ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.
ساحل دریا

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

کاغذ پاره ؛ حرفی نسنجیده

کاغذ پاره

                           برای دومین بار بود که رئیس جمهور از اصطلاح « کاغذ پاره » در سخنان رسمی خود استفاده کرد.

 

وی قبلا در خصوص تحریم ابلاغی سازمان ملل گفته بود" قطعنامه های سازمان ملل"  کاغذ پاره است.

هفته قبل هم معلوم شد مدرک تحصیلی ‏آکسفورد کاغذ پاره است  

هرچند پیش از آن وی بصورت غیر رسمی برخی از ضوابط موجود در جامعه را کاغذ پاره نامیده بود.

 مانند " دلار" کاغذ پاره است،

 و بعدتر از آن هم معلوم شد بودجه هم کاغذ ‏پاره است، وگرنه بودجه هزار صفحه ای را که نه کسی آن را می خواند و نه کسی آن را اجرا ‏می کرد، بیخودی برنمی داشتند بکنند سی صفحه. 

براستی اگر با این شرایط پیش برود هیچ چیزی برای قیاس کردن باقی خواهد ماند ؟

 چرا که همه چیز بر اساس نوشته های روی کاغذ سندیت پیدا می کند:

شناسنامه

کارت ملی

گذرنامه

سند املاک

چک های بانکی

و ...

اگر به استناد سخنان رئیس دولت و رئیس اجرائی کشور عمل شود ؛ آنگاه سنگ روی سنگ بند نمی شود. تصور کنید هر بدهکاری به طلبکار خود بگوید سند در دست شما کاغذ پاره ای بیش نیست. مجرمان احکام قضائی را کاغذ پاره بینگارند و ...

باید روی این نکته تاکید شود که همه چیز اهمیت خاص خود را دارد. و بنا به همان اهمیت است که روابط اجتماعی شکل سازمان یافته به خود می گیرد.

رئیس جمهور می توانست اعلام کند که برای مردم ایران صدور قطع نامه های تحریم اهمیتی ندارد و یا برای تصدی وزارت کشور نیازی به مدرک دکترا نیست ؛ اما نمی تواند مدارک و اسناد را کاغذ پاره بنامد.

اینک که در خصوص مدرک تحصیلی وزیر کشور تشکیک شده است ؛ راهکارش پیگیری برای اطمینان از این تشکیک است و  رئیس جمهور نباید مدارک معتبر را کاغذ پاره بنامد.

نگرانی ای که بعضی ها دارند این است که اگر جعلی بودن مدرک وزیر کشور صحت داشته باشد ؛ با اشاره به پنهان کاری وی و استفاده از این عنوان برای رسیدن به مقام و ثروت و در واقع دروغگوئی آشکار وی ؛ آیا می تواند برای برگزاری انتخاباتی سالم راستگو و درست کردار باشد ؟

***

حرفی نسنجیده

   

«ما با مردم آمریکا و اسرائیل دوست هستیم»

«برای هزارمین بار و قوی تر از گذشته اعلام می کنم که ما با همه مردم دنیا دوست هستیم حتی مردم آمریکا و اسرائیل».
«بنده به حرفهایم افتخار می کنم و آنها را اصلاح نمی کنم بلکه هزار مرتبه دیگر نیز تکرار می کنم که ما آحاد مردم دنیا را دوست داریم و این افتخار ماست که چون اعتقاد و آرمان هایمان انسانی است در بین توده‌های مردم در دنیا دشمنی نداریم... مردم ایران با مردم آمریکا فرقی ندارند ما با همه مردم دنیا دوست هستیم حتی مردم آمریکا و اسرائیل».

معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان گردشگری ؛ صنایع دستی و میراث فرهنگی و رئیس دفتر هماهنگی ایرانیان خارج از کشور سخنانی را بیان کرد که در نوع خود بی نظیر بود.

وی در همایش گردشگری و نوع آوری مردم ایران را دوست مردم ( ملت ) آمریکا و اسرائیل خواند.اینکه مردم ایران و یا مردم جهان اساسا با کسی دشمن نیستند قابل انکار نیست ؛ اما سخن گفتن یک مقام اجرایی در سطح کلان کشور بر خلاف سیاست های کلی نظام را می توان « سخنی ناسنجیده » خواند.

بی شک از قیام مردم در سال ۴۲ و سخنان کوبنده ی رهبر کبیر انقلاب در آن سال به سادگی می توان دریافت که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ؛ مخالفتی ریشه ای با اسرائیل داشته و آمریکا را با سیاست های استعماری اش قبول نداشته است. فهم این مطلب به سادگی آب خوردن است.این موضوع در زمان پیش از تبعید رهبر کبیر انقلاب کاملا مطرح شده است ؛ آنجائی که می فرمایند « به من گفته اند از شاه بد نگوئید ؛ و از اسرائیل بد نگوئید ؛ مگر شاه ما اسرائیلی است و .. » 

بدین منظور سخنی از رهبر کبیر انقلاب و سخنی از رهبر معظم انقلاب به عنوان شاهد مدعا درج می شود:

«یهودی در کشورهای دیگر با یهودی در فلسطین اشغالی فرق می کند. همه یهودیانی که در فلسطین اشغالی اسکان داده شده اند در حکم همان سربازان و اجزا رژیم غاصب هستند و برخورد با آنها همانند برخورد با سربازان اسرائیلی است».

«مردم فلسطین در خارج از فلسطین با حال کوخ نشینی و اردوگاه نشینی زندگی می کنند خانه‌ها و وطن آنها در اختیار کسانی است که از اروپا از استرالیا از آمریکا از آسیا و از آفریقا به آنجا رفته‌اند و یک ملت جعلی و دروغین به وجود آورده اند و در آنجا به نام یک ملت زندگی می کنند و دولتی هم دارند اساسا چنین ملتی وجود و هویتی ندارد».

ندانستن این وضوح اگر کمی سخت باشد ؛ این نکته قابل انکار نیست که اسفندیار رحیم مشائی یکی از بهترین دوستان و نزدیکان رئیس جمهور است. و یقینا موضع گیری شدید محمود احمدی نژاد و اعلام رسمی تلاش برای محو اسرائیل از روی صفحه ی روزگار و انکار هولوکاست را نمی تواند از یاد برده باشد . دو مطلبی که برای نظام جمهوری اسلامی ایران هزینه های بالائی را تحمیل کرد.

چگونه است که ایشان چنین سخن می گویند ؟

آیا برای این سخنان استراتژی خاصی پیش بینی شده است یا از روی یک اعتقاد شخصی بیان شده ؟

اینها مطلبی است که در آینده روشن خواهد شد.

اما نکته ی مهم ای سخنان تنش هائی است که به وجود آورده درخواست استعفای ایشان از سوی نمایندگان مجلس و فشار به دولت و حامیان آنها ؛  تحصن و ابلاغ بیانیه ی دانشجویی ؛ موضع گیری های افراد شاخص و عکس العمل رسانه ها ؛ مطبوعات و سایت های اینترنتی ؛ حتی طیف وسیعی از اصولگرایان را نیز سردرگم کرده است.

***

این دو  « کاغذ پاره ؛ حرفی نسنجیده » ؛ موضوعی است که طیف دولت و حامیانش را با چالش جدی روبرو کرده است ؛ هرچند عملکر رئیس جمهور نشان داده است که هیچ اهمیتی برای موضوعاتی از این دست قایل نیست.باید منتظر بود و نتیجه را با عملکرد رئیس جمهور تنظیم کرد. 

مروری بر روند یارانه در کشور

در ابتدای انقلاب به افراد بی بضاعت ؛ کم درآمد ؛ افرادی که در زیر خط فقر زندگی می کردند ؛  « مستضعف » می گفتند ( ضعیف نگه داشته شده ) ؛ بعدها این عنوان را از ادبیات گفتاری و نوشتاری حذف و به جای کلمه ی مستضعف از کلمه ی  « قشر آسیب پذیر » استفاده کردند و اکنون این کلمه نیز کاربرد خود را از دست داده و این قشر  «‌‌ مردم دهک پائین » نام گرفته اند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی و تحریم های اعمال شده از طرف غرب و شرق بر ایران مسوولین وقت برای اینکه بتوانند ورودی و خروجی بازار ؛ خصوصا در بحث ارزاق و مایحتاج عمومی را در کنترل خود داشته باشند ؛ کوپنی کردن ( کالابرگ ) مایحتاج اصلی مردم را در دستور کارخود قرار دادند . در شرایط نابسامان اقتصادی و اجتماعی آن موقع کاری جز این متصور نبود و این امر در کنترل ثبات قیمت ها در بازار موثر بوده و قشر کم درآمد جامعه از آن بهره ی کافی بردند.

                      

 وضعیت ناسالم جمع آوری کالابرگ ها پس از فروش اجناس به مردم دست عده ای  از مسوولین از خدا بی خبر را برای سو استفاده های بعدی باز می گذاشت و بطور طبیعی برای افراد مرفه تهیه ی ارزاق عمومی از طریق این مدیران آسان بوده و از این رهگذر چه بسا کسانی میلیونر شدند.

 اشکال دیگر این سیستم ایجاد مراکز فروش زیر میزی برای آشنایان و ندیدن افراد ناشناس در عرضه ی خدمات عمومی بود.

هرچند که اشکالات عمده ی دیگری بر آن مترتب بود و خارج از بحث است و از آن گذر می شود.

مروری بر برنامه ی هدفمند کردن یارانه ها

دوران پس از پایان جنگ برای مردم دوران جدیدی بود که مایل به ادامه ی حرکت اینچنینی نبودند. سطح توقعات مردم از دولت بالا رفته و انتظار داشتند از آن وضع اسفبار خارج شوند.

در آن مقطع که دولت تمام مایحتاج عمومی را بصورت کالابرگی به مردم ارایه می کرد تصمیم به حذف تدریجی توزیعی اینگونه و اشباع بازار از کالاهای مورد نیاز مردم با قیمتی نزدیک به قیمت یارانه ای کرد. در مرحله ی اول مرغ و تخم مرغ را از سبد کالابرگی خارج و مقرر شد که مابه ازای آن پرداخت نقدی به مردم صورت گیرد. پرداخت نقدی یارانه از این زمان باب شد اما طولی نکشید که هم مردم و هم مسولین رغبتی به دریافت یارانه ی نقدی اندک واریزی نشان ندادند و پرداخت نقدی یارانه ها حذف شد. اما قیمت متناسب این کالاها مردم را تحت فشار قرار نداد.

بعدها گوشت از سبد حمایتی خارج شد و حتی آن مبلغ یارانه ای کم هم به مردم پرداخت نشد و قیمت مناسب آن نیز مردم را درگیر مسائل پیچیده ی اقتصادی نکرد. کم کم  پنیر ؛ کره ؛ پودر رختشویی و برخی اقلام ریز و درشت دیگر بدون پرداخت نقدی یارانه ها از سبد حمایتی دولت خارج شد.بدینصورت عمده ی مایحتاج عمومی مردم به قیمت آزاد به مردم ارایه شد و تا اکنون به جز قند ؛ شکر ؛ روغن  آن هم در فاصله های طولانی ؛ تقریبا هیچ کالائی بصورت کالابرگی ارایه نمی شود.

کمی بعد تر دولت برای کاهش فشار مالی به خود  و آشنا کردن مردم و عادت دادن آن ها به قیمت های بالاتر طرح اعلام « کالابرگ  فوق العاده » یا « کالابرگ تعادلی » را در دستور کار خود قرارداد . بدین وسیله مصرف کننده با آنکه می دانسته کالابرگ تحویل می دهد ؛ با « قیمت تعادلی » یعنی قیمتی بین دولتی و آزاد مایحتاج خود را تامین می کرد. 

بخش دوم یارانه های پرداختی دولت را مردم کمتر احساس کرده اند . این بخش که شامل یارانه های پرداختی به آرد ؛ نان ؛ سوخت و انرژی را  هیچگاه احساس یارانه ای بودن آن را لمس نکردند چون مردم به قیمت یارانه ای و بدون کالابرگ آن ها را می خریده اند.

در این بخش و برای افزایش قیمت ها راهکار دیگری اندیشیده شد. در مجلس ششم شورای اسلامی برای « واقعی شدن قیمت ها » و رساندن قیمت ها به سطح قیمت جهانی و یا حداقل ؛ کشورهای همسایه تصمیمات مهمی اتخاذ گردید. در این دوران با تصویب افزایش ۵ تا ۲۰ درصدی قیمت اقلام مورد نیاز مردم بصورت سالانه موافقت گردید.

این امر ابتدا با تنش های روانی و اجتماعی سنگین مواجه شد و در مدت چند سال بصورت امری عادی برای مردم لحاظ شد.

مردم مطمئن بودند همزمان با افزایش سالانه ی حقوق افزایش تعرفه ی خدمات عمومی را هم خواهند داشت و به تبع آن بازار و سیستم حمل و نقل عمومی نیز با یک افزایش قیمت معقول مواجه می شد.این طرح به ناگهان و به منظور ضربه زدن به جناح حاکم توسط مجلس هفتم و با شعار « تثبیت قیمت ها » متوقف شد و مردم شادکام از این تصمیم بزرگ مجلس.

پس از موفقیت اصولگرایان و حذف اصلاح طلبان رویه ی مصنوعی تثبیت قیمت ها تا دوسال در دستور کار دولت حاکم بود. اما به تدریج دریافتند که عدم تطابق تثبیت قیمت ها با برنامه ی توسعه و رشد قیمت های جهانی می تواند جامعه را با مشکل بزرگ مواجه کند. اینگونه بود که تثبیت قیمت ها جای خود را با « رهاسازی قیمت ها » عوض کرد.

البته این رهاسازی با هیچ رویه ای سازگار نشد و عملا کار افزایش قیمت ها از دست دولت نیز خارج شد. مردم مستاصل و نگران و قیمت ها در هیچ کجا با هم مساوی نبودو نشد و اینگونه بود که مردم فشار مضاعفی را متحمل شدند.

اما تثبیت قیمت ها و پائین بودن آن چند مشکل دیگر را به دولت وارد کرد: مصرف بی رویه از یک طرف و قاچاق آن از سوی دیگر دو لبه ی تیز فشار بر دولت ؛ از اثرات اصلی تثبیت قیمت ها بود.

در همین شرایط « هماهنگ سازی قیمت ها » و  « حذف تدریجی یارانه ها » در دستور کار دولت قرار گرفت.

                               

حذف یارانه ی پودرهای شوینده و اعلام قیمت دو برابری آن ازطرف وزیر بازرگانی از یکسو و سهمیه بندی بنزین و افزایش قیمت آن از ۸۰۰ ریال به ۱۰۰۰ ریال توسط دولت  از سوی دیگر آغاز رسمی این حرکت بود. کم کمک ارایه ی بنزین آزاد در کنار بنزین سهمیه بندی مردم را عادت به قیمت ۴۰۰۰ ریالی آن می دهد.

شرکت برق ؛ گاز و آب نیز روند دیگری را پی می گیرند آنها با درج قیمت دوگانه ی یارانه ای و آزاد انرژی در قبوض ارسالی؛  مردم را با قیمت آزاد آن آشنا می کنند.

قیمت نان به آرامی افزایش یافته است و مردم را با نانوایی هایی با سهمیه ی آزاد آرد و به تبع آن قیمت آزاد نان آشنا ساخته اند.

همه ی این ها مقدمه ای شده است تا زیرکانه اعلام کنند که از پائیز ۸۷ قیمت آب؛ برق و گاز ۵ برابر خواهد شد تا مردم از نظر روحی و روانی آمادگی تحمل افزایش قیمت ها را داشته باشند.

در این هنگامه و در آستانه ی هجمه ی اثر روانی افزایش قیمت ها ؛ اعلام پرداخت نقدی یارانه ها در دستور کار قرار گرفته است ؛ تا شاید تحمل آن کمی آسانتر شود.

ارایه ی فرم های خود اظهاری و سرگرم شدن مردم به پرکردن آن تا پایان شهریور طول خواهد کشید. بدون آنکه نحوه ی پرداخت ؛ سقف پرداخت ؛ زمان پرداخت و سرانجام فاصله ی زمانی پرداخت ها مشخص باشد.

پائیز در راه است و زمزمه های بهار افزایش قیمت ها.

براستی سرانجام کار چه خواهد بود ؟

***

موضوع بحث بعدی :

این روزها بحث پرداخت نقدی یارانه ها جدی شده است. همه در تلاشند تا اثبات کنند که پرداخت نقدی یارانه ها به نفع دهک های جامعه است . آیا به راستی پرداخت نقدی یارانه ها برای افراد دهک پائین جامعه مناسب است ؟ 

 

متن مقاله در سایت سیاوشون 

متن مقاله در  سایت مازندنومه

هنر یک مرد

 محمدرضا باهنر دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین در نشستی با اعضای این تشکل در دفتر جامعه اسلامی مهندسین به تحلیل آخرین دیدگاه هایش درباره عملکرد دولت پرداخت.

وی در ۵ خرداد ۸۷ برای اولین بار  بطور کارشناسی شده دست به انتقاد از دولت زد. وی که در مجلس هفتم شورای اسلامی نایب رئیس اول مجلس بود بارها و بارها به دفاع از عملکرد دولت پرداخت و چه بسا لایحه های ارسالی از طرف دولت با پشتکار ویژه ی ایشان به تصویب مجلس رسید.

چرخش دیدگاه های ایشان و بیان نقاط ضعف دولت در کوران تشکیل مجلس هشتم کمتر مورد توجه واقع شد. هرچند که سخنان ایشان در آن مقطع زمانی می توانست معنای خاصی داشته باشد.

منتقدان دولت با اشاره به ناهمخوانی فکری با ایشان و مدافعان دولت در اثر مشغولیات حذف حداد عادل از ریاست مجلس و توجه به یک همگرائی در اصول گرایان برای تصدی هیات رئیسه ی مجلس از اصلی ترین نکات مغفول ماندن این سخنان بود.

مهندس باهنر نتوانست رای اعتماد نمایندگان مجلس هشتم برای نایب رئیسی اول مجلس را بدست گیرد . همانطوریکه حداد عادل نیز خداحافظی زودهنگام خود از ریاست مجلس را در توافق دونفره اعلام کرد.

حال که آن مقطع زمانی سپری شده و فراغ بال بهتری پیش روی همه قرار دارد ؛ نظرات ایشان با اشاره به اهمیت آن بازخوانی می شود . شاید با تعمق در این سخنان ریشه های بسیاری از مشکلات کشور شناسانده شده است و بتوان با نگرشی نو به آن از دست بسیاری از مشکلات با ارایه ی راهکار مناسب خلاص شد.مهمترین فرازهای این سخنان را بخوانید :

 
 -   خوشبختانه امروز همه قبول کرده اند که تورم وجود دارد تا دو سه ماه قبل می گفتند تورم کار فلان بانک خصوصی و چند بنگاه معاملاتی است ولی امروز دیگر این حرفها خریداری ندارد.

-  ما در رابطه با سیاستهای کلان مجلس هشتم دو چراغ راهنما داریم که تعیین کننده خواهد بود و این دو عبارتند از سند چشم انداز 20 ساله که مهمترین سند بالادستی تصویب شده بعد انقلاب است.

-  دو سال طول کشید تا دولت را قانع کنیم که اقتصاد کشور نیاز به تئوری دارد و صرفا با دیدگاه مهندسی نمی شود کشور را اداره کرد. 
 -  از نظر مهندسی عبور رشته کوه البرز از سوراخ سوزن ممکن است یعنی باید کوه را پودر کرد و این پودر را از سوراخ عبور داد اما بحث این است که آیا این کار توجیه اقتصادی دارد یا اصولا مفید است یا نه.

-  در ارتباط با تورم بحث ما این بود که بالاخره باید یک تئوری اقتصادی را پذیرفت اما مقامات اجرایی می گفتند این تئوری ها فقط کار را کند می کند و می توان بدون آنها هم کار کرد.

-  بدون تئوری اقتصادی  داشتن پول نفت خیلی بدتر از نداشتن پول نفت است.

 -  قیمت نفت بالاتر می رود ولی وضع مردم بدتر می شود.
 -  البته خوشبختانه امروز همه قبول کرده اند که تورم وجود دارد تا دو سه ماه قبل می گفتند تورم کار فلان بانک خصوصی و چند بنگاه معاملاتی است ولی امروز دیگر این حرفها خریداری ندارد.

-  با اشاره به  سهم تورم جهانی  در اقتصاد کار مبرم مجلس هشتم مهار تورم است.

-  اگر همه ما سر خط بیاییم و حرفهای علمی همدیگر را قبول کنیم این تورم را می شود ظرف 3 تا 4 ماه مهار کرد البته جبران آن سه چهارسالی طول می کشد.

-  با تزریق های غیر طبیعی نمی توان اشتغال ایجاد کرد و آن را حفظ کرد .
- ما در چند سال گذشته در مورد سند چشم انداز حرکت جامع و معادلی نیز نداشتیم و حتی می توانم بگویم چشم انداز مغفول واقع شده بود.

-  اگر چه ترمیم و تغییر کابینه حق دولت است ولی اگر درست انجام نشود می تواند تهدید باشد. اینکه همیشه وزرا احساس کنند در حال رفتن هستند این فرصت برای دولت نیست و ایجاد احساس تزلزل خسارت عظیمی را وارد می کند.

-  نوع ترمیم ها باید اصلاح شود و الان از یک سال و نیمی که از دوران خدمت آقای احمدی نژاد باقی مانده هر ترمیمی که قرار است اتفاق بیفتد باید زودتر انجام شود تا مسئولین فعلی دولت ، وزرا و فرمانداران احساس کنند دیگر تا آخر دولت تغییری ایجاد نمی شود.

 - باهنر با بیان اینکه ترمیم کابینه نباید یک روش باشد گفت: مقامات باید احساس امنیت شغلی کنند.
 - وی در پاسخ به سئوالی در مورد مهار تورم گفت: تورم فعلی 22 درصد شده که اگر دولت و مجلس هماهنگ بودند این تورم در حد 13- 14 درصد باقی می ماند.
 
به نظر شما این سخنان کارشناسی در فاصله ی بین مجلس هفتم و هشتم بر ایشان اثبات شده است یا قبلا هم وجود داشته ؟
اگر ایشان قبلا به این نقطه نظرات رسیده بودند ؛ چرا در دوران مجلس هفتم که نایب رئیس اول مجلس بودند حتی یک بار از تریبون مجلس این بحث ها را مطرح نکردند؟
 
متن سخنان به نقل از :  http://www.sayenews.com/pages/?cid=1695