ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

ساحل دریا

دیگر لازم نیست به ساحل دریا بروید؛ ما ساحل دریا رابه خانه هایتان می آوریم.

بازتاب مصاحبه ( ۲ )

وبلاگ « رامسرنوشت » با مطلبی تحت عنوان تو را بیشتر دوست دارم اما دلم می خواهد... در روز چهارشنبه 22 دی ماه سال 1389 و در ساعت 14:47  توسط رامسری های علاقه مند به توسعه  مقاله ای درج کرد.ضمن تشکر از ایشان عین مطلب  از وبلاگ  کپی و در معرض دید عموم قرار می گیرد : 

 

 مهدی حلاجیان دانش آموخته ی مهندسی برق در مصاحبه با وب نوشت  «رامسر نیوز» درباره کاندیداتوری خود در انتخابات مجلس آتی مطالبی بیان کردند بد نیست به بازخوانی ان بپردازیم و مطالبی درباره صحبتهای ایشان: 

 

البته بعضی از برادران عزیز ما  از مصاحبه ایشان این گونه برداشت کردند که ایشان تصمیم قطعی برای ورود به انتخابات دوره بعد را دارد  و حتی با تیترهای «رامسر یک ـ تنکابن یک» به استقبال این موضوع رفته اند اما برداشت ما از صحبتهای وی  به مانند دیگران نیست که او اعلام آمادگی قطعی برای ورود به عرصه انتخابات مجلس کرده باشند به خصوص که شرط اعلام کاندیداتوری را دعوت نخبگان شهر از خود ؛  جهت ورود گذاشته اند: 

« بنده نیز شخصا موضع گیری منفی برای کاندیدا شدن ندارم اما کاندیدا شدن خود را منوط به تشخیص فرهیختگان و اعلام آمادگی آنان برای حمایت از خود نموده ام. اگر پیشقراولان اجتماعی به این نتیجه برسند که مهدی حلاجیان فرد مناسبی برای احراز این مسولیت است ، با کمال میل می پذیرم . وگرنه بنده نیز هر شخصی که توسط قاطبه ی جامعه ی فرهیخته حمایت شود ، حمایت خواهم کرد.» 

 

مهدی حلاجیان از آن دست کاندیداهایی است که در عرصه مجازی طرفداران زیادی و پرو پا قرصی برای خود دارد و اسمی برای خود دست و پا نموده است و اگر همین الان بین کاندیداهای مختلف در بین کاربران دنیای مجازی انتخاباتی برگزار شود او گوی سبقت را از دیگر رقبا خواهد ربود اما در جامعه واقعی این گونه نیست. هنوز اکثر مردم شهر و حتی مسئولین شهر!!! با این دنیا عجین نیستند و تجربه نشان داده است که مردم به کسانی روی نشان می دهند که یا سابقه مدیریتی در شهرستان داشته باشند یا برای جمع آوری رای جلسه انتخاباتی در محله آنها داشته باشد( البته عوامل دخیل در رای مردم فقط به این دو دلیل خلاصه نمی شود). نگاه کنید به تعداد رایهای صدیقه پور عینی در اشکورات. 

 

از این روی حلاجیان با زیرکی توپ را در زمین نخبگان شهری انداخته و دست پیش را گرفته و به انها این پیام را رسانده که اگر شما فکر می کنید « من می توانم» برای نمایندگی دوره بعد این بار امانت را به دوش بکشم شما باید پیش قدم شوید و کارهای اولیه را شما انجام دهید نه من. 

 در عمل این گونه است که فردی که خود را کاندیدا می نماید باید خود به تنهایی به دنبال حل همه مسائل و جمع نمودن افراد و نخبگان  باشد . 

 البته وضع افرادی که همین نخبگان فکر می کنند اقبال مردم به آن کاندیداهاست به گونه دیگری رقم می خورد.باز نگاه کنید به عملکرد ابوالفتح نیکنام و جعفر قلی راهب در انتخابات دوره پیش . 

 

آنچه مسلم است در عمل این چنین نخواهد شد و نخبگانی که حلاجیان از آنها صحبت می کند منفعت شخصی را به جمع ترجیح خواهند داد و حول کاندیدایی جمع خواهند شد که برای آنها نفع مالی داشته باشد و  دست بیعت به کاندیدایی نخواهند داد که  دارای برنامه است اما هیچ نفع مالی برای کسی نخواهد داشت.پیش بینی ما از شرط حلاجیان این است که  کفه ترازوی احتمال عدم کاندیداتوری او بیشتر از کاندیداتوری اوست و خود او هنوز در برزخ ورود یا عدم ورود است. 

 

بد نیست ادامه یادداشت را به نامه ی کیارستمی به احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ اختصاص دهیم. حسی که کیارستمی درباره احمدی نژاد داشت با حس ما درباره حلاجیان یکی است:

 

«  پسرم وقتی ۵ساله بود روزی مشغول خوردن بیسکویت بود، دوستی از او بیسکویت خواست و من هم از او خواستم که بیسکویتی به من بدهد. اما بهمن یک بیسکویت بیش‌تر نداشت. بلاتکلیف به هر دوی ما نگاه کرد که تنها بیسکویتش را به کدام یک از ما دهد. دوست من مشکل را ساده کرد و به او گفت: "بیسکویت را به کسی بده که بیش‌تر دوستش داری." بهمن نگاهی به هر دوی ما انداخت و به من گفت:

" بابا من تو را بیش‌تر دوست دارم اما دلم می‌خواهد بیسکویتم را به او بدهم."

هنوز نمی‌دانم آن روز، آن بیست چند سال پیش در ذهن پسر ۵ساله‌ام چه گذشت که بیسکویتش را به آن دیگری داد، که کم‌تر از من دوستش می‌داشت. ولی من دلیلی دارم که چرا رأی‌ام را به دیگری خواهم داد

 

آقای احمدی‌نژاد، برای من دلایل بسیار ساده‌ای وجود دارد که تو را بیش‌تر از او دوست دارم. تو برای من یادآور سال ۵۷ هستی. در آن زمان اخلاق، آرمان و از خودگذشتگی برای تغییر زندگی مردم مفاهیمی انتزاعی نبودند؛ چیزهای طبیعی و جزییاتی زنده از روحیه و عملکرد میلیون‌ها جوان معتقد و سالم و راستگویی بودند که می‌خواستند از انقلاب فرصتی فراهم آورند تا طبقه‌ی محروم جامعه شرایط بهتری برای زندگی داشته باشند. بعد از بیست و چند سال نگاه که می‌کنم به وضوح آن اعتراض را همراه با افسردگی درونی تو را درک می‌کنم. تو هم‌چنان بی‌دروغ «ما»ی سال ۵۷ را زنده می‌کنی. من تو را دوست دارم چون نمی‌توانم به خودم راست نگویم که می‌دانم آن‌چه می‌گویی راست می‌گویی. این واقعیت است که در جهان کنونی قله‌های ثروت با دست‌اندازی به پله‌های قدرت جایی برای رشد مردم باقی نمی‌گذارند

.

 در این میان، آقای احمدی‌نژاد اما چیزی وجود دارد که تو را در دنیای ۲۰۰۵ ما وصله‌ی ناجور می‌کند. پس اکنون با کمال تأسف تو تنها به درد آن می‌خوری که از دنیایی چنین آرمان‌باخته و بازیگر، افسرده شوی. دنیایی که در ۲۷ سال ساخته شده است و ما هم جزیی از این دنیا هستیم. دنیا شرایط دشواری برای برای بازی راستگویان آفریده است اما هم‌جنسان قادرند دست یکدیگر را بخوانند و...

 دوست عزیز، به‌سادگی بگویم ما نمی‌توانیم خود را در سال ۵۷ متوقف کنیم. دیگر آن آن باورها از زندگی واقعی رخت بربسته است و در معادلات سخت کنونی، ما تنها تصمیم‌گیرندگان بازی کنونی نیستیم. تو درست‌تر از آن و اصولگراتر از آن هستی که بتوانی در بازی پیچیده‌ی سیاستگزاران آلوده به قدرت بازی کنی، پس به قول مدرس

" اکنون کسی لازم است که قاعده‌های بازی این جهان را آموخته باشد."

برای همین من رأی‌ام را به کسی می‌دهم که او را کم‌تر از تو دوست دارم اما کسی توانمندتر از تو در درک وقعیت‌های امروز زندگی است. همه‌ی امیدم آن است که او لااقل این‌بار با عطف به آرای تو بداند هنوز مردم محروم ما چشم به راه‌اند. پس گوشه‌چشمی به طبقه‌ی محروم داشته باشد و به سلامت اداره‌ی جامعه بها دهد. دوست عزیز من، تا کنون دو بار رأی داده‌ام و هر دو بار پشیمان. این بار با آمادگی بیش‌تر بار دیگر پای صندوق رأی خواهم رفت و اما رآی‌ام را به دیگری خواهم داد که او را به اندازه‌ی تو دوست نمی‌دارم. روزگار غریبی است برادر.»  

در آخر؛  درباره مهدی حلاجیان ؛  هر چه از دوستان شنیدیم و از تفکراتش در وبلاگشان خواندیم همه خوبی و خیر برای دیگران و شهر بوده و بس و فکر نمی کنیم که روحیات ایشان با اتفاقات و مسایلی که در مجلس ما می افتد و خود او بیشتر از ما به آن آگاهند، سازگار باشد.

 

«وعسی ان تحبوا شیئا و فهو شر لکم و الله یعلم و انتم لاتعلمون » 

بازتاب مصاحبه ( ۱ )

 عباس احمدی ماچیانی خبرنگار روزنامه اطلاعات در رامسر ؛ در وبلاگ شخصی خود   امتداد    در روز یکشنبه دوازدهم دی 1389ساعت 21:48  مطلبی پیرامون مصاحبه با « اخبار رامسر » مقاله ای تحت عنوان  حتما بخوانید!رامسر یک ----تنکابن یک.(گزارش سیاسی)  درج کرد.ضمن تشکر از ایشان عین مطلب  از وبلاگ  کپی و در معرض دید عموم قرار می گیرد : 
گرچه مدت زمانی زیادی به انتخابات مجلس باقی مانده اما آنهایی که تمایل دارند وارد این حوزه شوند با مصاحبه ها ی خودکه شدیدا بوی ورود به این عرصه می دهد وارد شده اند، یکی از تنکابن عکس بزرگ خود و نمای شکیل ساختمان بهارستان را در یک نشریه شهرستانی ترجیح  داده و مهندس عزیز دیگرپایتخت نشین از خطه رامسر از فضای مجازی...نیوز عرض اندام می نماید خیلی عالی از اینکه مهندس جوان این توازن را در حوزه تبلیغ برقرار کرد منتها اولی کلی خرج رسانه مکتوب و دومی از فضای مجازی بدون هزینه ، هرچند چندی پیش مقاله ای تحت عنوان دور خیز برای فتح کرسی مجلس نوشتم و مورد نقد غیر منصفانه  دیگرهمکار مجازی قرار گرفتم و از قضا یک ماچیانی دیگر که نسبتی نداریم و تشابه اسمی است مقاله ای نوشت و همان همکار یادی از حقیر نموده و عنوان برادر عزیز دادند ، بگذریم از این پس شما مجلسیان را رصدمی نماییم، خوش آمدید. 
 

نویسنده ی نظر: تک درخت
یکشنبه 12 دی1389 ساعت: 22:54
وای نه ما را با سیاست کاری نیست...