگانی با ایده های مختلف است.

    هرکس در وادی خاص مورد علاقه ی خود می نویسد. از دنیای خبر ، تا دنیای سیاست ؛ از عشق زمینی ، تا عشق های آسمانی ؛  از دنیای اقتصاد و فرهنگ ، تا نوشته هایی از روی بی فرهنگی و هر مطلبی که به ذهنتان خطور می کند.

    در دنیای مجازی همه ی نویسندگان حق نوشتن دارند ، و این خواننده است که حق انتخاب دارد. می تواند بخواند و یا نخواند. بر خلاف دنیای مطبوعات که بعضی ها حق نوشتن دارند و خوانندگان مجبورند از میان مطالب نوشته شده ی اجباری ، بعضی را نخوانند. 

    در دنیای مجازی نوشتن از دل است و خواندن از روی علاقه.

    امیدوارم در آینده بیشتر و بهتر بنویسم.

    منتظر نظرات سازنده هستم.

    بنزین ؛ سهمیه بندی و اثرات آن بر گردشگری

    در مورد بنزین قبلا مطلب نوشتم اما آنچه باعث شد دوباره در این خصوص بنویسم اثرات نامطلوب سهمیه بندی بر گردش گری است.

     *  اثرات جنبی سهمیه بندی بنزین برای بعضی ها :

    - برای آنهایی که دارای مکنت مالی هستند ؛ انتخاب چند ماشین که اتفاقا دارای سهمیه ی زیادتری هستند مثل وانت و نیسان ؛ خیلی سخت نیست. بدین جهت با خرید وسایل نقلیه ای از این دست مشکل سهمیه ی بنزین خود را حل کرده اند.بدون اینکه نیازی به خودروهای نامبرده داشته باشند. 

    - بعضی ها هم ( از قبل برای حل مشکل طرح ترافیک که در تهران ؛ دردسر ساز است ) از قبل تاکسی دریافت کرده اند و بدون اینکه نیازی به خودرو جز رفتن به محل کار داشته باشند از این امکان استفاده می کردند و اکنون نیز دارای سهمیه ی لازم هستند . این دسته  نیز بطور عمده ؛ بازاریان را شامل می شود.

    - برخی دیگر در محیط خانه  برای هر فرزند یک خودرو تهیه کرده بودند تا در موقع نیاز مشکلی نداشته باشند ؛ برای این دسته نیز میزان سهمیه با اشاره به تعداد خودروهای موجودشان بی معنی است.

      *  اثرات جنبی سهمیه بندی بنزین برای بعضی ها ی دیگر:

    - برخی در دوران بازنشستگی برای جبران کاهش در آمد ماهیانه ناچار به شغل رانندگی روی آورده بودند ؛ سخت ترین شرایط برای این عده رقم خورده است. کاهش قابل توجه میزان سهمیه ی دریافتی نسبت به میزان مصرف روزانه برایشان به یک معضل عظیم تبدیل شده است. بعضی ها ترجیح داده اند که این کمبود را با افزایش نرخ کرایه ها جبران کنند. لازم به ذکر است که این افراد عضو تاکسیرانی نیستند تا تنبیه شوند و نرخ را کم نمایند.

    - عده ی زیادی از مردم نیز که دارای فرزندان مدرسه رو بوده اند و نمی توانستند در ایام مدرسه به مسافرت بروند وعده ی تعطیلات تابستانه را به فرزندان خود داده اند ؛ سهمیه بندی ناگهانی بنزین چون پتک محکمی بر سرشان فرود آمده و علاوه بر ناتوانی در رفتن به سفر باید اثرات روانی ناشی از عدم مسافرت را خود و فرزندانشان به دوش بکشند.

    - در شهر بزرگ و آلوده ی تهران بزرگترین تفریح آنانی که خودرو داشتند رفتن به اطراف تهران مثل رودخانه های سد کرج و لتیان جز برنامه ی هر هفته ای بوده ؛ که با سهمیه بندی کاملا از برنامه هایشان حذف شده است.

    - رفتن از تهران ( سرزمین هفتادو دو ملت )  به قصد صله ی رحم و بازدید از خویشان برای بعضی ها جزو برنامه های هفتگی بوده است سهمیه بندی بنزین  ضربه ای اساسی را به این کار وارد کرده است.

     - بعضی از تاکسی تلفنی ها که درخواست ماشین از آنها می شود می گویند به علت سهمیه بندی ؛ ماشین ندارند. به همین دلیل هم کرایه ها زیاد شده  ( چون میزان درآمدشان کم شده )؛ می گویند شکایت کنید ؛ به کی و کجا معلوم نیست. تازه اگر شکایت کنید کی رسیدگی می شود ؛ باز معلوم نیست. یا این شکایت شما را به پولتان و راننده ها را به عقب نشینی وادار می کند ؛ باز معلوم نیست.

     - دربعضی از بزرگراههای تهران که اتفاقا اطرافشان منازل مسکونی قرار گرفته است. نه تاکسی عبور می کند و نه خط های سرویس اتوبوس واحد تردد می کند.از جمله اتوبان نواب ؛ بزرگراه یادگار امام ؛ بزرگراه نیایش ؛ بزرگراه شهیدبابایی ؛بزرگراه شهید صیاد شیرازی ؛ بزرگراه شهیدآبشناسان و.... به نظر شما مردم منطقه ی مزبور که عموما دارای وسایل نقلیه شخصی بوده اند چه باید کنند.

     - در بعضی مناطق همکاران که صبح ها به محل کار می رفتند هیچ وقت بیشتر از دو سه  دقیقه منتظر ماشین های سواری نمی شدند. اما از وقتی که سهمیه بندی شده خیل مسافران منتظر ماشین آنقدر زیاداست که گاهی تا نیم ساعت هم منتظر ماشین می مانند اما باز نتیجه نمی گیرند.

    * بنزین و گردشگری

    - اساسی ترین ضربه ی ناشی از سهمیه بندی متوجه صنعت گردش گری شده است.

    صنعت گردش گری شامل : هتل ها ؛ میهمانسراها ؛ فروشگاه های بین راهی ؛ حمل و نقل های بین شهری ؛ اتاق های اجاره ای محلی که بطور مستقیم و صدها شغل مرتبط دیگر مشمول مهلک ترین ضربات اقتصادی شده اند.

    - بسیاری از مردم در مناطق گردشگر پذیر چشمشان به دست هایی بود که حکمت الهی آنان را به عنوان گردشگر به مناطق آنان می فرستاد. ارتزاق روزی اینان به میزان گردشگر در تردد بستگی داشته و دارد.

     با نگاهی به مناطق گردشگری چون شمال ایران این موضوع به وضوح قابل رویت است که کاهش چشمگیر گردشگر چه وضع فلاکت باری را برای آنان رقم زده است.

    مردمی که تنها ممر در آمدشان در طول سال اجاره ی اتاق ها و منازل مسکونی بوده ؛ در تابستان امسال با بدترین دوران زندگی خود مواجه شده اند.

    آنهایی که با ایجاد ایستگاه های بین راهی در مناطق گردشگر پذیر میزبان میهمانان بوده اند نیز دستخوش وخامت بارترین دوران رکود اقتصادی شده اند.

    وضع تولید ؛ توزیع و پخش کنندگان صنایع دستی ؛ تعریفی ندارد.

    فروشگاه های کنار خیابان نیز از این مصیبت در امان نمانده اند.

     *  بنزین و نکاتی دیگر

     - در یک نظر کارشناسانه با اشاره به اعلام توزیع ۸ میلیون کارت سوخت قائدتا باید مصرف سوخت در بدترین شرایط و بطور متوسط روزانه ۵.۵ لیتر ( به گفته ی یکی از مسوولان  موافق سهمیه بندی و مطلع ) ما باید در روز ۴۴ میلیون لیتر مصرف بنزین داشته باشیم ؛ اما در آن زمان اعلام شده است که جمع تولید و واردات بنزین چیزی حدود ۷۶ میلیون لیتر است. با اشاره به اینکه مرزها ( طبق نظر ماموران امنیت )  در خصوص قاچاق بنزین در کنترل بوده ؛ چطور ممکن است در بد بینانه ترین وضعیت از ۳۱ میلیون لیتر باقی مانده بنزین به راحتی از کشور خارج شود ؟ ( این میزان را به تعداد تانکرهای خروجی تبدیل کنید ) . فرضیه ی مطرح اینست که عده ای بنزین خریداری شده را بطور مستقیم به کشورهای دیگر قاچاق کرده اند. ( راست و دروغ گردن آنهایی که میگن ).

    - یکی دیگر ازنکات سهمیه بندی سخنرانی و ارایه ی نظرات کارشناسانه ی بعضی از مسوولان است . توجه کنید :

    با سهمیه بندی بنزین میزان تصادفات کم شده است .

    با سهمیه بندی بنزین میزان ترافیک کم شده است.

    و بعضی های دیگر گفته اند با سهمیه بندی بنزین میزان مصرف آن کم شده است.

    یکی نیست به آنها بگوید ؛ عزیزان  ؛ با حذف بنزین طبیعتا هیچ تصادفی نخواهیم داشت و اساسا معضل ترافیک حل خواهد شد و دیگر نگران اسراف در هزینه ی بنزین نخواهیم بود و شاید بتوانیم با صادرات آن در آمد ارزی نیز کسب کنیم.

    شاید بهترین راه حل برای آنان ؛ حذف صورت مسئله بجای حل مسئله است.

     - بحث دیگر نظرات کارشناسانه در خصوص محل خرج کرد میزان صرفه جویی حاصله از سهمیه بندی است.از آن جمله:

    ایجاد خط ریلی

    توسعه ی ناوگان حمل و نقل

    تولید و ساخت پالایشگاه های مدرن و ...

    سابقه ی تاریخی نشان داده است که افزایش در آمد هیچ تغییری در توسعه ی کشور نداده است. روشن است که تفکر هزینه کردن از محل صرفه جویی نیز ؛  از نظر مردم ؛ سرابی بیش نیست.

      *  در نوشته قبلی توضیح دادم که لازم است در میزان سهمیه ی اختصاصی تمهیداتی اندیشیده شود تا از اثرات روانی و جانبی آن کاسته شود.هنوز بر این باورم و امیدوارم تادیرنشده این اتفاق مهم روی دهد. 

     

    پی نوشت :

    درج این مطلب در سایت جهانگردان رامسر

    دعوت به دفاع پایان نامه

    از علاقه مندان به هنر سینما و تلویزیون برای شرکت در سمینار :

    ساختارشناسی برنامه های ورزشی با رویکرد موضوعی فوتبال و با نگاهی به

     برنامه های ورزش و مردم, نود و ورزش دو

    دانشجو: ابوذر باقرسلیمی

    استاد راهنما: دکتر علی رجب زاده طهماسبی

    استاد مشاور: حسین فردرو

    اساتید داور: محمد رضا پاسدار - کاظم نظری

    مکان:

    خ ولی عصر (عج)- خ نیایش- جنب در ورودی باشگاه انقلاب

    سالن نمایش کنابخانه دانشکده صداوسیما

    زمان: چهارشنبه ۱۳تیر۱۳۸۶ ساعت۱۶

    بنزین

    افزایش قیمت بنزین آری یا نه ؟

    سهمیه ی بندی بنزین خوب است یا بد ؟

    اعلام سهمیه بندی بنزین در بازه ی زمانی ۴ ساعته خوب بود یا نه ؟

    میزان سهمیه بندی بنزین مناسب است یا باید افزایش یابد ؟

    سوال اول و دوم سوالاتی بود که چندین سال است مورد مجادله ی مجلس و دولت است و سوال سوم و چهارم سوالات جدیدی است که ذهن ایرانیان به آن مشغول است.

    ****

     - با اشاره به افزایش قیمت جهانی بنزین و اینکه قسمت اعظم مصرف بنزین کشور از واردات آن تامین می شود ؛ شاید افزایش قیمت آن از گزینه های غیر قابل انکار جامعه باشد.بحثی که در مجلس ششم به آن پرداخته شد و با افزایش چند درصدی سالیانه روند منطقی و مطلوبی را دنبال می کرد. این امر با سیاست تثبیت قیمت ها مکتوم ماند و اثرات نامطلوب آن در این چند ساله به ناگاه سر ؛ بازکرد.

     - وجود تحریم های اعمال شده در خصوص«  ایران هسته ای » دیر یا زود دامن ایران را فرا می گیرد و طبیعی ترین حالت ممکن نفروختن  بنزین به ایران بود ؛ که اهرم فشاری از جانب قدرت مداران به ایران به حساب می آمد و بدینطریق دولتمردان در فشار ناشی از مطالبات مردم واقع می شدند.

     - قیمت بنزین در ایران همانطور که همه می دانند ( و نه حتی مقایسه با کشورهای همسایه ) قیمت نازلی دارد ؛ بطوریکه ۱.۵ لیتر آب معدنی ( با اشاره به وجود و فراوانی آب شرب در ایران ) مبلغی حدود ۴۰۰۰ ریال است اما همین مقدار بنزین در کشور با قیمت جدید معادل ۱۵۰۰ ریال عرضه می شود. اساسا قیمت آب در همه جای دنیا ارزان تر از بنزین است و در کشور های همسایه ی جنوبی ما ؛ با وجود عدم دسترسی به آب شرب ؛ قیمت آب ارزانتر از بنزین است.

     - اثر افزایش قیمت بنزین و مواد سوختی بی شک قیمت کالا ها را با درنظرگرفتن قیمت حمل و نقل بالا می برد و بطور طبیعی این افزایش قیمت ها جهت حرکتشان طوری است که مردم آسیب پذیر صدمات بیشتری را متحمل می شوند. البته این امر با افزایش متناسب حقوق و در آمد تا حدی قابل جبران است.

     - بعضی از دولت مردان و مجلسیان و حتی بعضی از نخبگان معمولا قیمت بنزین را با قیمت عرضه شده ی آن در سایر کشورها مقایسه می کنند ؛ با پوزش از همه ی آنان باید بگویم که اشتباه بزرگ و غیرقابل قبولی را مرتکب می شوند. چرا که مقایسه ی قیمت یک جنس و یا کالا باید با سطح درآمد آنان سنجیده شود. واضح است که نمی توان با درآمد ریالی ؛ برای مردم هزینه های دلاری را رقم زد.

    - در آمریکا قیمت بنزین با اشاره به سطح در آمد آنقدر بالاست که آمریکائیان ترجیح می دهند از ماشین های کم مصرف تر استفاده کنند و بدین لحاظ استفاده از ماشین های ژاپنی در امریکا ؛ با اشاره به مصرف سوخت کمتر ؛ رو به افزونی گذاشته است. و کمپانی های تولید خودرو تمام همت خود را برای پائین آوردن مصرف سوخت به کار می گیرند.

     - در ایران قیمت بنزین آنقدر ارزان است که کارخانجات تولید خودرو در ایران هیچ توجهی به میزان مصرف سوخت ندارند و خودروی ملی با مصرف ۱۳.۵ لیتر در صد کیلومتر یکی از رکورد داران مصرف سوخت است. ( در صورتی که خودروهای ژاپنی و حتی چینی  ؛ آن را به میزان ۳.۵ لیتر کاهش داده اند. ) و به همین ترتیب مردم نیز هیچ علاقه ای به خرید ماشین با سوخت کمتر ندارند.

     -   در خیابان های پایتخت و شهرهای بزرگ  مردم و خصوصا جوانان سوار بر خودرو خیابان ها را بدون داشتن هیچ برنامه ی کاری گز می کنند و سوخت را دود کرده و هوا را آلوده می کنند. 

    بنابراین با اشاره به موارد فوق و شاید صدها مطلب دیگر افزایش قیمت بنزین را همه مطلوب می دانند به شرط آنکه با سطح درآمد جامعه هماهنگی داشته باشد.

    ****

    با اشاره به مطالب یاد شده  برخی از مردم ؛ موافق سهمیه بندی بنزین نیز هستند و کسی با اصل سهمیه بندی آن مخالفت نمی کند.اما به چه میزان و به چه صورت مطلبی است که شاید ساعت ها وقت مجلس و دولت را نیز به خود اختصاص داده است.

    اما آنچه که اکنون به اطلاع مردم رسیده بطور قطع و یقین جواب گوی مصرف  بسیاری از مصرف کنندگان نیست. و مسولین دست اندرکار باید چاره ای برای این وضعیت پیش بینی کنند.

    ****

    با آنکه دولت در اعلام افزایش قیمت بنزین از ۸۰۰ ریال به ۱۰۰۰ ریال در بازه ی زمانی ۴ ساعته از ساعت ۲۰ تا ۲۴  ( ساعت ۲۰ اعلام افزایش قیمت و اجرا در ساعت ۲۴ ) با یک شوک روانی و ازدیاد جمعیتی که مشتاق بودند از آخرین فرصت بدست آمده نیز استفاده کنند و بنزین ۸۰۰ ریالی در باک ماشینشان داشته باشند ( البته خیلی ها هم بخاطر تفاوت ناچیز تغیی قیمت توجهی به این موضوع نکردند )؛ این تجربه ی تلخ را مجددا در سهمیه بندی بنزین اعمال کرد . اما این بار موضوع فرق می کرد با اشاره به میزان سهمیه در ماه  ( ۱۰۰ لیتر ) ؛ مردم به این نتیجه رسیدند که از فرصت استفاده کرده و تا عقربه های ساعت به ۲۴ نرسیده اند ؛ با هر زحمتی شده باک خودرو را تکمیل کنند. ازدحام جمعیت و استرس سهمیه باعث شد اکثر خیابان های منتهی به جایگاه های سوخت مملو از رانندگان و ماشین های در انتظار باشد .

    موضوع به همین جا ختم نشد ؛ فشار روانی ناشی از عواقب سهمیه بندی و عصبیت های متراکم شده در صف های طولانی کم کم جو روانی مخالفت را تشدید و در دقایق آخر این امکان ؛ نفرات منتهی به پمپ بنزین را کلافه کرد و این آغاز ماجرای درگیری بزرگ مردم با پمپ داران و نیروی انتظامی که به منظور حفظ نظم و امنیت در پمپ بنزین ها بودند ؛ را موجب شد.

    آتش زدن پمپ بنزین ها و حمله به مراکز دولتی و تخریب آنها ؛ شکستن شیشه ی بانک ها و تلفن های همگانی ماجرایی بود که از ساعت ۲۴ آغاز و تا ۳:۳۰ بامداد ادامه داشت.

    بااشاره به تجربه ی پیش گفته ایجاد چنین تنشی قابل پیش بینی بود. راه کار چه می توانست باشد؟

    دو راهکار وجود داشت:

    یکی اینکه زمان سهمیه بندی را مشخص و یک فاصله ی زمانی برای آن معین می کردند. مثلا یک هفته . در این مدت هم افکار عمومی آمادگی قبول سهمیه بندی را داشت و هم فرصت ذخیره ی بنزین فراهم بود. ای کار یک اشکال بزرگ داشت و آن ذخیره ی بنزین در انبارها بود که در پی افزایش قیمت بنزین شاهد آن بودیم و این کار غیر عاقلانه و تلفات ناشی از آن را دیدیم ؛ که چه خانه ها و و چه خانواده هایی بر اثر این بی مبالاتی از بین رفتند.

    دوم اینکه مردم را در عمل انجام شده قرار می دادند و صبح اعلام می کردند از ساعت ۲۴ دیشب سهمیه بندی بنزین اعمال شد. این عمل هرچند به ظاهر ناجوانمردانه می آید ؛ اما با عزم راسخی که مجلس و دولت برای سهمیه بندی داشتند بی خطرترین گزینه بود.

     ****

    اما میزان سهمیه خوب است یانه . مطلبی است که امروزه همه درگیر آن هستند.

     - میزان سهمیه ی در نظر گرفته شده برای تاکسی ها و وانت بارها مناسب است و در طبیعی ترین حالت ممکن و در حالت کارکرد بالای ۱۴ ساعت در روز جوابگوی مصرف رانندگان خواهد بود.

     - اما با اشاره به اینکه سیستم حمل و نقل عمومی اساسا دارای سیستم نیست و اینکه اکثر کارمندان و کارکنان با توجه به پایین بودن سطح درآمد  ( در آمد ریالی و خرج کرد دلاری ) ناچار در شیفت عصر به شغل مسافرکشی مشغولند. و از آن مهم تر شغل عده ی کثیری که نتوانستند جذب مراکز دولتی شوند و برای امرار معاش با خرید قسطی و غیر قسطی ماشین به شغل مسافر کشی روی اورده اند و از قضا در سندیکای تاکسیرانی هم عضو نیستند. با مشکل بزرگ و غیر قابل انکاری مواجه هستند.

     - این سهمیه بندی و عدم تامین میزان سوخت مصرفی برای آنان ؛ رانندگان را به یک فرمول جدید رسانده است. افزایش غیرقابل تصور کرایه ها و این یعنی فشار مستقیم به مردم.

     - عدم امکان مسافرت خانواده ها  با اشاره به میزان سهمیه بندی است.

     - در شهرهایی مثل تهران بزرگ که بزرگی وسعت آن از چند استان هم بیشتر است مطمئنا برای کارمندان دولتی و غیر دولتی مشکل تردد را به دنبال خواهد داشت. کارمندان و کارگرانی که خواسته باشند از اطراف ورامین ؛ جاده ی دماوند ؛ اطراف کرج ؛ فردیس و هشتگرد خود را به محل کار برسانند باید قید صد لیتر بنزین رابزنند ؛ چون عملا جز محالات است که با این مقدار سهمیه این مسیر ها را برای یک ماه تردد کرد.حذف سرویس بعضی از ادارات و سازمان ها بدستور دولت نیز مزید بر مشکل شده است.در این خصوص ازدحام مسافران در ابتدای صبح به وضوح قابل مشاهده است.

    بی شک تجدید نظر در سهمیه بندی بنزین لازم است. وتا سهمیه ی مردم که می توانند ازقبل پیش خرید کنند به پایان نرسیده باید فکری برای آن اندیشیده شود.

    باتوجه به تصمیمات دقیقه ی نودی دولت ( که تجربه ثابت کرده است ) بعید می دانم این اتفاق بیفتد.نگران روزی هستم که اتفاقی شدید تر از اتفاق آتش زدن پمپ بنزین ها رخ دهد.

    ***

    نتیجه گیری و خلاصه ی بحث:

     - افزایش قیمت بنزین با توجه کردن به سطح درآمد مردم ؛ منطقی است.

     - سهمیه بندی بنزین راهکار مناسبی است به شرط اینکه سازوکارهای مرتبط به آن دیده شود.( افزایش وسایل حمل و نقل عمومی و توجه کردن به میزان سهمیه ی مصرفی ).

     

     

    هفتم تیر

    هفتم تیر حادثه ای غم بار برای آنانی بود که دکتر سید محمد حسینی ملقب به بهشتی را عاشقانه دوست داشتند.

    مردی که به فرمایش امام رحمه الله علیه یک ملت بود برای ایرانیان. مردی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.

    سالگرد شهادت این مرد بزرگ را تسلیت می گویم و برای آشنایی بیشتر آدرس سایت بنیاد شهید بهشتی را در زیر عکس ها قرار می دهم.

     

    http://www.beheshti.org

    2 آبان 1307 تولد در محله لُنبان اصفهان در یک خانوادة روحانی (پدر: حجت الاسلام سید فضل الله حسینی بهشتی. مادر: معصومه بیگم خاتون آبادی. پدر بزرگ مادری: آیت الله العظمی میر محمد صادق خاتون آبادی)

    7/4/1360: انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و شهادت آیت الله سید محمد حسینی بهشتی همراه 72 تن از یاران انقلاب

     

    تقویم و تاریخ

    با نگاهی به تقویم رویدادهایی را می بینیم که تاریخ مملکت را تشکیل می دهند. این رویدادها معمولا با اشاره به  وابستگی هایشان به قدرت بررسی می شوند.

    به معنای دیگر بعضی از وقایع در تضاد با حکومت مستقر هستند و عمدتا خواسته یا ناخواسته به ورطه ی فراموشی سپرده می شوند. در یک مثال ساده می توان همه ی اتفاقات مهم زمان پهلوی ها را ارایه کرد. از جشن تاج گذاری گرفته تا تولد پهلوی سوم و خیلی از رویداد های ریز و درشت دیگر.

    اما از این فاصله ی لازم که ملزوم تغییرات فرهنگی جامعه است ؛ اگر بگذریم و نگاهی گذرا به انقلابیون قبل از انقلاب که انقلابی ماندند و یا در اوج انقلابی گری از دار دنیا رفتند ( و یا شهید شدند ) و یا بطور ملموس تر نگاهی به انقلابیونی که در وقایع بعد از انقلاب مسوولیت پذیرفتند و رفتند چه زنده مانده اند و چه از دنیا رفته اند؛ به یک نکته ی جالب خواهیم رسید؛ و آن این است که برای اشخاص در ظرف زمانی متفاوت لباس های مختلفی طراحی می شود.

    به عبارت روشنتر بستگی دارد که چه کسی در اوج قدرت باشد ؛ تا افرادی که مورد تکریم واقع می شوند ؛ نمایان تر شوند.

    به وقایع و رویداد های زیر که مربوط به ماه خرداد است نگاه کنید ؛ چند لحظه ای مکث کنید و عکس العمل درونی خود را در مورد هر رویداد یاداشت کنید و سپس نوشته هایم را بخوانید و در انتها / اگر حوصله داشتید / نظر بدهید.

    دوم خرداد ۱۳۷۶ انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری

    سوم خرداد ۱۳۶۱ آزاد سازی خرمشهر

    و یا دو رویداد زیر :

    ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ شهادت دکتر علی شریعتی

    ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ شهادت دکتر مصطفی چمران

    از نظر شما دوم خرداد بهتر است یا سوم خرداد ؟ ؛ ۲۹ خرداد مهمتر است یا ۳۱ خرداد ؟

    ویا هیچ فرقی به حالتان نمی کند که کدام قابل توجه ترند ؟

    با نگاهی به موضع گیری های افراد و احزاب این نکته قابل لمس است که به فراخور تفکر ؛ اندیشه ؛ نوع نگاه و زاویه ی دید افراد ؛ نگاه به تقویم و وقایع تاریخی در ظرف های متفاوت بررسی می شوند.

    تا چند سال قبل دوم خرداد بهتر است یا سوم خرداد ؛ محمل بحث های کشداری بود که گاه تا مرز درگیری های فیزیکی نیز پیش رفت.اما امروزه نگاه به سوم خرداد پر رنگ تر شده است.حتی طرفداران پرو پاقرص دوم خردادی نیز دیگر دل و دماغی برای بزرگداشت این روز ندارند.

    در وقایع ۲۹ و ۳۱ خرداد ؛ بحث ها از زاویه ی دیگر مورد نقد واقع شد.

    به لحاظ علاقه ی  شهید چمران به نهضت آزادی تا چند سال قبل از او به عنوان یک شهید قابل احترام یاد نمی شد و نمونه اش در یادواره ی سرداران شهید و ۳۶۰۰ شهید تهران ؛ تصویری از او در شهر دیده نمی شد.

    اما پس از رای بالای مهدی چمران ( در شورای شهر تهران) که به به لحاظ چهره و تن صدا بسیار به برادر خود شبیه است ؛ کم کم صدا و سیما و برخی مطبوعات از او با عنوان یک شهید بزرگ یاد کردند و بنای یادبود دهلاویه را برای کاروان راهیان نور مهیا کردند.شاید کمتر شبی بود که سیما دعاها و زمزمه های عارفانه ی این شهید والا مقام را در انتهای شب پخش نکند.

    اما دکتر شریعتی از نگاه دیگر دیده شد. شریعتی که در اوایل انقلاب به عنوان مبارز انقلابی در همه جا عکس و تصویر او دیده می شد و کلمات قصار انقلابی اش زینت بخش مساجد ؛ دانشگاه ها و محافل مختلف بود ؛ به ناگاه از صفحه ی سیاسی کشور محو شد ؛ از آن پس کتاب هایش نیز چاپ نشد و حکم قاچاق پیدا کرد. شاید مطالب کتاب هایش که به قول بعضی ها مطالب ویرایش نشده ی نوشته های دکتر بود ؛ عامل اصلی این رویداد عنوان شد.بدترین اتفاق زمانی روی داد که عده ای برای دفاع از استاد مطهری علم مخالفت با دکتر را بنا نهادند و دو طیف طرفدان استاد و طرفداران دکتر دو گروه جدا تلقی شدند و این دو گروه نیز با باور این امر هر روز دامنه ی اختلافات و تفاوت ها را شعله ور تر کردند.البته آن رویدادها اکنون کمرنگ تر شده و چند وقتی است صدا و سیما رغبت به پخش قسمت هایی از سخنرانی های دکتر شریعتی را در دستور کار خود قرار داده است.

    به نظر بنده صرف نظر از نگاه احزاب و گروه ها باید به اصل واقعه رجوع کرد.

    دوم خرداد رویداد بزرگی بود . اینکه ۱۷ میلیون رای به یک کاندیدای ریاست جمهوری داده شود تا آن موقع خود رکورد بزرگی بود ( هرچند که از نظر درصد آرای ماخوذه هنوز هیچ رییس جمهوری ؛ رکورد درصد آرای مقام معظم رهبری در انتخابات را نشکسته است . ) یاد و گرامیداشت این روز از نظر جناح پیروز رویداد مناسبی برای انگیزش مردم و پاسداشت آرای آنان بود. دریغ که قدرش را ندانستند و به جای تاکید بر ارزش آن آرا و نکوداشت دیگر رویداد ها سرمست و مغرور از آرا ؛ بزرگترین ایثار تاریخ ایران را به فراموشی سپردند.

    سوم خرداد واقعه ای کم نظیر در تاریخ ایران است . اینکه عده ای جوان پرشور و مخلص با امکانات محدود در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح ایستادگی کردند و سرزمینی راکه دشمن در عین بی دفاع بودن مردمش یک ماهه اشغال کرد؛ با امکانات محدود در کمترین زمان ممکن آن را باز پس گرفتند. این واقعه ی بزرگ و مردان و زنان ایثارگرش تا همیشه ی تاریخ باید زنده نگه داشته شوند و آن را نباید با وقایع دیگر در آمیخت و یا وقایع مهم دیگر را دست مایه ی کمرنگ نمودن آن کرد.

    ۲۹ و ۳۱ خرداد هردو برای انقلاب و نظام مفید بودند همانطوریکه ۱۲ اردیبهشت و خیلی از زمان های مهم دیگر ؛ دارای اهمیت خاص خود هستند. قربانی کردن یک رویداد به نفع رویداد دیگر ؛ یعنی مصادره ی همه ی ارزش های موجود و قابل قبول انقلاب و نظام به نفع مخالفان انقلاب.

    چرا و تا کی با دست خود همه ی نیروهای متفکر؛ اندیشمند ؛ موثر و تاثیر گذار انقلاب را قربانی سلیقه های جاه طلبانه ی گروه ها و احزاب کنیم.

    آیا وقت آن نرسیده است که پژوهشگاهی تشکیل و از همه ی ظرفیت هایی که در انقلاب سهیم بودند و با اهدای خون و جانشان و همه ی زندگی و خانواده ی خود برای رسیدن به آرمان های نهضت اسلامی جان فشانی کردند ؛ در جایی ثبت و ضبط و نگهداری شوندو یاد و خاطره ی آنان خارج از تعصبات حزبی و جناحی زنده نگه داشته شود؟

    هرگاه زمان عمر یکی به پایان می رسد ما یادمان می آید که ای دل غافل چه عنصر بزرگی را ازدست دادیم. دیروز فخرالدین حجازی ؛  بهشتی ؛ مفتح ؛ مطهری ؛ فلسفی ؛ شریعتی ؛ چمران و......  و فردا.....  نشود که دوباره دست را به پشت دست بکوبیم که ای داد فلانی را از دست دادیم.

    ای کاش ؛ مرگ ها ما را به یاد بزرگان نیاندازد.

    نظر شما چیست ؟

     

     

      

    زاویه ی دید

    پیشتر بحثی پیرامون خاستگاه احزاب ؛ گروه ها و سازمان های موجود کشور درج شد و پیش بینی انشقاق در جناح راست یا اصولگرایان  در مجلس هشتم   مطرح شد. 

    حال با اشاره به تعاریفی که از پیدایی جناح های کشور داده شد ؛ درخصوص حامیان گروه ها مطلبی تحت عنوان  « زاویه ی دید » نگاشته می شود.

    انچه که بطور وضوح دیده می شود ؛ هرچه از طراز مسوولیتی احزاب و گروه ها فاصله گرفته می شود ؛ میزان تعصب به حمایت و پایبندی در میان اقشار بطور فزاینده ای ملموس تر می شود.

    بیان روشنتر مطلب آنست که میزان درگیری های توام با زد و خورد و غیرعاقلانه در رده های زیرین لایه های حزبی ؛  نمود بیشتری دارد.

    البته این موضوع بیشتر به آن علت است که در لایه های پایینی گروه ها ؛ مطالعات یکجانبه  دامنگیر آنان می شود. این دسته  تمام هم و غم خود را برای آشنایی حزب مور علاقه ی  خود به کار می گیرند.البته این مطالعات دقیقا با زیرپا گذاشتن اطلاعات دیگر گروه ها ؛ نشنیدن مطالب آنها ؛ کذب محض دانستن اکثر مطالب جناح رقیب و  حتی بحث ها و جدل های بی پایان بر مواردی است ؛ که هردو حلقه ی بحث به آن مبتلی هستند. 

    جالب تر آنست که به واسطه ی همان تعصبات مطالعاتی هرکسی را که ( حتی به حقیقت ) مطلبی علیه جناح مورد علاقه ی آنان به میان آورد تکذیب کرده و بدتر از آن ؛ وی را عامل حزب مقابل می دانند و می نامند.نمونه ی این گونه عمل کردن را خود بسیار دیده ام.

    وابسته به چپ خواندن شخص یا عده ای توسط راستی ها و بلعکس اتفاق ملموسی است که شاید شما نیز با آن مواجه شده اید.

    شعار « هر که با ما نیست ؛ بر ماست » و یا برخورد حامیان افراطی دولت احمدی نژاد که هر نقد ی را به مثابه ی دشمنی دانسته و مطالب آن را بر نمی تابند ؛ از نمونه های قابل ذکر دیگر است.

    البته اینگونه برخوردها در دولت اصلاحات نیز کم نبود و اصلاح طلبان نیز از حربه ی « مخالفان اصلاحات » کم استفاده نکردند.

    پیشنهاد بنده به دوستان و خوانندگان مطلب اینست که در هر زمینه ای خصوصا مسائل سیاسی به این نکته توجه داشته باشند که مبنا و ملاک وابستگی دیگران به جناح مقابل را پیش فرض های اعتقادی خود ندانند؛ بلکه نظرات گوینده را با ترازوی عدل و انصاف سنجیده و با تکیه بر اطلاعات موثق بحث ها را عاقلانه دنبال کنند.

    یقینا وقتی که ما بر اساس یک فرض از قبل تعیین شده خواسته باشیم با کسی به مباحثه بپردازیم ؛ داده های فرضی پیشین مانع از بیان واقعیت توسط ما خواهد بود ؛ هرچند که باورمان چیز دیگری باشد.

    به طور قطع و یقین قابل اثبات است که در هر دوره ای ؛ علاوه بر طرفداران و مخالفان ؛ عده ای هستند که منصفانه ناقد عملکرد جناح ها هستند و متاسفانه از جانب هر دو گروه مورد حمله های ناجوانمردانه قرار می گیرند.

    عدم حمایت از یک جناح به معنی مخالفت با جناح دیگر نیست و این موضوع امری بدیهی است که مورد غفلت واقع می شود.

    پس از دوستان و خوانندگان محترم می خواهم که « زاویه ی دید » خود را منطبق بر واقعیات کنند ؛ نه بر اساس ایده و افکار پیش فرض.

     

    یه گفته و چند ترجمه

    می گن تو دنیای سیاست دو کار خیلی خوبه.

    یکی این که اصلا حرف نزد.

    دوم این که طوری حرف زد که هیچ کی متوجه ی اصل موضوع نشه.

    این جمله ی علی لاریجانی دبیر شورای امنیت ملی ؛ در خارج از ایران از اون جمله هایی شده که کسی نفهمیده:

     " با نشان دادن « لولو» ی شورای امنیت، مردم ایران رو به قبله نمی شوند    

    این گفته ی علی لاریجانی، مترجمین سازمان ملل و خوانندگان نشریات اروپایی را دچار سرگیجه مفرط تاریخی کرد.

    به نمونه های ترجمه شده ی زیر توجه کنید


    ترجمه نیوزویک:
    علی لاریجانی گفته است که اگر شورای امنیت مثل موجوداتی که بچه ها را می ترسانند ظاهر شود، مردم ایران به سوی قبله مسلمانان جهان دراز نمی کشند.


    ترجمه نشریه اسپانیایی ال پائیس:
    علی لاریجانی گفت که اگر شورای امنیت چیز ترسناکی را هم به ایرانیان نشان دهد، باز هم مردم ایران به سوی عربستان سعودی نمی خوابند.

    ترجمه نشریه فرانسوی اومانیته:
    علی لاریجانی گفت که دراز کشیدن ایرانیان به سوی مرکز اعتقادات مسلمانان بستگی به این دارد که آنها از موجودات افسانه ای بترسند، این یک داستان ایرانی است.

    البته لازم به ذکره که اگه مترجمین همیشه خواسته باشند لغت به لغت ترجمه کنند از این سوتی ها فراوونه

     

    داستانک ( ۸) - هندوانه

      پیرمرد در هوای داغ تهران و در خلوت ظهر به سمت خانه ی خود قدم میزد. و در آن اندیشه که در این عمر چندین ساله چه سختی هایی کشیده و ناخواسته چه سختی هایی به خانواده خود داده است.

    با اونکه از نظر مالی وضع بدی نداشت ؛ ولی به خانواده ی خودش خیلی سخت می گرفت و گاهی علیرغم میل باطنی  و تنها بخاطر عادت این بلایا را تکرار می کرد.

    در همان اندیشه و خسته و عرق ریزان ؛ به راه ادامه می داد. از گذشته ی تاریکش پشیمان بودو غرق در افکار مربوط به آن.

    ناگاه در کنارش ؛  موتور سواری ایستاد و با عجله از جلوی پای خود و روی باک بنزین موتور ؛  هندوانه ی نسبتا درشتی را برداشت و به طرف  پیرمرد برگشت و با همان عجله گفت حاجی یه دقیقه اینو نیگر دار.

    پیرمرد بلافاصله دو دست خود را جلو برد و هندوانه را از موتور سوار گرفت.

    موتور سوار چابک وقتی مطمئن شد دو دست پیرمرد درگیر نگه داشتن هندوانه است با همان عجله و سرعت دست در جیب پیراهن پیرمرد کرد و مشتی کاغذ را بسرعت قاپید و بلافاصله و با تندی بسیار گاز موتور را نواخت و با سرعت از پیرمرد دورشد.

    پیرمرد هنوز متوجه ی موضوع نشده بود و با صدای بلند گفت: آقا هندوانه ات.

    ***

    چند لحظه بعد پیرمرد لبخندی برلب داشت و از کار موتور سوار متعجب و خندان بود. پیرمرد با خوشحالی زاید الوصفی هندوانه را به خانه می برد.خوشحالی زن و فرزندانش دوباره اورا به یاد لحظات قبل می برد و باز پشیمان از اون همه سختی که به خانواده داده است.

    ***

    موتور سوار چند کیلومتر اونورتر در خلوت و سایه ساری می ایستد و حجم کاغذهای غنیمت گرفته را  یک به یک نگاه می کند. اما دریغ از کاغذی که رنگ اسکناس داشته باشد.سرخورده و سرافکنده به این مطلب می رسد که این بار به کاهدان زده است.

    داستانک ( ۷) - اتوبوس

    خیلی خوشحال بود و در پوست خود نمی گنجید ؛ بالاخره پس از مدت ها تونسته بود قرار ملاقاتی را با کسی که در نظر داشت در آینده با او ازدواج کنه ؛ هماهنگ کنه.

    بعد از ناهار دل تو دلش نبود از اصلاح صورت ؛ حمام زدن ؛ اتو کردن لباس ها گرفته تا معطلی بیش از اندازه ی جلوی آینه.با وسواس خاصی موهاش رو شونه کرد و قوطی کرم رو برداشت و با انگشت اشاره دانه های کرم رو  رو ی صورت خودش لکه گذاری کرد. 

    تو همین حول و ولا بود که تلفن زنگ خورد ؛ هزار فکر مختلف به ذهنش خطور کرد . اولین و بدترینش می تونست لغو ملاقات باشه.از اون مصیبت تر می تونست دوستاش باشند که هر عصر پنج شنبه به اونجا می اومدند.

    شماره ی تلفن رو که دید ؛ مطمئن شد که هیچکدوم از اونا نیست. اما شماره ی آشنایی هم نبود. گوشی رو که برداشت رنگ از چهره اش پرید.  یکی از بدترین حالت های ممکن اتفاق افتاده بود. با اونکه بارها با دیدن شماره اش و بر نداشتن گوشی این خطر رو از خودش دور کرده بود؛ اما این دفعه بدجوری غافلگیر شده بود.

    اونطرف خط با صدایی گرفته و عصبانی و با فریاد می گفت : بی معرفت . حالا شماره ی منو می بینی گوشی رو بر نمی داری؟

    مانده بود که چی جوابشو بده که طرف مهلت نداد: نامرد پول از من قرض گرفتی اشکال نداره اما چرا تلفن رو جواب نمی دی ؟

    اونطرف گوشی مهلت حرف زدن بهش نمی داد و البته حرفی هم برای گفتن نداشت.  صحبت های دو طرفه ؛ زمان رو ازش گرفته بود.

    دائم به ساعتش نگاه می کرد و  می دید که ثانیه ها و دقیقه ها پشت سرهم و با سرعت رد می شن.

     با نگاهی به ساعت بهش گفت : ببین امروز قرار دارم و نمی شه. اما اونطرف ولکن نبود.از دست دوستش عصبانی شد و خدا حافظی کرد و بدون اینکه منتظر جوابش بمونه گوشی رو گذاشت.

    پس از قطع تلفن و با نگاهی مجدد به ساعتش متوجه شد که زمان زیادی رو از دست داده و اگر عجله نکنه مجبوره با سواری بره و کلی خرج رو دست خودش بذاره.

    سریع لباس هاش رو پوشید و کفش رو به پا کرد وپله ها رو دوتا یکی کرد تا به ایستگاه اتوبوس رسید. از شانس خوبش اتوبوس بلا فاصله اومد و اون با عجله و با تنه زدن به دیگران وارد اتوبوس شد.عده ای با عصبانیت و عده ای دیگه متعجب بهش نگاه  می کردن .

    تو اون جمعیت اتوبوس و هوای داغ  با ذهن خودش درگیر بود و بدون توجه به اطراف از بدشانسی و تلفن دقیقه ی نود دلخوربود. از طرف دیگه مونده بود وقتی به نامزدش رسید ؛ چی بگه.

    به انتهای مسیر اول اتوبوس رسید به ساعتش نگاه کرد؛ هنوز وقت مختصری مونده بود و می تونست تا محل قرار رو اتوبوسی بره.

    به سرعت پیاده شد و تو صف ایستاد . صف خلوت بود و می تونست تا محل قرار رو صندلی اتوبوس بشینه. نگاه های مردم به او اذیتش می کرد و تو دلش غرولند می کرد که آدم نمی تونه یه روز شیک بپوشه.سنگینی نگاه مردم هر لحظه بیشتر می شد و دعا می کرد زودتر اتوبوس برسه و از این وضع خلاص شه.

    اتوبوس اومد و همه سوار شدند و ایشون روی تک صندلی کناره های اتوبوس دوباره به خیالات فرو رفت.

    پس از چند لحظه حس کرد هنوز نگاه های مردم متوجه ی اویند و از این حالت شاکی و عصبانی شده بود.در ایستگاهی دیگر جوانکی خوش لباس وارد اتوبوس شد و کنار او  با دستی میله را گرفته و  ایستاد.

    جوانک نیز نگاهی متعجبانه داشت . پس از چند لحظه جوانک خم شد و با ادب مطلبی را در گوش او نجوا کرد.

    باورش نمی شد ؛ همه ی نگاه ها ی قبلی جلوی چشمش رژه می رفتند . به سرعت دو دستش را به صورتش مالید

    اره ؛ واقعیت داشت اون با زنگ تلفن و درگیر شدن با بحث های مرتبط به اون یادش رفته بود که لکه های کرمی که به صورتش زده بود را به صورتش بماله.

    ***

    از جوانک تشکر کرد و از حادثه ای که در شرف وقوع بود ؛ خنده اش گرفت.

    داستانک ( ۶ ) - عکس

     باز باران و در سراشیبی رسیدن به مکانی که عده ی زیادی بی صدا در آن جمعند.  همه در صف های مرتب و بی دغدغه ی معاش . چهره ی خیلی از آنها آشناست ؛ از همه آ شناتر چهره ی نوجوانی است که پیراهن یقه گرد مشکی به تن دارد.

    باز باران و خاطره ی آن روز زیبا.

    ***

     درغروب یکی از روزهای  فصل زمستان و  هوای بارانی شمال ؛  خیابان  را آرام  قدم می زد. هوای همیشه بارانی  و  باران های ریز ؛  پر حجم و تندش را خیلی دوست داشت . او هر روز این مسیر را  به عشق خرید روزنامه ای قدم می زد و امروز هم چون گذشته این مسیر را آرام طی می کرد.

    این مسیر را بارها رفته بود و بدون توجه به اطراف و  با ذکر زمزمه هائی بر لب ادامه ی مسیر می داد.  در پیاده رو کم عرض بهروز را دید که از دفتر عکاسی  بیرون  آمد . بهروز دوست قدیمی و ماندگارش بود ؛ مهرداد با لبخند سلامی کرد و بهروز جوابش را گفت .

     - مهرداد : اینجا چه می کنی ؟

     - بهروز : رفته بودم عکس هائی که چند روز قبل گرفتم رو تحویل بگیرم.

     - مهرداد : بذار ببینمش.

    بهروز   عکس پرسنلی گرفته بود و مهرداد به شوخی و طعنه عکس را که دید   « با پیراهن یقه گرد تیره ای » ؛ رو کرد به بهروز و گفت : مرد حسابی عکس که می گیری حداقل طوری باشه که وقتی رفتی جبهه و شهید شدی ؛ آدم روش بشه به حجله ات بزنه.

    بهروز لبخندی زد و عکس را از دست مهرداد گرفت و به آرامی گفت : حالا بریم جبهه ؛ شهید بشیم ؛ اونوقته که همین عکس رو قدی چاپ می کنند.

    آن دو از هم خداحافظی کردند و هر کدام به راه خود رفتند.

    ***

    چند ماه بعد و در ابتدای  بهار ۶۷ صدای دلنشین قران عبدالباسط از تویوتای سپاه با صدایی بلند پخش شد .  پخش صدای این نوار قران یعنی شهادت یکی دیگر از عزیزان .

    از پشت میکروفن با صدایی رسا اعلام می شد : بسم رب الشهدا و الصدیقین  پیکر پاک و مطهر بسیجی شهید بهروز مشعوفی .....

    ***

    در هوای دلپذیر بهار و در زیر باران ریز ؛ پر حجم و تند و  در مصلای شهر نماز میت بر جنازه ی بهروز خوانده می شود . تصویر قدی بهروز و تصاویر در قطع کاغذ تحریر ؛ چهره ی نوجوان خوش سیمایی بود که پیراهن یقه گرد مشکی پوشیده است.

    ***

    و چه در باران و چه در آفتاب روزها ؛ ماه ها و سال های پس از آن ؛ همان چهره ی معصوم با نگاهی دل انگیز از پشت ویترین و قاب مزار شهدای بهشت زینبیه ی رامسر  با همان پیراهن یقه گرد تیره چشم ها را می نوازد و مهرداد را به یاد این جمله  در آن هوای بارانی می اندازد : بذار شهید بشیم همین عکس رو قدی چاپ می کنند .

    ***

    هنوز روبروی تصویر ایستاده است و آرام زیر لب زمزمه می کند. 

     

    برای دیدن تصویر و زندگینامه : تا مهر

    مجلس هشتم

    کم کم زمان انتخابات هشتمین دوره ی مجلس شورای اسلامی نزدیک می شود.

    معمولا با نزدیک شدن زمان انتخابات رشد تصاعدی احزاب ؛ گروه ها ؛ جبهه ها و تشکل های متنوع آغاز می شود. برخی از این جریانات خلق الساعه هستند و زمان کاربردشان فقط در مقطع انتخابات است.

    با نگاهی به انتخابات و جریانات تشکیلاتی آن مقاطع شاید بتوان پیش بینی کرد که در آینده چه اتفاقاتی خواهد افتاد.

    در سال های ۵۸ تا ۶۱ خیلی از احزاب و جریانات ریز و درشت در انتخابات با نام و نشان شرکت می کردند و تقریبا از نگاه امروزی ها دموکرات ترین و آزاد ترین انتخابات طول تاریخ ایران را می توان در آن رد یابی کرد.اما به لحاظ شرکت احزاب و گروه های مطرح آن زمان در درگیری های مسلحانه با نظام نو پای جمهوری اسلامی ایران و ترور و کشتار مسوولان آن ؛ عملا سیاست حفظ گروه های متنوع از کشور رخت بر بست.

    پس از آرامش نسبی در کشور ؛  تنها جریان موثر در کشور  « جامعه ی روحانیت مبارز »  کشور بود که ریشه ای تاریخی در میان مراجع ؛ روحانیت و بازاریان داشت.

    در اواسط دوره ی دوم مجلس زمزمه ی جدایی و انشعاب در جامعه ی روحانیت مبارز گسترش یافت و سرانجام با درخواست کتبی جمعی از روحانیون و موافقت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه     « مجمع روحانیون مبارز »  اعلام موجودیت کرد. 

    مجلس سوم بدست مجمع روحانیون مبارز افتاد و فعالیت های آنان به ثمر نشست.

    پس از در دست گرفتن دوره ی سوم  مجلس شورای اسلامی توسط مجمع روحانیون مبارز ؛ جامعه ی روحانیت مبارز تلاش شبانه روزی خود برای بدست گرفتن دوباره ی قدرت را آغاز کرد.

    با اشاره به سابقه ی دوره های قبلی ؛ آرایش جدید قوا شکل گرفت. جامعه ی روحانیت مبارز طیف وسیعی از اقشار مختلف با پیشوند « جامعه » را ردیف کرد. از آن جمله می توان جامعه ی اسلامی مهندسین ؛ کارگران ؛ معلمان و ... د البته مجمع روحانیون مبارز نیز از این کار غافل نشد و اساسی ترین پایگاه خود در حوزه یعنی « مجمع مدرسین حوزه علمیه ی قم » را بنا نهاد تا در عرصه ی رقابت از « جامعه ی مدرسین حوزه علمیه ی قم » عقب نماند.

    البته با آنکه در جواب نامه ی برخی روحانیون به منظور انشعاب از جامعه ی روحانیت ؛ حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به هر دو گروه توصیه کرده بود که بحث انشعاب و اختلافات به شهرستان ها کشیده نشود اما هیچ یک از دو طیف این نصیحت امام را جدی نگرفتند. و در انتخابات آتی برای بدست آوردن کرسی بیشتر در مجلس ؛ به شهرستان ها هم سرک کشیدند.

    اما ماجرا به همین جا ختم نشد از دل جامعه ی روحانیت « پیروان خط امام و رهبری » و از دل مجمع روحانیون « خط امام » ی ها بیرون آمدند. نتایج سرمایه گذاری بر افکار عمومی به نفع پیروان خط امام و رهبری بود.این دو نام جدید با نام عام « راست » و « چپ »  عمدتا چرخش اداره ی مملکت را به عهده داشتند.

     در اوج درگیری های جناح های چپ و راست و در اواسط چهارمین دوره ی مجلس زمزمه های پیدایش یک گروه جدید به گوش رسید . آنها که در ابتدا و حتی در ادامه  « تکنوکرات »  ها لقب گرفتند گروه شانزده نفره ای بودند که از دل دولت سازندگی بیرون آمدند. «  جریان سوم »  فعالیت رسمی خود را در عید فطر و حدودا یکسال قبل از برگزاری انتخابات مجلس پنجم آغاز کرد و رسما با نام « کارگزاران سازندگی » و با شعار  محوری  « تداوم سازندگی » فعالیت جدی را آغاز و در انتخابات مجلس پنجم به ثمر رساند.

    هرچند تلاش کارگزاران سازندگی برای رسیدن به کرسی ریاست جمهوری با محاکمه ی چهره ی کار آمدشان ؛ غلام حسین کرباسچی ؛ ناکام ماند.

    برای مجلس ششم اوضاع پیچیده تر شد و ازگروه های یاد شده خط امامی ها با گستردگی ویژه و در دست گرفتن سکوهای تبلیغ و انتقاد توانستند اوضاع را به نفع خود تغییر دهند. اما در این دوره با اشاره به بحث های انتقادی  و ارایه ی نظرات اصلاحی  و نظر به دیدگاه پایبندی بر اصول طیف مقابل همه ی گروه ها نام جدید گرفتند؛ : اصلاح طلبان » از یک طرف و « اصول گرایان » از طرف دیگر . اما اصلاح طلبان به گروه های هیجده گانه تقسیم شدند و هر گروه با آنکه در « جبهه ی اصلاحات » قرار گرفت ؛ اما در عمل به دنبال اثبات حقانیت خود بود.اینگونه بود که از جبهه ی اصلاحات جز نامی از جبهه  ؛ باقی نماند.

    با اشاره به شعار های مطروحه این بار اصول گرایان بر سکوی قدرت نشستند. مجلس هفتم متعلق به اصول گرایان شد و آنها تمام تلاش خود برای کسب قدرت را به کار گرفتند و در عین تقسیم بندی به چند گروه توانستند صندلی  ریاست جمهوری را از آن خود کنند.اما اینک و با برگزاری انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا مشخص شده است که وحدت رویه ی اصولگرایان که با پادرمیانی ریش سفیدان به نتیجه رسیده بود در آستانه ی از هم پاشیدگی است وهمینک جدا شدن طیفی با نام « اصول گرایان ناب » به گوش می رسد هرچند که پیشتر « حامیان ولایت » ؛ « رایحه ی خوش خدمت » ؛‌ « حامیان دولت » و چند گروه ریز و درشت دیگرنشان از گسیختگی اتحاد اصول گرایان را بیشتر می نمایاند. و یا تلفیق دو تفکر در قالب اصول گرایان اصلاح طلب راه جدیدی را نمایانده است.

    بی تردید مجلس هشتم از آن گروهی خواهد بود که وحدت کلمه را حفظ کند و افکار عمومی را به سمت خود جلب کند

    ****

    تذکر چند نکته لازم است :

    ۱ - اسم نبردن از گروه های قدیمی و ریشه دار مانند « حزب موتلفه ی اسلامی » و « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی » به معنای نادیدن آنها نبوده؛ بلکه در یک جریان شناسی که از ابتدا توضیح داده شد همه ی گروه ها ؛ احزاب ؛ جبهه ها و ... از یک ریشه دیده شده اند و آن انشعاب بر اساس سلیقه ؛ رویه و تنوع تفکر در ریشه ی اصلی این جریانات ؛ یعنی « جامعه ی روحانیت مبارز » است.

    ۲ - بر همان سیاق می توان گروه های مختلفی را نام برد که از انشعاب دوم نشات گرفته شده اند و علیرغم تاثیر آنها بر روند اداره ی مملکت همه را در طیف های دوگانه ی جامعه ی روحانیت و مجمع روحانیون می توان خلاصه کرد.

     الف -  گروه های چپ؛  حزب اعتماد ملی ؛ حزب همبستگی ؛ اصلاح طلبان ؛ پیروان خط امام ؛ جبهه ی مظلومان شهر ؛  انواع مجمع ها و ......

    ب - گروه های راست ؛ اصول گرایان  ؛ حزب چکاد آزاد اندیشان ؛ حزب ایران فردا ؛ پیروان خط امام و رهبری ؛ انواع جامعه ها و .....

    ۳ - نام نبردن از گروه های ملی مذهبی ؛ ملی گراها ؛ نهضت آزادی و طیف هایی از آن دست به علت عدم حضور آنان و یا تاثیر آنان بر انتخابات نیست . این طیف گاهی با تحریم انتخابات و گاهی با ائتلاف با گروه های موثر ؛ تلاش برای نفوذ در قدرت را دنبال کرده است ؛ اما عملا از کار آئی موثر بر خوردار نبوده است.

    ۴ - همه ی مطالب از تجربیات و مطالعات گذشته تنظیم شده است و ممکن است در تقدم و تاخر گاهی دورمانده ؛  پیشاپیش  از خوانندگان پوزش و تذکر به اینجانب را متواضعانه خواستارم و دیگران را به تحقیقی جدی در این زمینه دعوت می کنم.

    ۵ - تلاش همه ی طیف ها بدست گرفتن کرسی اجرایی و حتی قضایی کشور بوده و هست ؛ اما این نوشتار تقسیم شدن جامعه ی روحانیت مبارز به طیف های متفاوت در زمان های مختلف و اثرات آن بر انتخابات مجلس را پی می گرفته است.

    ۶ - آنچه که مسلم است اثر گذارترین طیف ؛ جریانی است که که شهرهای بزرگ کشور و خصوصا پایتخت را همراه خود کند ؛ بنابراین شاید به جرات بتوان گفت که از حدود دویست و هشتاد نماینده ی مجلس ؛ حداکثر پنجاه نفر از افراد موثر احزاب و جناح ها هستند و بقیه بر گرد اکثریت حاکم می گردند.

    ۶ - در نوشتاری دیگر ؛  « زاویه ی دید »  را می نگارم تا دوستان طرفداران جناح های چپ و راست را متوجه نگاهی جدید کنم. 

     

    شگفتی های ساعت

    ساعت وسیله ای است برای تنظیم وقت و شناسائی زمان.

    اینکه چه موقع ؛ توسط چه کسی و اصلا چطوری و برای چی ساعت اختراع شد ؛ موضوع این بحث نیست.

    ویا اگر فکر می کنید می خواهم از انواع ساعت ؛ مچی ؛ دیواری ؛ آونگ دار ؛ دیجیتال و ...  صحبت می کنم . باز درست حدس نزده اید.

    موضوع بحث ؛ کار کرد ساعت از دیدگاه دولت ؛ مجلس و بعضی متشرعین است.

    پیش از انقلاب تصمیم بر تنظیم ساعت بر اساس روشنائی روز گرفته شد . آن زمان بعضی از متشرعین ؛ از اینکه با تغییر ساعت ممکن است کم رنگ کردن اوقات شرعی مد نظر باشد ؛ با آن به مخالفت برخواستند و عملا این طرح پیشنهادی قبل از اجرا عقیم ماند و تا پیروزی انقلاب به مرحله ی اجرا در نیامد.

    در زمان دولت سازندگی به این نتیجه رسیدند که از تجربه ی جهانی برای تنظیم ساعت با اوقات  کار شب و روز بهره گیرند و اینگونه بود که تصمیم بر آن شد که از ابتدای فروردین تا انتهای شهریور یک ساعت به جلو کشیده شود .

    اوایل مردم سر در گم بودند و برای پرسیدن زمان از لفظ قدیم یا جدید استفاده می کردند . اما سرانجام عادت کردند و به جز پیرمردها ؛ روستائیان ؛ کسانی که با ادارات کاری نداشتند و عده ای  محدودی که به ساعت به عنوان چیز مقدس و غیر قابل تغییری اعتقاد داشتند ؛ قاطبه ی مردم پذیرفتند و بطور عادی از آن استفاده می کردند.

    باز به این مرحله خیلی کار ندارم. داستان  ۶ ماه پس از زمان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد شروع شد. با اعلام عدم تغییر ساعت در اول فروردین.

    با اشاره به رای بالا ؛  شعارهای رییس جمهور اعم از عدالت گستری ؛ مهر ورزی و غیره که هیچ ربطی هم به تغییر ساعت ندارد و برای حال گیری دولت مردان پیشین عده ای از دولتیان و مجلسیان به حمایت از آن پرداختند.

    این اقدام هم چون در آستانه ی سال ۸۵ و تقریبا مثل اکثر کارهای احمدی نژاد غیر قابل پیش بینی  و بخشنامه ی رییس اجرائی کشور بود اجبارا همه پذیرفتند.

    اما داستان ساعت و درگیری های آن از لحظه ای شروع شد که رییس جمهور ساعت کار بانک ها را به بهانه ی تعدیل ترافیک تغییر داد. مدت کمی که گذشت صدای شهرستان های ریز و درشت بلند شد که ما ترافیک نداشته و تغییر ساعت کار بانک ها باعث اختلال در وضعیت زندگی مردم شده است اولین عقب نشینی دولت از بخشنامه اش آغاز شد و اعلام کرد استان ها می توانند با توجه به شرایط محیطی و شهر ساعت کار بانک ها را تعدیل کنند.

    روندی که دیگران را به این نکته رساند که می شود بخشنامه ی رییس جمهور را هم تغییر داد.

    کم کم مخالفت کارشناسان ؛ مجلسیان و اندکی از دولتیان باعث شد که یکی از خبر ساز ترین رویداد کشور همین ساعت ناقابل شود .

    بحثی که روزهای متمادی و ساعت های بسیاری از وقت همه راگرفت.

    عده ای پیشنهاد دادند که شاید بهتر باشد که ساعت کار ادارات را بعد از ساعت کار بانک ها کنند. ( ساعت ۹ صبح ببعد ).

    عده ای پیشنهاد دادند ساعات کار بانک ها قبل از شروع ساعت کار ادارات باشد. ( ساعت قبل از ۷/۵ صبح ).

    بالاخره مجلس بر دولت فائق آمد و ساعت کار بانک ها به روال عادی برگشت.

    ****

    در انتهای سال ۸۵ مجددا مجلسیان به یاد بخشنامه ی سال قبل رییس جمهور افتادند که در سال جدیدهم ساعت رسمی کشور دستخوش تغییر نخواهد شد.

    و باز درگیری دولت و مجلس بر سر اینکه بالاخره جابجایی ساعت به نفع اقتصاد و مردم کشور است یا نه ؟

    اوج بحث از اواسط اسفند تا اواسط فروردین بود و اینک به بوته ی فراموشی سپرده شده است.

    به نظر شما در اسفند و فروردین سال آینده دوباره بحث ساعت در مجلس و دولت زنده خواهد شد ؟

     و آیا  درخصوص ساعت ؛  کار  کارشناسی می شود یا نه ؟

    داستانک ( ۵) - خربزه

    مهرداد با دوستانش تصمیم می گیرند برای تفریح به کوهنوردی بروند. تابستان داغ سال ۶۳ و در هوای دل انگیز جواهرده.

     مقداری نان و پنیر ؛ سیب و آب برداشته به میوه فروشی بازار مراجعه و یک خربزه ی نسبتا بزرگی را انتخاب و پس از پرداخت دانگ و سهم  آماده ی رفتن به کوه می شوند.سهم هرکس به اندازه ی پول تو جیبی یک هفته ی آنهاست.

    با مرارت و سختی سربالائی کوه را بالا می روند . کوه های  « تاکه سر  » و  « سوردانه کوله  » را پشت سر می گذارند و مسیر چشمه ی «  برتل » را پی می گیرند.

    نرسیده به چشمه و در ارتفاع مشرف به آن برای استراحت می نشینند . بار و بنه را به زمین نهاده و  « سرخه تله کش » را به نظاره می نشینند . سرگرم بحث و گفت و گو پیرامون خشکی سوزان و مارهای زهردار کوه یاد شده بودند که پای یکی از همراهان به خربزه می خورد و اصابت ضربه همان و سرعت گرفتن خربزه بسوی دره همان.

    چند نفری دنبال خربزه و مسیر سرازیرشدنش را پی می گیرند و دست از پا درازتر فقط به هسته های پراکنده ی آن می رسند.

    سرازیری را که به شوق رسیدن مجدد به خربزه طی کرده بودند ؛ باید بر می گشتند و هیچ چیز بدتر از قدم زدن بدون نتیجه و هدف غائی ؛ نیست. مسیر رفته را با سختی دو چندان به جمع دوستانشان باز گشتند. خنده ها و لبخند های نیشدار دوستان منتظر در بلندی ؛  سختی رسیدن به مبدا را دو چندان می کرد.

    مسیر مانده تا چشمه را با تلخی و لبخند نیشدار و گاه عتاب آلود به عامل این حادثه سپری شد. پس از استراحتی اندک در کنار چشمه ؛ از مسیر ی دیگر از دره ی منتهی به « اوشان سر » و     « دارالوداع »  آرام آرام به جواهرده نزدیک شدند.  

    آنها در اندیشه ی جمعه ای دیگر و کوهنوردی از مسیری دیگرند.

     

    داستانک ( ۴ ) - جوانی

     از شادی در پوست خود نمی گنجید پس از مدت ها اصرار و با تلاش فراوان پدرش را راضی کرده بود که برایش لباس نوئی بخرد. چند سالی بود که لباس برادر های بزرگترش را می پوشید و داشتن لباسی نو برایش به یک آرزو تبدیل شده بود.

    با آنکه می دید بعضی از دوستان همکلاسش هر چند وقت یکبار لباس نو بر تن می کنند اما ظاهر قضیه را حفظ می کرد و  لباس را ؛  بهانه ای برای درشتی با پدرش  نمی کرد.

    این بار ماجرا فرق می کرد .  وارد دبیرستان شده بود و دوستان جدیدی دست و پا کرده بود و  دوست نداشت پیش آنها خجل شود. پدرش نیز موضوع را درک کرده و برایش سنگ تمام گذاشته بود.

    یک پیراهن سفید اعلا به همراه شلواری سیاه و یک جفت کفش زیبا.  پس از خرید به پیرایشگاه رفت و منتظر شد تا صبح بدمد. بهتر از این نمی شد.شب را با رویا های بسیار به روز رساند و اول صبح پس از استحمام با وسواس زیاد موهایش را مرتب کرده ؛ لباس نو را پوشیده و عازم دبیرستان شد.

    احساس می کرد که زمین پر از آلودگی و نجاست است و بسیار با احتیاط قدم بر می داشت تا خاک و غباری بر کفش و شلوارش ننشیند. داخل کوچه شد حس کرد که همه طور دیگری به او نگاه می کنند . خجالت ؛ غرور و تکبر زاید الوصفی احاطه اش کرده بود.

    شاید راه رفتن برایش کمی سخت شده بود. کم کم خود را پیدا کرد و اعتماد به نفس خویش را باز یافت . اما هنوز رهگذران با وسواس خاصی به او نگاه می کردند . از آن مهم تر دختران هم سن و سال خود را می دید که توجه و تمرکزشان روی این جوان زیبا پوش است . گاهی نیز می دید که رهگذران با لبخندی نمکین از کنار او می گذرند.

    در خیالش  خود را پرنده ای سبکبال می دید که دیگران در حسرت حریر  لباس اویند. 

     هرچه به دبیرستان نزدیک تر می شد ضربان قلبش تندتر می شد. نگاه ها و لبخندها بیشتر به چشمش می آمد و خود را خوشبخت ترین جوان آنروز به حساب می آورد

    دوستان و هم دبیرستانی ها هریک با لبخند و کلمه ای به او تبریک می گفتند .همه را در حافظه اش می انباشت : خوشتیپ ؛ با کلاس ؛ آقا داماد ؛ ایول لباس و .... بعضی ها هم می خواستند با مالیدن خاک کفش خود روی کفشش او را اذیت کنند که سریع در میرفت.

    طوری شده بود که توجه ی همه ی دبیرستان به او ختم  شده بود و همه با انگشت او را به همدیگر نشان می دادند و لبخندی از سر مستی سر می دادند.

    مهرداد به دوستش نزدیک شد. یک آن  ؛ ماند که چه بگوید . دو دست خود را بالا آورد و محکم بر سر دوستش کوبید .و با دست اشاره به شلوار ش کرد.

    ناگاه صورتش سرخ شد ؛ رنگش پرید . همه ی نگاه های خانه تا دبیرستان جلوی چشمش رژه می رفتند و لبخند آنها را تجسم می کرد. نگاه دختران دبیرستانی و لبخندشان بیشتر اذیتش می کرد . گیج و گنگ شده بود . ناگاه خود را از اوج در حضیض خاک می دید.

    تا آنروز چنین اتفاقی برایش نیفتاده بود . با احتیاط دستش را پایین آورد و دنباله ی لباس سفید اعلایش را از درز زیپ شلوارش به داخل برد و زیپ را آرام بست.

     

    یک قدم تا مرگ

     صدای زنگ یک پیام کوتاه مرا به خود آورد . از جانب دوستم مجتبی شریف نیا بود. خیلی کوتاه نوشته بود : با نهایت تاثر و تاسف ابراهیم ( لپاسر ) کوزگر فوت کرد.

    در آنی همه ی خاطرات گذشته ام با مرحوم کوزه گر را مرور کردم.

    موضوع به زمان دبستان و راهنمائی بر می گشت. اون زمان بنده به همراه پسرش محمد حسن و دوست دیگرمان حسین تسخیری در آبدارخانه ی مسجد حسینی لپاسر برای کسانی که در مسجد می آمدند چای دم کرده و وسایل پذیرائی را مهیا می کردیم.

    شادروان کوزه گر آدم بسیار حساسی بود و گاهی بسیار عصبانی.

     شاید بارها ما را  به خاطر شلوغ کاری هامان از آبدارخانه بیرون  کرد و ما چون به کارمان و به اخلاق ایشان عادت داشتیم دوباره بر می گشتیم و او چون دست تنها بود ناچار مجدد ما را می پذیرفت . آدم مهربان و بسیار دوست داشتنی. آدمی که در  همه ی ماه رمضان ها و همه ی دهه های محرم با عشق و علاقه در مسجد می ماند و شاید در این ایام هیچ میهمانی نرفت. 

    هر وقت او را می دیدم یاد خلوت آبدارخانه و شنیدن صدای سخنران و مداح و دل سپردن به عشق و دوستی ائمه در فاصله ی دیواری از مسجد می افتادم و همینک که او رفته خاطرات آن لحظات دوباره برایم زنده شده است.

    مرحوم کوزه گر سال های زیادی قبل و بعد از ما در آن آبدارخانه برای همه و در همه ی مراسم ها زحمات بسیاری کشید. این اواخر متاسفانه دچار عارضه ی سرطان معده شد و  پنج    شنبه         ۳۰ / ۱ /۸۶ دار فانی را بدرود و به دیار باقی شتافت.

    باشد تا مرگ ایشان و همه ی آنانی که می شناسیم و از کنارمان بسوی ابدیت پر می کشند ما را به این نکته برساند که چیزی نمانده تا مرگ ؛ فقط یک قدم

    روحش شاد و مورد مرحمت ایزد منان باد.